سرمقاله ......

برآمد "رای سلبی": ادامه وضعیت موجود و کمی بدتر از آن

منصور امان

 

در ریخت و قواره آقایان جنتی و لاریجانی، نتایج ضد مردُمی انتخابات دو مجلس خبرگان و شورای اسلامی بدون هیچ تفسیری در برابر چشم داوری جامعه تجسُم یافته است. برآمد این نمایش حُکومتی در درجه نخُست یکبار دیگر دُرُستی ارزیابیهایی را به اثبات رساند که امکان اصلاح و تغییر در چارچوب نظم حاکم و از طریق مکانیزمهای توزیع قُدرت آن را خیالپردازی و غیر مُمکن می دانستند. ارزیابیهای مزبور بر این اساس بر برکنار ماندن جامعه از بازی خانگی حُکومت و مُشارکت نکردن در تلاشی که برای رسمیت دادن به بی حُقوقی واقعی آن صورت می گیرد را پای می فشردند. مُدافعان تحریم نسبت به تبدیل رای دهندگان به دستاویزی نزد این یا آن باند حُکومتی برای پیشبُرد جدال خُصوصی خود و در حالی که هیچ نصیبی از جانبداری در این کشمکش در انتظار جامعه نیست، هُشدار می دادند.

این در حالی بود که بازیگران نمایش و پُشتیبانان داخلی و خارج کشوری آنها، با صرف هزینه سنگین سیاسی، تمام امکانات خود را برای گُمراه کردن جامعه و ذبح شرعی اُمیدها و انتظارات آن در پای صندوق شُعبده "نظام" بسیج کردند. اگرچه اعلام برآمد انتخابات به تمام یاوه های بافته شده در طول پروسه روی صحنه رفتن نمایش پاسُخ گفته است، اما این نمی تواند به معنای خاتمه رُسوایی و رفتن به سوی دستور کار بعدی باشد.

حقیقت آن است که طرح فریبکارانه اصلاح رژیم ولایت فقیه و جعل ظرفیتهایی برای آن بدین منظور، چنان ضربه سنگینی خورده است که می توان آن را حتی سهمگین تر و کاری تر از ضربه ای دانست که "دُوُم خُرداد" و "تدارُکچی"های "نظام" به آن وارد آوردند. تضاد میان تبلیغات گسترده جناح میانه حُکومت و زایده های "اصلاح طلب" آن با آنچه که انتخابات حُکومتی بی هیچ آرایشی به جا گذاشته، آنگونه گزاف و زننده است که پروژه "اعتدال - اصلاح" در شکل و با سُخنگویان فعلی اش را به یک طرح سوخته با دافعه اجتماعی وسیع بدل کرده است.

 

قُمار با دست خالی و مُسابقه در بی مایگی

جناح میانه حُکومت و زایده های اصلاح طلب آن با دست خالی وارد یک قمار بُزُرگ شدند و در همین حجم و اندازه هم یک باخت بُزُرگ را برای خود رقم زدند. آنها که پس از یک دوره خانه نشینی حال مُجوز بازگشت به زیر "خیمه نظام" و کسب سهم از قُدرت را یافته بودند، همه نیروی خود را بدون اعتنا به ضرر و زیان، در این جهت و استفاده حداکثر از شانس "جام زهر" هسته ای مُتمرکز کرده بودند. در این راستا بدیهی بود که برای هر استدلالی هر چند بی مایه و بلاهت بار و با تاریخ مصرف کوتاه که می توانست بر تعداد سیاهی لشکرهای همراهی کننده آنها در این مُسابقه بخت آزمایی بیافزاید، مکانی شایسته و - لابُد - حق اُلزحمه ای درخور رزرو شده بود.

از این نظر، میزان تنگدستی فکری و شدت فقر استدلالی مُبلغان شرکت در انتخابات کم و بیش با یکدیگر برابری می کرد؛ امری که پرداختن به همه آگهیهای بساط انتخابات را غیرضروری کرده و اشاره به فقط یک نمونه از بازاری ترین آنها را گویای حال و روز بقیه می گرداند.

یک لابی خارج کشوری "میانه روها" به نام آقای اکبر گنجی، در حالی که به گونه سخاوتمندانه ای از سوی رسانه های فارسی زبان دولتهای اروپایی و آمریکا پُشتیبانی می شد، برای قانع کردن سوژه های تبلیغات به شرکت در انتخابات مجلس خبرگان توضیح می داد که طبق "مباحث فلسفه علم"، "رای نیاوردن مُثلث جیم (جنتی، یزدی، مصباح) به طور قاطع شکست علی خامنه ای و اُصولگرایان است."

همین فرد پس از پایین آمدن پرده نمایش فرعی انتخابات خبرگان و ظاهر شدن نتایج روی صحنه اصلی، به مُخاطبان شگفت زده اش دهن کجی کرد: "روشن بود و هست که مجلس سُلطانی خبرگان مُطابق میل سُلطان عمل خواهد کرد. آیت الله خامنه ای نه تنها فرد مورد نظر خود را رییس مجلس خبرگان کرد، بلکه به دُنبال جا انداختن فرد مورد نظر خودش به عُنوان جانشین بوده و هست."

با این حال باید همینجا افزود که فُکاهه "رای سلبی"، محصول دست و پا زدن فکری بُلندگوهای خارجه نشین آن نیست، بلکه نقشه راهی است که باندهای رقیب جناح آقای خامنه ای به منظور خریدن مشروعیت برای انتخابات مُهندسی شده و به بازی گرفتن بدنه خود و بخشهایی از جامعه ترسیم کردند. باندهای مزبور که آلترناتیو نهایی شان در برابر شرایط موجود در هر دوره و تحت هر شرایطی، مُشارکت خویش در قُدرت و سهم بردن از آن است، به استدلال مزبور برای توجیه اجبار منافع متوسل شدند؛ اجباری که جناح میانه حُکومت را به مُهره باند ولی فقیه در مجلس خبرگان و "اصلاح طلبان" را به بازیچه هر دوی آنها در مجلس شورای اسلامی تبدیل کرد.

 

وقتی "اصلاح طلبان" خود را مُهندسی کردند

همان سرنوشت تحقیرآمیزی که از آقای رفسنجانی و دوستان در مجلس خبرگان پذیرایی کرد، میزبان دوستان "اصلاح طلب" آنها در مجلس شورای اسلامی نیز شد. آنها که برای جلب رضایت باند حاکم نفرات اصلی خویش را کنار گذاشته بودند، لیست انتخاباتی خود را نیز در همین راستا با کسانی پُر کردند که خود جا اُفتاده ترین آنها را تا مُدت کوتاهی پیش از این "شبه اصلاح طلب" می خواندند. از این مجمل می توان خواند که دیگر نامزدهای آنان از چه قُماشی بوده اند: اعضای باندهای میانه و راست سُنتی، فُرصت طلبان، ابن الوقتها و شیادان سیاسی. این ترکیب به گویاترین بیان، درونمایه و کاراکتر اصلاحات زیر "خیمه نظام" را محک می زند.

پیش از آن، "اصلاح طلبان" حُکومتی حساب خود را با خیزشهای 88 و 89 تسویه کرده و گام به گام از مُطالباتی که فشار خیابان به آنها تحمیل کرده بود، عقب نشسته بودند. آنها نه تنها خواست حداقلی آزادی آقایان موسوی و کروبی و خانُم رهنورد را کنار نهاده و تصمیم گیری در باره آن را به "رهبری" واگذار ساخته بودند، بلکه هر مُطالبه اصلاحی دیگری هم که در برابرشان نهاده می شد را با توجیه "بالا نبردن توقُعات" دست بسر می کردند. آنها به این ترتیب پیش شرطهای برنامه ای "بصیرت" خواهان را برآورده کرده و با "لیست اُمید" به گونه تشکیلاتی و سازمانی بدان لبیک گفتند.

باند "اصلاح طلب" حُکومتی از سنگر همین آرایش مُفتضح، بدنه اجتماعی خود را به شرکت در نمایش انتخابات دعوت می کرد و به آنها هر وعده ای که مایل به شنیدنش بودند می داد. حُجت الاسلام مُحمد خاتمی معرکه را این گونه گرم می کرد: "تجربه نشان داده است که هرچه شرکت مردُم در انتخابات بیشتر باشد و هر چه سلایق مُختلف با شوق و شور بیشتری در انتخابات شرکت کنند، نتیجه انتخابات به خواست مردُم، مصلحت کشور و آرمانهای مردُم نزدیک تر خواهد بود."

آقای خاتمی با بازار گرمی برای نمایشی که آقای خامنه ای برگزار می کرد، همان سُخنانی را روی دایره می ریخت که وی می خواست و به زبان می آورد؛ با این تفاوت که فراخوان رهبر باند ولی فقیه مضمون اصلاح طلبانه تری نسبت به دعوت آقای خاتمی داشت. چرا که او حتی "کسانی که نظام را قبول ندارند" را نیز به شرکت در نمایش دعوت می کرد؛ نُکته ای که در کارت دعوت حُجت الاسلام خاتمی به دلیل هراس درمان ناپذیر او از مُتهم شدن به پُشتیبانی از مُخالفان به چشم نمی خورد.

 

محصولات نقد "رای سلبی"

مراسم تشریفاتی رای گیری برای انتخاب رییس از پیش تعیین شده مجلس مُلاها، بر آرایش توافُقی آن صحه گذاشت. دو باند اصلی قُدرت، باند ولی فقیه و جناح میانه، اکثریت قاطع کُرسیها را بین خود تقسیم کردند و همزمان، "اصلاح طلبان" مُدیریت شده نیز کناره ای برای شرکت در بازی یافتند. این آرایشی است که حاکمان کشور سازگار با دوران پساتحریم، مرکب قانونگذاری خود را بر اساس آن زین کرده اند.

ساز مُخالف زدن آقای عارف و نامزد کردن خود برای ریاست مجلس، نقضی بر کاراکتر توافُقی مجلس نیست. بی تردید برخلاف آنکه رسانه های باند رقیب می گویند، او به دلیل توهُم به "پیروزی در انتخابات" و باور کردن دُروغی که خود مُنتشر می کرد، به رقابت بی ثمر با آقای لاریجانی نشتافت. "اصلاح طلب" خانگی از اول شدن خود در خیمه شب بازی انتخاباتی در تهران برداشت اشتباهی کرده بود و می پنداشت تفاهُمی که موجب این صدرنشینی گردیده، وی را بر صندلی ریاست مجلس نیز خواهد نشاند. در واقع، بُنیاد مُهندسی - توافُقی رقابتها او را به وسوسه های بُزُرگ تری که از قامت سیاسی اش فراتر می رفت، رهنمون شده بود. این در حالی بود که پدرخوانده های آقای عارف، گاه به اشاره و گاه بی پرده او را از نُخود این آش شدن پرهیز می دادند. او با قهر کوتاه مُدت از مجلس پس از فرو ریختن کاخ آرزوهایش نشان داد که تا چه حد از برگشت چک اش در روز پرداخت نقدی، شگفت زده و سرخورده شده است.

به این ترتیب با تکیه زدن آقای لاریجانی بر صندلی ریاست مجلس مُلاها، آخرین فاز مُهندسی انتخابات نیز به ثمر نشست و فرآیندی که از اصلاح "اصلاح طلبان" آغاز، با دست چین نامزدها ادامه یافته و سپس شُمارش مطلوب آرا را پُشت سر گذاشته بود، به پایان رسید.

حاصل "رای سلبی" آنگونه که معرکه گردان و شاگرد معرکه مدعی بودند، نه یک تحوُل شگرف و گُشایش درهای تازه به روی تغییرات لمس پذیر، بلکه ادامه وضعیت پیشین و حتی بدتر از آن، سفت شدن پای باند ولی فقیه در مجلس خبرگان برای انتخاب "رهبر" بعدی است. "رای سلبی" در انتخابات قوه مُقننه، به تشکیل مجلسی گوش به فرمان تر و راهیابی نمایندگانی خریدنی تر انجامیده است. برآمد دیگر آن، ادغام باند "اصلاح طلب" در پروژه تدبیر و اُمید" است؛ تحولی که مُدعیان "رای سلبی" دقیقا عکس آن، یعنی تقویت باند "اصلاح طلب" در توازُن قدرت را نوید می دادند.

 

برآمد

موفقیت باندهای حُکومتی در مُهندسی مُشترک انتخابات، ارمغانی جُز تشدید بُحران مشروعیت "نظام" در پهنه اجتماعی ندارد. هزینه سر پا کردن مجلس خبرگان ولایتی و مجلس توافُقی شورای اسلامی از جیب ثبات رژیم پرداخت شده است. به همین گونه، همدستی جناحهای رنگارنگ قُدرت در فریب جامعه و تلاش مُتحدانه برای گرفتن سواری رایگان از آن، چاهی است که اینان در قعر، آن را هر چه بیشتر گود کرده اند، چرا که به روشن ترین صورت به مردُم نشان دادند و فهماندند که قُطب بندی اصلی و موجود در کشور نه کشمکش بین این یا باند "خودی"، بلکه بین اکثریت جامعه و همه این باندها در مجموع است.

مجلس شورای لاریجانی پایان "اصلاح طلبی" حُکومتی و مجلس خبرگان جنتی پایان فریبکاری ولایت فقیه مشروطه است. بر سنگ گور هر دو، تولُد جامعه مدنی، پُرسشگر، پُرتوقع و "نظام" شکن بشارت داده شده است.

 

منبع: نبردخلق شماره  372، سه شنبه اول تیر 1395 – 21 ژوئن 2016

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول