برای دختر مبارزم، گلرخ ابراهیمی ایرایی

شهین مهین فر

دخترم گلرخ؛ گُل رخت را بنما. دلتنگ مهربانیهایت هستم. حیف است بمیری مادر. هنوز آرزوهایت بر آورده نشده، نمی خواهم تو را هم از دست بدهم. در خلوتت سنگسار را تقبیح کردی و مشت و لگد نثارت کردند، استخوانهای ظریف و نحیف از اعتصاب غذایت، یک به یک با سنگ تحقیر و نا مهربانی له شد. غافل که تو آتشی هستی که از خاکسترت میلیونها گلرخ سر برخواهند آورد. پهلوان من، قهرمانان داستان زندگی سراسر دردت، آرش، آتنا، سهیل، زینب و .... چشم براه تو اند تا برگردی. حقوق بشر کشک است. دلسوزی سیاستمداران جهان بی ترحم کشک است. فقط فریاد تو در سکوت، حقیقت دارد. فریادت، فریاد میلیونها انسان بیگناه به زنجیر اسارت گرفتار وطن است. دردت را درد می کشیم به وسعت درد ایران بی پدر شده!

منبع: نبردخلق شماره ۳۹۷، شنبه   اول اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۲۱ آوریل ۲۰۱۸

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول