دو دیدگاه چپ پیرامون یک سووال؛ خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا آری یا نه؟

لیبر نت/ نویس دویچلند

برگردان: بابک

 

شهروندان بریتانیا روز 23 جون/ 3 تیر ماه، در یک رفراندوم، پیرامون باقی ماندن یا خروج از اتحادیه اروپا تصمیم گیری می کنند. در چپ بریتانیا و اروپا رویکردهای متفاوتی نسبت به این مساله شکل گرفته است. بخشی از این امر استقبال و بخش دیگر آن را رد می کند. نوشته زیر برای آشنایی خوانندگان "نبرد خلق" با دیدگاهها و استدلالهای هر دو طرف، مهمترین نظرات در این باره را منعکس کرده است.

 

چپها باید کارزاری برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به راه بیاندازند

 

لیبر نت

"جوزف چونارا" (Joseph Choonara) عضو رهبری "حزب کارگران سوسیالیست" (SWP) و نویسنده جزوه جدیدی به نام "اتحادیه اروپا: مساله چپ برای خروج"، در مصاحبه زیر در این باره ، نقش "جرمی کوربین" (Jeremy Corbyn) ، رهبر حزب کارگر انگلیس، و نیز امکانات یک آلترناتیو چپ به گفتگو نشسته است.

 

چپهای بریتانیا به رفراندوم چه واکنشی نشان داده اند؟

 

چپها در برخورد به مساله عضویت در اتحادیه اروپا دچار اختلاف هستند. در سال 1975 در یک رفراندوم، چپ سوسیال دموکرات با این امر به شدت مخالفت کرد. اما در روزهای سیاه تاچریسم در دهه هشتاد، بخشهایی از اتحادیه ها و حزب کارگر به پندارهای شگفت آوری در باره "اروپای عادل" رسیدند که "ژاک دلور" (Jacques Delors)، رییس قبلی کمیسیون اروپا آن را تبلیغ می کرد.

اکنون در پیامد کارزار سال گذشته، جرمی کوربین، عضو جناح چپ حزب کارگر، به ریاست این حزب رسیده است. کوربین به هیچ عنوان نظر خوشی نسبت به اتحادیه اروپا ندارد و در جریان کارزارش گفت کامرون نمی تواند انتظار کمک خودکار از طرف حزب کارگر را داشته باشد. با این همه، او با وجود پشتیبانی شمار زیادی از اعضای حزب، از طرف فراکسیون پارلمانی آن تحت فشار است. او را مجبور کردند که به سرعت موضعش را عوض کند و وی قول داد از باقی ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا پشتیبانی کند. بسیاری از جوانهایی عضو حزب کارگر در غیاب هر گونه ابراز مخالفتی از سوی کوربین، احتمالا از عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا به طور غریزی حمایت خواهند کرد.

اتحادیه ها نیز گمان می رود موضعی مشابه حزب کارگر اتخاذ کنند. سبزها و ناسیونالیستهای اسکاتلندی که جریانی چپ به حساب می آیند نیز به نفع عضویت وارد عمل می شوند.

چپهای دیگر باضافه حزب کارگران سوسیالیست مدافع خروج هستند. اما در اینجا نیز اختلافهایی وجود دارد. با توجه به موضع بیگانه ستیزانه بسیاری از مدافعان خروج، دو خط قرمز وجود دارد که نباید در کارزار علیه اتحادیه اورپا از آنها عبور کنیم. اولین خط قرمز این است که چپ نباید بخشی از کارزار رایج "خروج" که توسط راستها هدایت می شود، باشد.

دومین خط قرمز، عدم توسل و رد استدلاهای نژادپرستانه ای است که مخالفان اتحادیه اروپا گاهی اوقات به زبان می آورند. برای مثال در گذشته ادعا شده است که مهاجران عامل کاهش دستمزد هستند. چپ نباید با چنین استدلالهایی سروکار داشته باشد.

متاسفانه جورج گالوی (George Galloway) (نماینده سابق پارلمان و مجری تلویزیون انگلیسی زبان جمهوری اسلامی، Press TV) مرتکب اشتباه شد که با "نایجل فریج" (رهبر حزب استقلال بریتانیا) در یک نشست گفتگو شرکت کرد با این توجیه که چرچیل و استالین هم در جنگ دوم جهانی متحد شدند. بعضی از نمایندگان اقلیت ضد اروپای حزب کارگر نیز مواضع مشابهی خواهند داشت.

برخی از اتحادیه های کوچک مانند اتحادیه کارکنان راه آهن (RMT) همراه با حزب کوچک کمونیست انگلیس علیه اتحادیه اروپا موضع خواهند گرفت. شماری از چپهای منفرد مانند "طارق علی" و نیز بعضی گروههای چپ نیز برخورد مثبتی با خروج از اتحادیه اروپا داشته اند.

موضع حزب ما همکاری با تمام نیروهایی است که دو خط قرمز یاد شده را رعایت می کنند. باید منتظر شد و دید چگونه یک کارزار مستقل چپ بر این پایه به راه می افتد.

 

شخصیتی که خروج بریتانیا از همه بیشتر با او معرفی می شود، نایجل فریج است. سوسیالیستها چگونه می توانند از خروج دفاع کنند بدون آنکه در کنار او قرار بگیرند؟

 

پیش از همه، بوریس جانسون خیلی بیشتر از نایجل فریج روی صحنه خروج خودنمایی می کند. دو جبهه جا افتاده راست پیرامون خروج وجود دارد و روشن نیست که فریج بتواند دست بالا را پیدا کند. اما این واقعیت دارد که اپوزیسیون عضویت در اتحادیه اروپا با راست بیگانه ستیز شناسایی می شود. ما باید به گونه روشن پایه های موضع خود در مورد اتحادیه اروپا را تشریح کنیم. مساله اول کاراکتر نو – لیبرال این پروژه است. این ویژگی از پیمان ثبات اقتصادی برمی خیزد که کشورهای عضو را به طور خودکار مجبور به ریاضت اقتصادی می کند و همچنین از پیمانهای تجاری مانند پیمان تجاری و سرمایه گذاری فرا آتلانتیک (TTIP) که اتحادیه مشغول مذاکره در باره آن است. این کاراکتر به ویژه در مورد یونان به بارزترین شکل به نمایش درآمده، در نهایت دو عضو از ترویکا که این کشور را مورد تهاجم قرار داده اند، نهادهای اتحادیه اروپا هستند. رویکرد ما علیه اتحادیه اروپا عقبگرد به ناسیونالیسم نیست، بلکه بیان همبستگی با کارگران یونانی است.

در هر جا که انتخاب بین دموکراسی و نو – لیبرالیسم باشد، اتحادیه اروپا دومی را برمی گزیند. همانگونه که معاون رییس کمیسیون، "جیرکی کاتاینن" (Jyrki Katainen) توضیح داد: "ما سیاست مان را به خاطر انتخابات تغییر نمی دهیم."

دومین پایه برخورد ما قرار گرفتن در جبهه مخالف "قلعه اروپا" است. در پس همه ادعاها پیرامون حفظ نرمش و مدارا در داخل مرزهای اروپا که تناقضهای خود را به سرعت آشکار می کند، پیداست که این حق برای شهروندان اروپا از کیسه یک طرح نژادپرستانه و محروم کننده تامین شده که همه کسانی که از اتحادیه اروپا نیستند آن را احساس می کنند. در حال حاضر حتی تلاش می شود نیروهای ناتو در کنار نیروی مرزبان اتحادیه اروپا (Frontex) برای مسدود کردن مسیر پناهجویان به یونان به خدمت گرفته شوند

دیوید کامرون این استدلال ما را به خوبی با گفته های به طور عمیق نژادپرستانه اش در جریان کارزار تقویت می کند. برای مثال او می گوید اگر بریتانیا اتحادیه اروپا را ترک کند، دولت فرانسه پناهجویانی را که در "کاله" (Calais)، فرانسه در یک کمپ نکبت بار به نام "جنگل" زندانی شده اند، به طرف بریتانیا روانه می کند. ما از این امر استقبال می کنیم. برای ما همبستگی با مهاجران در "لامپدوسا" (Lampedusa) یا هلسپونت (Hellespont) پایان نمی یابد. همبستگی ما سوریها، افغانستانیها یا اریتره ایها را در بر می گیرد.

سرآخر ما بر این واقعیت که حزب کارگران سوسیالیست به عنوان یک جنبش ضد نژادپرستی در بریتانیا شناخته می شود، تکیه داریم. ما از اجزای مرکزی خیزش در برابر نژادپرستی هستیم که در حال حاضر به عنوان بخشی از آکسیون "روز سراسری اقدام علیه نژاد پرستی" تظاهراتی را در اروپا و بریتانیا سازماندهی می کند. ما کاروان کمک به کاله فرستادیم و مساله پناهجویان را به اتحادیه ها بردیم. ما در ایجاد کارزار سراسری علیه حزب استقلال سهم داشتیم.

ممکن است همه چپها با مواضع ما در مورد اتحادیه اروپا موافق نباشند، اما بسیار دشوار است کسی ما را با هواداران حزب استقلال اشتباه بگیرد.

 

آیا آنگونه که "واروفاکیس" (Varoufakis)، وزیر پیشین دارای یونان، می گوید امکان اصلاح اروپا وجود دارد؟

 

متاسفانه مذاکرات واروفاکیس با اتحادیه اروپا دقیقا این منطق اشتباه را به نمایش گذاشت. او و "سیپراس" (Tsipras) مطمین بودند که می توانند طرفهای گفتگوی شان را فقط بر پایه عقلانیت استدلالهای خود متقاعد کنند. این هدف به کلی شکست خورد. به محض آنکه رهبران "سیریزا" (Syriza) گسست از یورو و اتحادیه اروپا را از روی میز برداشتند، به کلی خلع سلاح شدند؛ واقعیتی که در قراردادهای بسته شده بعد از آن خود را نشان داد.

سازمانهایی مانند "آنتارسیا" (Antarsya)، چپ ضد سرمایه داری یونان، که پیشاپیش یک گسست رادیکال از اتحادیه اروپا را تبلیغ می کردند، محاسبه بسیار واقع گرایانه تری از توازن قدرت و تصور بسیار بهتری از آنچه که ضروری است، داشتند.

موانع مشخصی برای اصلاحات وجود دارد. قدرت در اروپا بر دو پایه استوار است: نخست نهادهای غیرانتخابی مانند کمیسیون اروپا و بانک مرکزی. حساسیت اینها برای تاثیر گرفتن از هر گونه فشار دموکراتیک، خیلی زیاد نیست. برای بالا رفتن در این سلسله مراتب، باید وفاداری ات به طبقه حاکم اروپا را ثابت کنی.

پایه دوم شورای اروپا است که از رووسای دولتهای سراسر اروپا تشکیل شده است. این نهاد نمی تواند در سطح فراملی - اروپایی رفرمیزه شود، چون رووسای دولتها در انتخابات ملی تعیین می شوند. پرسش اصلی این نیست که آیا می ما می توانیم به طریقی نهادهای اتحادیه را به سمتی ببریم که از نو – لیبرالیسم و نژادپرستی جدا شوند، بلکه سووال این است که آیا در داخل کشورهای معین، جنبشهایی از پایین می توانند چالشی را علیه طبقه حاکم خود شکل دهند؟ راه میانبری وجود ندارد.

بدیهی است که انترناسیونالیسم یکی از پایه های مهم این مبارزه است. اما دلیلی وجود ندارد که این همبستگی حتما باید از کانال اتحادیه اروپا جاری شود. اعتراضهای هماهنگ شده علیه نژادپرستی یک نمونه از این امر هستند. مساله به استفاده از شکلهایی از انترناسیونالیسم برمی گردد که از اضطرار زاده شده اند. هماهنگ کردن کارزارهای گوناگون ملی با یکدیگر و از دیگر مبارزات آموختن.

 

 

نه به خروج بریتانیا: واروفاکیس و ژیژک از ماندن دفاع می کنند

 

نویس دویچلند

رفراندوم در باره باقی ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا نزدیک می شود و همه پرسیها از یک رقابت تنگاتنگ حکایت می کند. رهبر حزب کارگر، "جرمی کوربین"، هفته هاست که برای باقی ماندن تبلیغ می کند. او می گوید: "اروپا باید خود را تغییر دهد، اما این تغییرات فقط می تواند در همکاری با متحدان ما در اتحادیه اروپا به واقعیت بپیوندد. می توان انتقاد کرد و همزمان یقین داشت که ما باید عضو اتحادیه اروپا باقی بمانیم."

موضع کوربین از طرف جنبش چپ DiEM25 (Democracy in Europe Movement 2025 – جنبش دموکراسی در اروپا 2025) پشتیبانی می شود. در اواخر ماه می، وزیر دارایی پیشین یونان، یانیس واروفاکیس و وزیر دارایی سایه حزب کارگر، جان مک دانل (John McDonnell)، به دفاع از باقی ماندن برخاستند. مک دانل عضو جنبش است و به مناسبت شروع کارزار مشترک DiEM25 و شبکه "اروپایی دیگر ممکن است" گفت: "اکنون ما فرصتی یافته ایم تا بحث در باره آینده دموکراتیک اروپا را دامن بزنیم. برای نخستین بار از یک نسل به این طرف، جنبشها و نیروهای سیاسی ای در سراسر اروپا به وجود آمده که در این امر مداخله می کنند."

او و واروفاکیس با شماری دیگر از جمله سیاستمدار سبز "کارولاین لوکاس" (Caroline Lucas)، نویسنده چپ و فعال "اون جونز" (Owen Jones) و "سیریو کانوش دونی" (Sirio Canós Donnay) از "پودموس"، متن مشترکی را به نام "بیانیه لندن" منتشر کرده اند. در این بیانیه آمده است: "نباید آینده کشورهای مان را به دست سیاستمداران واپس گرایی بسپاریم که حرف ما را به زبان نمی آورند. ما در عوض به کارزار شجاعانه ای می پیوندیم که خواهان بازگرداندن دموکراسی ما است و آنهم نه فقط اینجا در بریتانیا، بلکه در سراسر اروپا."

فراخوان واروفاکیس در نگاه نخست کمی ناهمگون به نظر می رسد. این امر را خود او نیز می داند. در "نامه سرگشاده به بریتانیاییها" که در "گاردین" هم منتشر شد، او اعتراف می کند تلاشش در سالهای گذشته برای قانع کردن رهبران اتحادیه اروپا به اتخاذ یک سیاست متفاوت در برابر یونان شکست خورده است و از این رو می تواند درک کند که فراخوان او به بریتانیاییها دعوتی عجیب به گوش آنها برسد.

واروفاکیس می گوید: "این اما فقط یک تناقض ظاهری است، چرا که در صورت خروج، بیشتر قوانین جاری در بریتانیا همچون اکنون، در راهروهای سرد بروکسل نوشته خواهند شد. با این تفاوت که بریتانیاییها دیگر تاثیری بر تعیین استانداردها، قواعد و فرآیندهای آن نخواهند داشت. دلیل هم این است که بریتانیا بازار مشترک اروپا را ترک نخواهد کرد و از این طریق به پیکربندی آن نیز متعهد می ماند."

آنچه که بیشتر مایه نگرانی واروفاکیس است، شتاب گرفتن فروپاشی اتحادیه اروپا در نتیجه خروج بریتانیا است. او توضیح می دهد: "اتحادیه اروپا بی تردید بوروکراتیک و غیرشفاف است و در تناقض با پارلمانتاریسم دموکراتیکی است که ما و شما قبول داریم. اما همه باید به دقت تامل کنند که آیا با فروپاشی اتحادیه اروپا، دموکراتهای مترقی در سراسر اروپا واقعا توانایی تغییر مسیر را دارند؟ به نظر من این غیر محتمل است."

در عوض واروفاکیس تقسیم اقتصادی قاره با پیامدهای دامنه دار را پیش بینی می کند: "در حالی که در شمال اروپا تورم منفی لشکر کارگران فقیر را بزرگتر می کند، در جنوب تورم بیداد کرده و بیکاری بیشتر را در پی می کشد. در امتداد خط تمایزی که اروپا را تقسیم خواهد کرد، فقط هیولاهای سیاسی می توانند بخزند."

آلترناتیو این سناریو، مبارزه برای یک اروپای دموکراتیک است و واروفاکیس در این باره به هیچ عنوان ساده اندیش نیست. او می گوید: "این امر ساده نخواهد بود، اما ارزش تلاش را دارد."

همچنین سلاویو ژیژک (Slavoj Žižek)، فیلسوف، بریتانیاییها را فراخوانده است به باقی ماندن در اتحادیه اروپا رای دهند. او نوشت: "من علاقه ای به نوشتن نامه عاشقانه به افکار عمومی بریتانیا که در آن پیامی احساساتی با مضمون "لطفا در اتحادیه بمانید" نوشته شده باشد ندارم. آنچه که توجه مرا جلب می کند، تنها این پرسش است که اروپا در حال حاضر در دور باطل اضداد نادرست گرفتار شده و در حال نوسان بین تسلیم به سرمایه بزرگ از یکطرف و تسلیم به پوپولیسم ضد مهاجر از طرف دیگر است. کدام سیاست امکان خروج ما از این رقص دیوانه وار را فراهم می کند؟

من بر این باور می مانم که تنها امید ما رویکرد فراملیتی است، تنها اینگونه است که برای محدود کردن سرمایه داری جهانی بختی خواهیم داشت. دولت - ملت ابزار مناسبی برای رویارویی با بحران مهاجرت، افزایش دمای جهانی و دیگر مشکلات به واقع مبرم نیست. بنابراین به جای مبارزه با یوروکراتها به نمایندگی از منافع ملی، باید تلاش کنیم یک چپ فراگیر اروپایی سازمان دهیم و به خاطر امید ناچیز به همین امر است که می گویم: علیه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا رای دهید، اما این رای را همچون یک مسیحی مومن دهید که از یک گناه حمایت می کند در حالی که در پنهان بدان لعنت می فرستد. با راست پوپولیست رقابت نکنید، به آنها اجازه ندهید شرایط نبرد را تعیین کنند. سوسیالیسم ملی راه درستی برای مبارزه با تهدید ناسیونال سوسیالیسم نیست."

 

 

 

منبع: نبردخلق شماره  372، سه شنبه اول تیر 1395 – 21 ژوئن 2016

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول