برای حوری و به یاد بهنود رمضانی

شعله پاکروان، شهین مهین فر

 

حوری عزیزم ،

تو مادر بهنود جوانمرگی، جوانی نوزده ساله

چهارشنبه سوری برای مردم یادآور شادی و پایکوبی است. نشانه دلگرم شدن با روشنایی آتش. برای تو اما یادآور کشته شدن پسری که با تولدش تو را مادر کرد. آتشی که خانه دل تو را سوزاند و خاکستر کرد، اما آهن وجودت را به پولادی محکم مبدل ساخت. بهنود جوان همچون سیاوش از کوه آتش عبور کرد و پاکی و بیگناهی اش را اثبات کرد. سیاه رویان سنگدل، گرچه هنوز زنده اند و بر سریر قدرت خنده های مستانه می زنند، اما نفرت مردم همچون گلوله های آتشین به صورت شان پرتاب می شود.

حوری جان، می دانم که عیدت عزاست. می دانم سوگوار بهنودی تا ابد. اما چه باک که تو سربلندی از داشتن پسری که با جان خویش فریاد شادی و آزادی سر داد. یقین بدان که خون بهنود تو در کنار هزاران بهنود سربدار صاعقه ای شد که علفهای هرز سرزمین مان را خواهد سوزاند. دور نیست آن زمان که پرچم دادخواهی تو و مادران سیاهپوش ایران، پیشاپیش خیل عظیم آزادیخواهان معترض، خبر از پایان زمستان سیاه را به مردم بی پناه و ستمدیده بشارت دهد. دور نیست آن زمان که ایرانیان آتشی بزرگ فراهم کنند و گرد آن سرود زنده باد زندگی را همراه با رقصی جانانه سر دهند. آن روز سور و سرور همه مردم و آغاز بهار و نو شدن است.

حوری جان، بهنود زنده است تا زمانی که گرمخانه دل تو به عشق آزادی می تپد. بهنود در تو زنده است و تو به دادخواهی او.

گر چه دورم از خانه ات، اما همراه تو سالروز جوانمرگی بهنود را که به دست ناجوانمردان سنگدل حکومت کشته شد گرامی می دارم.

نام بهنود رمضانی دانشجوی دانشگاه نوشیروانی بابل همچون ستاره ای درخشان در آسمان ایران می درخشد. همچنان که پس از سالها هنوز همکلاسیهایش یاد او را گرامی می دارند.

شعله پاکروان (مادر ریحانه جباری )

 

برای پسر مبارزم، بهنود رمضانی

سنت کهن چهارشنبه سوری

شور و هیجان جوانی

خریدن ترقه های بی خطر، اما پر صدا

پریدن از روی شعله های آتش همراه با خنده های شاد 

و گفتن زردی من از تو، سرخی تو از من

پخش موسیقی شاد، از بلندگوی خودروها

نگاههای دزدکی عاشقانه و قند در دلها آب شدن و هیاهوی جوانی

و ناگهان حمله و هجوم نیروهای تا دندان مسلح انتظامی و بسیجی

فرار جوانها به هر سو برای در امان ماندن از ضربات کشنده و مهلک باتوم

تبدیل صدای شادی به فریادهای از سر درد

و صورت غرق به خون جوان زیبا و بی گناهم بهنود، زیر مشتها، لگدها و

باتومها

دقایقی سکوت و چشمهایی که بارانی بود

و همه؛ ای وای بهنود را کشتند

جان شیرین و شریف و پاک بهنود رمضانی

در چهارشنبه سوری بی جان شد

مادرش با او مرد، کمر پدر شکست

و بهنود جوان بدون جرمی، با هزاران آرزو در خاک شد

چهار شنبه  سوری که

چهارشنبه کشی  شد.

شهین مهین فر (مادر امیر ارشد تاجمیر)

 

 

منبع: نبرد خلق شماره ۳۹۶، چهارشنبه اول فروردین  ۱۳۹۷ - ۲۱ مارس ۲۰۱۸

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول