"ما تنها نيستيم"

م. وحيدي ( م. صبح)

 

در رگان متورم زمين

عفونت لحظه ها را مي شناسم

كه درگذرگاه حيات

زيستن

حادثه ايست عظيم

زخمي كه نياسود

ما را

در خويشتن تكثير خواهد كرد

حقيقت نخواهد مرد

فردا آغاز ديگريست

ايستاده ايم

برقامت غرور خود

با تپش نگاهمان

درتلاقي دشنه و ماه

آه!

برصخره هاي خوف انگيز بي ستاره

كس ندانست

ما با كدامين سرود

تا قلب سايه ها تاختيم

و ثقل صبح را

در چشمان مرمرين يادها

به وديعه نهاديم

هنوز

ازپشت پلك غزلهاي تو

زندانيان شهر ترانه مي خوانند

و صدايت

برفراز شهرها

چراغ محبتي ست رخشنده

در گريه هاي شبانه باد

ما تنها نيستيم

ما تنها نيستم

”پرنده و كودك و سنگ و دشت ” *

با ماست

و جاودانه ترين سرود ها

با آسماني

كه دورها را

و فاصله ها را

در تو

به تو

نزديك مي كند

 

 * پل الوآر

منبع: نبردخلق شماره  374، دوشنبه اول شهریور 1395 – 22 اوت 2016

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول