از فرصت نوار صوتی باید سود جست

آرش رایجی

 

پس لرزه های شدید افشاگری بی سابقه کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ توسط احمد منتظری در حالی همچنان ادامه دارد که واکنشها و نحوه مواجه عاملان آن جنایات بیش از این افشاگری خبرساز بوده است!

هر روز که می گذرد، جناحهای مختلف رژیم دچار سراسیمگی و استیصال بیشتری می شوند و پاسخهای هیجانی و غیر عقلانی بیشتری از آنان نسبت به این رویداد مخابره می شود. این واکنشها نشانگر عمق غافلگیری رژیم و عمالش از افشای این رویداد مستند و غیرقابل انکار است.

گذشته از این، یکسانی و شباهت بی اندازه واکنش جناحهای مختلف سیاسی رژیم به انتشار فایل صوتی جلسه محرمانه آیت الله منتظری با عاملان قتل عام زندانیان سیاسی، از میزان همدستی وهم سودی آنها در انجام این پروژه حکایت دارد.

دیگر بر کسی پوشیده نیست که تمام جناحهای سیاسی اعم از "اصلاح طلب" و "اصول گرا" و همچنین تمامی افرادی که به نوعی در دستگاه حاکمیت صاحب مسند و مقامی بوده یا هستند، با شدت و ضعف گوناگون در جنایات رژیم که بزرگترین آن کشتار ۶۷ است، دست داشته اند. حتی نسلهای دوم و سوم مسوولان حکومتی و همفکران شان همچون حسن خمینی نیز با حمایت از این قتلها و عاملان اش به نوعی شریک جرم این قتل عام محسوب می شوند که البته خودشان هم بی هیچ ترس و واهمه ای به این حمایت افتخار می کنند که همین گواهی بر صدق ادعای ماست.

فارغ از واکنش عاملان این جنایت بزرگ و همفکران شان، نگارنده اعتقاد دارد که این افشاگری چنان هزینه زیاد و فشار سهمگینی بر رژیم وارد آورده که به هر شکلی سعی بر سرکوب افشاگران و حامیان شان و همچنین انحراف افکار عمومی نسبت به این تابوی ترسناک سی ساله دارد. از این نگاه، حتی اعترافات و عذرخواهی قاضی بدنام، مرتضوی، در رابطه با جنایات کهریزک در این مقطع چیزی جز تلاش برای انحراف افکار عمومی از پیگیری جریان قتلهای ۶۷ نیست.

بی شک سعید مرتضوی جلاد مشهور و قاضی بدنام در بسیاری از جنایات و همچنین مفاسد اقتصادی در دو دهه اخیر دخالت مستقیم داشته است و صد البته گذشته رژیم اسلامی مملو از جرایم جنایی کوچک و بزرگی است که برای هرکدام می توان پرونده مستقلی در دادگاههای حقوق بشری باز کرد. لیکن این اعترافات در چنین برهه ای، آنهم در حالی که خود مرتضوی پیش از این، تمام اتهامات علیه خود را تکذیب می کرد، این ظن را در ذهن پر رنگ تر می کند، به ویژه که او در روند قضایی توانسته بود اتهامات بسیار خطرناکی چون معاونت در قتل عمد را از سر بگذراند و تبریه شود.

مرتضوی چونان مهره ای کم ارزش به فرمان رژیم در راستای به انحراف کشاندن توجهات پرسشگران کشتار ۶۷ حاضر به پذیرش این عمل شده تا شاید دوباره جایی در حاکمیت بیابد اگر چه نه در لباس پیشین اش در سازمان قضایی، اما شاید در نهادی اقتصادی و یا حتی سیاسی؛ چونان سایر جلادان رژیم که پس از فراغت از امور قضایی و امنیتی و نظامی وارد امور سیاسی اقتصادی می شوند. عوامل قتلهای زنجیره ای و یا سرداران سپاهی سابق، که حالا برج ساز و تاجر و نماینده مجلس و... هستند، نمونه هایی قابل ذکرند.

به هر رو، رژیم چه از این طریق و چه از طرق دیگر به تلاش خود در جهت فراموشی و فراموشاندن این لکه خون دامنگیر در تاریخ خود ادامه خواهد داد.

اما نکته مهم، اقدام شجاعانه آقای احمد منتظری و چگونگی مواجهه فعالان حقوق بشری و حامیان پیگیری قتلهای سیاسی با این اقدام است.

از بزرگترین پیامدهای این افشاگری، می توان از شکستن تابوی صحبت در مورد اعدامهای ۶۷، افشای مستند نام عاملان اصلی کشتار، شجاعت یافتن سایر کسانی که به نوعی اطلاعاتی راجع به این جنایات دارند برای افشای دانسته های شان، شکستن قداست دروغین رژیم و ادعاهایش در پاکدستی و رافت اسلامی نام برد.

اما شاید مهمترین پیامد آن که در آینده احتمالا بیشتر در موردش خواهیم دید و شنید، به جان هم افتادن عمال رژیم است. بی شک با باز شدن پرونده های قضایی و همچنین با گسترش دامنه پرسشگری افکار عمومی، رویکرد جناحهای سیاسی به این مساله تغییرات اساسی خواهد کرد و عاملان کشتار، چه آنان که به کرده خود افتخار می کنند و چه آنان که کمتر اسم شان در میان است، با لو دادن پیشدستانه عاملانی که ناشناخته تر یا کمتر شناخته شده هستند، سعی در اثبات بی گناهی خود خواهند کرد و با ادامه این روند به زودی شاهد پر شدن لیستی بلندبالا از جلادان ریز و درشت رژیم و بیان حوادث و اتفاقاتی که تا به حال از عموم مخفی نگه داشته شده ،خواهیم بود.

فعالان حقوق بشر و تمام کسانی که از لحاظ فکری نسبت به پیگیری این جنایات همسویی دارند، باید این فرصت مهم را غنیمت شمرده و از هر طریق نسبت به گسترش دامنه های آن و فشار بر رژیم تلاش کنند. تمام فعالان می بایست در درجه اول نهایت حمایت از احمد منتظری را به عمل آورند تا هزینه های این افشاگری برای او به حداقل کاهش یابد و بدین طریق افراد دیگری هم که قصد بیان ناگفته هایی را دارند ولی از عواقب آن می ترسند، شجاعت لازم را به دست آورند.

در درجه دوم فعالان می بایست با ادامه روند پرسشگری و جلوگیری از توقف روند حقیقت یابی و رو کردن نام عاملان جنایات و صد البته قربانیان آن، از موضوعات انحرافی که رژیم برای اخلال در روند پیگیریها به میان می کشد بپرهیزند.

و آخرین موضوع این که کسانی که به نوعی در این رابطه دغدغه ای دارند، باید در روند هماهنگ با هم هر چه سریع تر با استفاده از ابزارهای ممکن یک روند منسجم قضایی را در جهت محکومیت رژیم دیکتاتوری ایران آغاز کرده و از طولانی شدن این روند که موجب فرسایش نیروها و کم اهمیت شدن تدریجی موضوع می شود، جلوگیری کنند.

 

منبع: نبردخلق شماره  375، پنجشنبه اول مهر ۱۳۹۵ - 22 سپتامبر ۲۰۱۶

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول