چهار شعر از رفیق باقر مومنی

 

این اشعار که در سال 1350 سروده شده، برای اولین بار منتشر می شود. در همآیش چهل و ششمین سالگرد رستاخیز سیاهکل دو شعر «سیاهکل» و «جای خالی چهاردهمی» خوانده شد.

 

 

سیاهکل

 

انار بلوغ

بر سینه ی مادر دهان گشود

و سیزده دانه ی سرخ، جبهه بر خاک نهاد

کودکان

از محراب قربانگاه ساختند

جوانان

از قربانگاه عماری خواهند ساخت

26 اردیبهشت 1350

 

جای خالی چهاردهمی

 

وه که چه بچه های بدی!

وقتی جنگل را از غریو تفنگ پرکردند

خیلی ها به خود گفتند:

«زندگی مان چقدر خالی است!»

و هنگامی که از پا در آمدند

من به خود لعنت کردم:

«چرا بیست و چهار ساله ازدواج نکردم؟

چرا ؟

آخر حالا دختر بیست ساله ام

به جای یکی از سیزده تا ایستاده بود.

اردیبهشت 1350

 

 

مجاهد

 

من کشتگرم

و برف و زمستان

دایگان شکوفه های من

من مجاهدم

و شب

زهدان خورشیدهای من است.

26 اردیبهشت 1350

 

ذره

 

ذره با خورشید خورشید است

ذره بی خورشید ذره است

ذره خود هیچ است.

قطره بودم،

قطره با یک بوسه خورشید

هیچ است

قطره با دریا در آمیخت

قطره دریا شد

زورق خورشید را چون ذره در بازو گرفتم.

9 خرداد 1350

منبع: نبردخلق شماره ۳۸۱، آدینه ۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹ فوریه ۲۰۱۷

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول