در این فصول سرد فتح الله کیاییها
در این فصول سرد دلم ترانه ی انگور می خواهد و رقص چابک تو را بر بوته های نورس این باغ.
باید برقصیم روی کاغذ و گل و شبنم میخانه ها دیریست بسته اند و پیمانها بر گَل باد.
باید برقصیم روی سوسن وگل ریحان.
نعنا! هنوز بوی تو را دارد. و ماه: رقص ناشیانه ی مرا در مستی بخواب رفته ی برکه.
باید برقصیم روی شیشه، آهن و باروت.
میخانه ها دیریست بسته اند و پیمانها ....... بر گَل دیوار.
لوطی شب را در چهار سوق درد، می خوابد تا رهزنان عافیت اندیش بیچاره خلق را نفریبند.
باید برقصیم ، با ضرب تازیانه ی جلاد در چهار چوبه ی بیداد.
ما عاشقان سر از دست داده ایم.
طوفان ، نمی تواند درو کند پخش می کند، آنسان که: ریواسهای جوان قد می کشند و می پیچند تنگ در تنگ هم هنگام رعد در سکوت کوهستان. با من برقص. با من برقص.
بهمن 1395 منبع: نبردخلق شماره ۳۸۰، آدینه ۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹ فوریه ۲۰۱۷
|