پروین اعتصامی

صدای فرودستان، وجدان بیدار شعر پارسی

(قسمت سوم، پایان)

م . وحیدی

 

پروین با سفرهـای پدرش در داخل و خارج ایران همراهی می کرد و با سیر و سیاحت و گسترش دید و اطلاعات و كسب تجارب تازه می پرداخت. دی ماه سال 1316 اما بزرگترین مرثیه زندگی    پروین رقم خورد. كوچ پدر تلخ ترین حادثه زندگی پروین بود و بر انزوای او بعد از طلاقش افزود و مدتی او را از فعالیت ادبی اش باز داشت. او در مرگ پدر سرود:

پدر آن تیشه كه برخاك تو زد دست اجل

تیشه ای بود كه شد باعث ویرانی من

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند

مرگ، گرگ توشد، ای یوسف كنعانی من

مه گردون ادب بودی و درخاك شـدی

خاك زندان توگشت، ای مه زندانی من

 

پروین از نابسامانیهای سیاسی و مصائب اجتماعی ایران دقیقاً آگاه بود و با شهامتی بیش از هر شاعر زمان خود از فساد زورمندان و جور پادشاه انتقاد كرده است. علاوه براین، درمیان شاعران هیـــــچ شاعری را نمی شناسیم كه به اندازه پروین از غم و رنج و فقر انسانها سخن به میان آورده باشد. پروین با آگاهی از واقعیات زندگی مردم به توصیف این دردها وناملایمات می پردازد و در افشای باطل، حق پوشی را مجاز نمی شمارد:

حقیقت گوی شو پروین چه ترسی

نـشاید بهر باطل حق نهفتن

تبیین فقر توده های مردمی، از برجسته ترین درون مایه های شعر اوست. دكتر زرین كوب علت محبوبیت پروین را "درآمیختگی ذهن و زبان او با طبقـــات محروم جامـــعه" می داند. بی شك مهمترین علت گرایش توده های مردم به دیوان اشعار او در همین نكته است.

مردم با مطــــالعه دیوان او به تماشای واقعیتهای زندگی خود نشسته، به كشف زوایای آن می پردازند. و اگـــر چنین نبود، دیوان این شاعر طی یك قرن دهها بار تجدید چاپ نمی شد.

پروین عواطف انسان دوستی خود را در ضمن تمثیلات و حكایات كوچكی گنجانده و از این طریق ناله غم و شكایت خود را موثرتر از سخن شاعران دیگر كرده است. نقطه مركزی اندیشه او "بشر" است. او دوستدار انسـان و به خصوص كارگران و زحمتكشان است. او مخالف سرسخت ظلم و صـاحبان قدرت و حامی محرومان و بینوایان است و همواره ازحقوق آنان در برابر ستمگران دفاع می كند. او با زبانی نمادین به ذكر بیدادگریها و فساد دستگاه حاكمه می پردازد و آنرا مظهر ظلم می داند. دنیای آرمانی او، دادگری و عدالت گستری است. پروین در قالب حكایتی "قباد ساسانی" را به عنوان نماد حكـومت وقت مورد انتقاد و دادخواهی قرار می دهد:

ویرانه شد زظلم تو هر مَسكَن و دهی

یغماگر است چون تو كسی پادشاه نیست

 

از نظر پروین آنچه مشروعیت سیاسی به پادشاه می بخشد و حكومت او را ماندگار می كند، عدالت است و رضایت مردم. در شعر پروین آزادی بیشتر در معنای آزادی ستمدیدگان از چنگ جــــور حكومت و ستم طبقه مرفه به كار می رود. او در قطعه شعری با واقع نگری مردم را به اعتــراض و ایستادگی و "قیام" فرا می خواند. این شعر مناظره ای است میان دو قطره خون از پادشــــاه و یك خاركن كه تاجور خواهان اتحاد، دوستی و یگانگی است و می گوید كه ما هر دو از یك چشمه هستیم:

هزار قطره خون در پیــــاله یك رنگند

تفاوت رگ وشریان نمی كند اثری

زما دو قطره كوچك چه كار خواهد خاست

بیا شویم یكی قطره بزرگتری

دراین مناظره دیالیكتیكی، كسانی كه پایگاه اجتماعی نازلی دارند، دست بالاتری دارند و پیروزند. براین اساس، قطره خون خاركن این دعوت و اتحاد را با خشم رد كرده و در پاسخ می گوید:

به خنده گفت میان من و تو فرق بسی است

تویی زدست شهی و من زپای كارگــری

برای همرهی و اتحاد با چو  منی

خوش است اشك یتیمی و خون رنجبری

تو را به مطبخ پخته شد طعام

مرا به آتش و آهی و آب چشم  تری

تو از فروغ می ناب سرخ رگ شدی

من از نكوهش خاری و سوزش جگری

درخت جور و ستم هیچ برگ و بار نداشت

اگر كه دست مجازات می زدش  تبری

سپهر پیر نمی دوخت جامه بیداد

اگر نبود در صبر و سكوتش آستری

 

قطعه "صاعقه ما ستم اغنیاست"* یكی از كوبنده ترین اعلام جرمهای او علیه طبقه ستمگر است. این شعر از طولانی ترین وتندترین اشعار اجتماعی ـ سیاسی پروین است كه با طرح مكالمه "برزگر پیر" با پسر جوانش به وضوح حكومت را مسئول سیاهی زندگی ضعیفان و محرومان می داند و شلاق انتقاد را بر تمامیت نظام جزایی و اجرایی فاسد می كوبد و این ستم را به صورت اعلامیه ای جهانی علیه ظلم و بیداد مطلق در می آورد. پروین با نمایش جامعه ای نابرابر، راه انقلاب و قیام را برای رفع ظلم و بی عدالتی ترسیم می كند. به طوری كه سرانجام پسر جوان برزگر امكان ادامه راه پدر را بدون انتقام از اغنیا و حاكمان نمی پذیرد:

سفره ما از خورش و نان تهی ست

در  ده ما بس شكم  ناشتاست

پای من از چیست كه بی موزه است

در تن تو جـامه خلقان چراست

خرمن امسالِ ما را كه سوخــت

از چه در این دهكده  قحط و بلاست

در عوض رنج و سزای عمل

آنچه كه رعیـت شنود ناسزاست

چند شود باركش این و آن

زارع بدبخت مگر چارپاست

كار ضعیفان زچه بی رونق است

خون فقیران زچه رو بی بهاست

 

شعر "ای رنجبر" در ادامه این دادخواهی سروده شده است. این شعر نیز نمونه بارز خشم عمـیق پروین از شقاوت آدمی و ظلمی ست كه بر رنجبران و زحمتكشان می رود و پـــــروین آنان را به "خیزش" و "انقلاب" فرا می خواند:

تا به كی جان كنـدن اندر آفتاب ای رنجبر

ریختن از بهر نان از چهره آب ای رنجبر

از حقوق پایمال خویشتن كن پرسشی

چند می ترسی زهر خان و جناب ای رنجبر

در خـور دانش امیرانــند و فرزندانشان

تو چه خواهی فهم كردن از كتاب ای رنجبر

حاكم شرعی كه بهر رشوه فتوا می دهد

كی دهد عرض فقیران را جواب ای رنجبر

جمله آنان را كه چون زالو مكندت خون بریز

وندر آن خون دست و پایی كن خضاب ای رنجبر

و این چنین شعله خشم سوزان او، اوراق دیوانش را مشتعل می سازد.

در ساختن اشعار مناظره، پروین بزرگترین شاعر زبان فارسی است كه دست كم 65 مناظره زیبا و پرمــعنی سروده است. درحالی كه "اسدی طوسی" كه استاد بی معارض این فن شناخته می شود، تنها پنج مناظره ساخته است كه ارزش هیچ كدام شان به پای مناظرات پروین نمی رسد.

انتقاد از اشخاصی همانند والی، قاضی، داروغه و مفتی به عنوان نماد قدرت و نقش آفرینان نظام حكومتی در شعر پروین فراوان به چشم می خورد. گاه از زبان "مست" و "دزد" و گاهی در قالب تمثیل و حكایت به ذكر ظلم و دروغهای آنان می پردازد. در این میان قاضی و حاكم شرع، چون دین را وسیله زراندوزی و فریب و ریا ساخته اند، بیشتر شلاق كش می شوند:

آن سفله ای كه مفتی و قاضی است نام او

تابود و تار جامه اش از رشوه و ریاست

گر درهمی دهند بهشتی طمع كنند

كو آن چنان  عبادت و زهدی كه بی ریاست

پروین در فروردین 1320 به بیماری حصبه مبتلا شد. وخیم بودن وضعیت او باعث شد كه در سوم فروردین در بیمارستان بستری شود. ابوالفتح اعتصامی دراین باره نوشته است: "با آنكه درتب مدام حصبه می سوخت، كمترین ترس و اضطراب یا بی صبری از خود نشان نمی داد. جز در چند ساعت آخر عمر، دچار اغما و بی هوشی نشد. ما روز شماری می كردیم كه كی تب قطع می شود، تا پروین به اتفاق مادرش دیدارهای عید را انجام دهد. فقط در آخرین روز كه وخامت حالش آشكار شد، از مادر تیره بختش طلب صبر و استقامت نمود. بر اثر مداوای غلط ما فرصت مداوای صحیح را از دست دادیم."

بدین ترتیب درنیمه فروردین 1320 ـ آوریل 1948، پروین درسن 35 سالگی درتهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگی اش درقم به خاك سرد سپرده شد. او هنگام مرگ در آغوش مادرش جان سپرد. پس از مرگش قطعه ای با عنوان "این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده ام" از او یافتند كه مشخص نیست در چه زمان برای سنگ مزارش سروده بود:

اینكه خاك سیه اش بالین است

اختر چرخ ادب  پروین است

گرچه جز تلخی از ایام ندید

هر چه خواهی سخن اش  شیرین است

صاحب آن همه گفتار امروز

سائل فاتـحه و یاسین است

هركه باشی و به هرجا برسی

آخرین منزل هــستی  این است

خرم آنكس كه در این محنت گاه

خاطری را سبب  تسكین است

 

مراسم دولتی به مناسبت بزرگداشت او برگزار نشد. مدیر كانون ایران به دلیل برخی مسایل سیاسی از برگزاری مجلس یاد بود برای پروین در آن كانون خودداری كرد. از پاسخ محرمانه فرماندار قم در تاریخ 18 فروردین 1320 به تلگراف وزارت كشور در باب "موضوع حمل جنازه دختر اعتصام الملك" به روشنی می توان دریافت كه دستگاه امنیتی رضا شاه نسبت به او حساسیت داشته است. این حساسیت می تواند ریشه در ردكردن نشان لیاقت توسط پروین داشته باشد. اما بعد از بركناری رضا شاه از قدرت، دوستان و علاقمندان پروین به مناسبت نخستین سالگرد    درگذشت او در فروردین 1321 مجلس یادبودی برای وی برپا كردند و با سرودن اشعار، نسبت به سكوت و بی مهری دوران استبداد در حق پروین واكنش نشان دادند.

یاد و خاطره اش گرامی و  ماندگار باد

 

*صاعقه ما ستم اغنیاست: پس از برداشت محصول و خرمن كردن، رعد و برق و صاعقه بلای جان آن می شود. داین شعر، ظلم ظالمان بر كشتكاران و زحمتكشان و غارت دستـرنج آنان به صاعقه تشبیه شده است.

 

منابع

ـ عبدالعلی دستغیب (ویژگیهای شعر پروین اعتصامی)

ـ دكترجلال متین (مجله ایران شناسی، شماره 2)

ـ دكتر حشمت موید (مجله ایران شناسی، شماره 2)

ـ دكتر یحیی آریان پور (از نیما تا روزگار ما)

 

پایان

 

منبع: نبردخلق شماره  371، شنبه اول خرداد 1395 – 21 مه 2016

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول