نامه سرگشاده گلرخ ابراهیمی ایرایی از زندان اوین
ما که درد را و فقر را و سقوط به قعر دره ی ارتجاع را و بیش از یک قرن استبداد را تاب آوردیم، ما که تازیانه خوردیم و ایستادیم، کشته دادیم و ماندیم، سفره های بی نان گشودیم و ادامه دادیم، بر گور قلم، سرود آزادی خواندیم و از پای ننشستیم و حال بر دیوار لرزان و پایه های ارتجاع می کوبیم، تا لرزشی دوباره، تا عمیق تر شدن تَرَکهای افتاده بر پیکر استبداد ایستاده ایم حتی اگر دشنه ی زهرآگین دژخیم، پهلویمان را دریده قصد جان مان را کنند. ایستاده ایم در کنار کارگرانی که حقوق معوقه شان مرز ماه و سال را درنوردیده است. ایستاده ایم با رانندگانی که هراسی از شاخ و شانه کشیدنهای او که خود را قاضی القضات می خواند به دل راه نداده اند و مصرند بر احقاق حقوق پایمال شده شان. ایستاده ایم با معلمان در بند که دانش آموزان شان مهر دیگری را بی آنان آغاز کرده اند. با کولبران کردستان هدف گلوله ی کین قرار گرفتیم و با فعالان محیط زیست به آتش کشیده شدیم. با کودکان بلوچ در کپرها کلاس درس برپا نمودیم و دستان یخ زده مان را در تصور کانکسهای وعده داده شده به مردم زلزله زده کرمانشاه گرم نمودیم. با مسکن مهر آوار شدیم و با اندوخته های مالی کشور ته کشیدیم. با خوزستان ریه ها را از ریزگردها پر کردیم و با دراویش تن به باتوم و سر به دار دادیم. با دهه ی شصت در دشت بی فرهنگی خود غوطه خوردیم و بر تن داریم هنوز ترکه ی بیداد آن را. با قتلهای زنجیرهای کاردآجین شدیم و با قیام اعتراضی هشتاد و هشت طعم فریب را چشیدیم و به خانه هایمان کشانده شدیم. با اقلیتهای مذهبی از حقوق شهروندی محروم ماندیم و گورستان هایمان زیرو رو شد و به بند کشیده شدیم و وادار به جلای وطن گردیدیم.با هزاران هم وطن در دردی مشترک به تماشا نشستیم مصادره ی اموال هم وطنانمان را. با دختران شین آباد زجر کشیدیم و در اردوهای دانش آموزی دست و پای مان را از دست داده روانه ی بیمارستان و گورستان شدیم. در کوی دانشگاه قلع و قمع شدیم و ناپدید شدیم و به زنجیر کشیده شدیم. تاوان خالی بودن صندوقهای ارزی کشور و به یغما رفتن بودجه و اقتصاد ورشکسته و صعود حیرت آور تورم افسار گسیخته و نوسانات بازار را به سیلی و سرخی گونه پرداختیم و در نمایش چند دقیقه ای رسانه ای، داستان کهنه و نخ نما را به تماشا نشستیم و با وعده ی اعدام قربانیان دست چین شده، بر این تراژدی تلخ و تکراری اندوهگین شدیم. تاب آوردیم ناتوانی و عدم مدیریتی فاحش را که ختم شد به فقر و خفقان و بدنامی بینالمللی و سرافکندگی و رسوایی و تنزلمان داد به پایین ترین رتبه های سربلندی و نائل مان نمود به اوج قله های فساد و فحشا و فقر فرهنگی. تاب آوردیم جا ماندن لنگه کفشهای سفاهت را بر دیوار سفارت این کشور و آن کشور که حال به تلنگری شان دچار بحران می گردیم. به نام تروریست و منافق و داعشی و لامذهب سر به دار شدیم و تفتیش عقاید شدیم و محروم از حق تحصیل. اما همچنان پیگیر ماندیم بر خواسته های برحق مان – تا آزاد شدن فعالیت احزاب، اصناف و اتحادیه ها – تا توقف اعدام – تا آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی – تا شکسته شدن فضای انحصاری رسانهها – تا برچیده شن دادگاههای فرمایشی و پایان دادن به خفقان و فضای امنیتی حاکم بر جامعه – و تا توقف خصوصی سازیها و بازگرداندن اموال فرودستان از جیبهای غیر بر سر سفره شان حتی اگر دوباره و دوباره به زنجیرمان کشند ایستاده ایم و مُصریم بر احقاق حقمان در این روزهای پر التهاب که پاسخ اعتراض را به حبس و شکنجه و ترور و اعدام خواهند داد، «ز ژرفِ آتش و خون، به صبح توده نوید خواهیم داد، رهایی خلق ایران را ، که نبرد ما را آیین است، حتی اگر کهکشان فردایش ز خون مان و ز سرخِ چهر هامان آذین بندد» نقاب تزویر و ریای مکارانه به زیر افکنده شد. باشد که تاج استبداد در هم شکنیم. گلرخ ابراهیمی ایرایی – بند زنان زندان اوین – دیماه 1397
منبع: هرانا منبع: نبردخلق شماره ۴۰۷، یکشنبه اول بهمن ۱۳۹۷ - ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹
|