مایاكوفسكی شاعربزرگ انقلاب

م . وحیدی

 

آناناس بخور!

حریصانه كبك بِلمبان!

روزهای آخرت سر می رسد

بورژوا!

(مایاكوفسكی 1893 ـ 1930)

 

ولادیمیر مایاكوفسكی شاعر و درام نویس فوتوریست* كارگــــــردان و بازیگر برجسته روس، فعالیتهای انقـــــلابی و هنری خود را از چـهارده سالگی شروع و سپس به عضویت حزب بلشویك درآمد.

وی قبل از انقلاب بارها دستــگیر و زندانی شد و درطول سه سال زنـدان و تبعید فرصت یافت آثار بایرون، شكسپیر و تولستوی را به شكل سیری ناپذیر مطالعه كند. آنگاه وارد دانشـكده هـنرهای زیبا گردید و ضمن آشنا شدن با هنرمندان هم عصرش چون واسیلی كامنسكی، با تحولات و خــیزشهای انقلابی رشد یافت.

ولادیمیر مایاكوفسـكی در بطن یكی ازبزرگترین وقایـع تاریـخ بشریت پا به  عرصـه هنر گذاشت و بر فرهنگ، ادبیات و سیاست تاثیرگذار شد.

هنر او، مایه گرفته از نبض زمانه و حوادث عظیم تاریخی است كه به صورتی مـلموس در آثارش انعكاس می یابد. او در بیست سالگــی یكی از نمایندگان شاخص فتوریستها می شود و با تحول در وزن شعر، الفاظ و استعارات، سبكی بدیع و تازه می آفـریند و به زودی به شهرت می رسد.

او با عشق عمیق خود به مردم، برای شــعرخوانی به شــهرهای روسیه سـفر می كند؛ به كوچه ها و تجمعات مردم می رود و در سالهای جنگ داخلی، درسنگرها، میان سربازان حضور می یابد و برای آنان شعر می خواند:

ـ زندگی ما جوش خورده

با سوگندی آهنین

گیرم كه مصلوب و ناكارشویم

در راه جهانی بدون مرز

در رگان ما خون می جوشد

رژه می رویم

از میان عوعوی تپانچه و تفنگ

و آنگاه كه مُردیم

دوباره زنده خواهیم شد

 

مایاکوفسکی از شعرخود سلاحی برای پیشبرد مبارزه ساخته بود. كلمات شعر او خشن و پرصلابت و زمین و زمان را به جدال می طلبد:

ـ حاکمان خون و جنون وسرمایه!

ندای مارا بشنوید!

ما عصبانی هستیم

بازیچه هایتان را جمع کنید!

نمی خواهیم چیزی

برای از دست دادن داشته باشیم

آن زمان

که در پیش روی ما

جهانی تازه رخ می نماید

می دانیم که قابل دسترسی است

جمع کنید این بازیچه ها را:

ـ توهم، امیدهای واهی

کانون گرم خانواده و تحصیلات ...

 

 او تن به فرمها و قالبهای رایج هنری نمی داد و باساختارشكنی درحوزه هنرش تابوها و سنتها را قاطعانه درهم می كوبید و آرمان رهایی را در اشکالی نوین منعكس می کرد.

به این ترتیب، به مظاهر عقب ماندگی و ارتجــاعی اعلان جنگ می داد و مرز شعر و شعار را درهم می پیچید و شجاعانه آتش به خرمن "هنربرای هنر" می زد تا انقلاب بتواند پرطنین تر و باصلابت ترتكلم كند.

مایاكوفسكی دنیارا رنگ دیگری می خواست. جهانی عاری ازستم و بهركشی، بی عدالتی و نابرابری :

ـ بایدكه گام در راه نهاد

زندگی باید

بناگردد از نو

و آنگاه كه تغییرش دادی

سرودها توانی خواند

 

ازسیزده جلد آثار او، دوازده جلد آن پس از انقـلاب اكتبر نوشته و به رشته تحریر در آمده است. معروف ترین اثر شعری او "ابر شلوار پوش" است. هم چنین وی سفرنامه ای دارد به نام "امریكایی كه من كشف كردم" كــه نتیجه جهان گردی چند ماهه او به اروپا و آمریكا در سال 1925 است. اثری كمتر شناخته شده كه در بخشی ازآن می نویسد: "كارگر در آمریكا و در آنتراكت 15دقیقه ای ظهر، كناردستگاه یا تو كوچه زیر دیوار كارخانه ناهارخشك و خالی را سَق می زند. از قانــــون كاری كه كارخانه ها را مجبور به داشتن سالن ناهارخوری می كند، هنوز در آمریكا خبری نیست. تقسیم كار، كیفیتها و شایستگیهای انسانی را نابود می كند.

آمریكا دارد ثروتمند می شود، به همه وام می دهد؛ حتی به پاپ رم، این پولها از همه جا برداشت می شود حتی از كیسه لاغر كارگران آمریكا ..."

 

"ساده چون صدای گاو»، "آتش سرد"، نمایشنامه "ساس" و "حـمام"  از كارهای دیگر اوست.

همچنین از فعالیتهای ناشناخته دیگرش نقاشی و طراحـــــی پوسترهای انقلابی بود كــه سروده هایش را زیرنویس آنها می كرد.

اشعار مایاكوفسكی از انـقلاب مایه می گرفت و تبدیل به ســــلاحی  برای پیشبرد انقلاب می شد:

ـ مارش شورش درخیابان پای می كوبد

و كله های پرنخوت را می روبد

ما وزش دومین توفانیم

كه جهان راهم چون ابری غران

خواهیم شست

... سرعت را ستایشگریم

آیا نیش گلوله برپیكرمان كارگر

خواهد بود

مادر برابر تفنگ ها و سرنیزه ها

حماسه می آفرینیم

طنین صدایمان

پرارزش ترین است

  ... آی رنگین كمان ظاهر شو!

احساسات و ارزشهای انقلابی او درجهت حركت تاریخ  قابل ستایش و به یاد ماندنی است.

مایاكوفسكی در اواخر دهه بیست و به مرور، به چهره ای فراتر از تحمل مقامهای شوروی تبدیل می شود. گاه اجراهای او خشــــم آنان را برمی انگیزاند. رفتار او "غیر هماهنگ" و "مشــكل ساز" خـــوانده می شود و از سوی مقامات تحت نظارت قرار می گیرد و در سال 1930 از خاك شوروی ممنوع الخروج اعلام می شود.

سرانجام وی در آستانه سی وهفت سالگی و در بن بستی عاطفی با شلـــیك گلوله  دریك هتل به زندگی خود پایان می دهد.

برخی علت خودكشی او را سرخوردگی شدید از اوضاع اجتماعی و سیاسی شوروی در آن دوران ارزیابی می كنند.

این شعر پس از خودكشی وی در جیب لباسش پیدا شده است:

ـ ساعت از نه گذشته

باید به بستر رفته باشی

راه شیری در جوی نقره روان است

در طول شب

... همانطور كه آنان می گوینـــد

پرونده بسته شد

زورق عشق

به مـــلال روزمره درهم شكست

اكنون من و تو خموشانیم

نگاه كن!

چه سكوتی برجـــهان می نشیند

شب آسمان را فرو می نشـاند ....

یادش گرامی باد!

 

پانویش

*فوتوریسم (Futurism) درلغت به معنای آینده گرایی است. خاستگاه این جنبش ادبی در ایتالیا و در اوایل قرن بیستم توسط پرنفوذترین شخصیت این جنبش مارینتی شكل گرفت.

فوتوریسم درخلال مبارزات انقلابی رشد یافت و به فـــوتوریسم كمونیستی و انقلابی بدل شد. مایاكوفسكی برجسته ترین شخصیت این جنبش هنـری در روسیه با  هدف  نبرد با جهان كهنه و تغییر بنیادین هنر در فرم و محتوا وارد این عرصـه شد. پــیروان این مکتب را در آن زمان بلشویكهای عرصه هنر می نامیدند.

 

منبع: نبرد خلق شماره ۳۹۶، چهارشنبه اول فروردین  ۱۳۹۷ - ۲۱ مارس ۲۰۱۸

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول