جهان در آیینه مرور

 

جهان در آیینه مرور ....

اسناد پاناما، کار مارکسیستها را راحت کرد

لیلا جدیدی

 

خبرنگاران با استفاده از یازده و نیم میلیون سند به دست آمده، اسرار تاریک و سیاه پناهگاههای مالیاتی و پولشویی دهها مقام دولتی و غیردولتی را فاش کرده اند. واکنش مردم در برابر این خیانت و تبهکاری مالیاتی که افزون بر سیاستمداران، ستارگان سینما و ورزشکاران حرفه ای نیز در آن دست داشته اند، خشم و اعتراضات گسترده بوده است.

چنین کلاشیهای بزرگ در فرار از پرداخت مالیاتهایی که از سودهای کلان به دست آمده، در توازن با تحمیل ریاضتهای اقتصادی و در نتیجه فقر و بی خانمانی میلیونها نفر قرار دارد. این کمتر از یک درصد جمعیت جهان چگونه است که حاصل دسترنج مردم زحمتکش را که خود نوعی دیگر از تبهکاری است، بدون پرداخت مالیات در جایی دیگر انباشت می کند و همزمان بیشرمانه شاهد گرسنگی و مرگ میلیونها نفر می شود؟ اینجاست که یکبار دیگر بر درستی نقد مارکسیستها بر سیاستهای نو - لیبرالیستی که خانم تاچر و آقای ریگان اگر چه بنیان گذار آن نبودند، اما به عنوان "تنها آلترناتیو" آن را ترویج داده و بر زحمتکشان جهان تحمیل کردند، مهر تایید گذاشته می شود.

 

لیبرالیسم "آلترناتیو" نیست   

نو - لیبرالیسم نقش بزرگی در انواع بحرانهای بزرگ جهانی بازی کرده است؛ از بحران مالی ۲۰۰۸ تا آنچه که امروز گوشه ای از آن را اسناد پاناما به ما عرضه می کند. فقر، نابرابری، نداشتن دسترسی به بهداشت و سلامت عمومی، تخریب دایمی محیط زیست، افزایش قدرت نیروهای راست، فاشیستی و بنیاد گرا، جنگ، جنایت و در کل نقض فراگیر حقوق بشر جلوه های ثابت این نظم است.

همه اینها در حالیست که نو - لیبرالیسم رقابت را کاراکتر واقعی و طبیعی انسان توصیف می کند و رقابت کنترل شده را محدودیت آزادی به شمار می آورد. نو - لیبرالیسم خدمات عمومی را خصوصی سازی می کند، دخالت اتحادیه های کارگری را در سازماندهی کار و پیگیری منافع جمعی عامل بی نظمی در بازار آزاد به حساب می آورد و در نهایت، یک فرم "طبیعی" هیرارشی از بازندگان و برندگان ترتیب می دهد که در آن نابرابری به عنوان موتور تولید ثروت، طبیعی و حق تلقی می شود. از همین رو، در بوق و کرنای تبلیغاتی مدافعان نو - لیبرالیسم، تلاش برای ایجاد جامعه ای که در آن انسانها برابر باشند، بی حاصل و به طور اخلاقی ناخوشایند و نادرست وانمود می شود. بازار باید مطمین شود که هر کس هر اندازه لیاقت دارد، نصیب اش شود و تهیدستی، نشان بی لیاقتی می شود.

اگر چه نو - لیبرالیسم از دهه هفتاد شروع به پا گرفتن کرد، اما بار آن در دوره به قدرت رسیدن آقای ریگان و خانم تاچر بسته شد. ثروتمندان از پرداخت مالیات رها شدند، اتحادیه های کارگری زیر ضرب رفتند، خصوصی سازی و مقررات زدایی و حذف خدمات عمومی همگی بخشی از بسته لیبرالیسم شدند.

سپس با ابزارهای صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، پیمان "ماستریخت" و سازمان تجارت جهانی، سیاستهای نو - لیبرالی به سراسر جهان سرایت داده شد.

"جورج مونبیوت"، نویسنده کتاب پر فروش "عصر رضایت: مانیفستی برای نظم نوین جهانی و دولت اسیر" و همچنین مقاله نویس روزنامه "گاردین" در این باره می نویسد: "نو - لیبرالیسم آنجا جالب می شود که دکترین یا مکتبی که وعده آزادی می دهد، همچنین اعلام می کند که "آلترنانیو دیگری وجود ندارد""

وی می افزاید: "چنانچه "فردریک هایک" پس از سفر به شیلی در دوران پینوشه، در کتاب خود به نام "جاده ای به سوی بردگی" می نویسد: "اولین جایی که این مکتب به طور کامل به اجرا گذاشته شد، در شیلی بود، زیرا تشخیص داده شده بود که تحت دیکتاتوری لیبرال بهتر می شود لیبرالیسم را پیش برد تا در کشوری که دولت دمکراتیکی داشته باشد که با آن دشمنی دارد." (فردریک هایک (۱۸۹۹-۱۹۹۲)، یکی از پیشگامان در نظریه پولی و از طرفداران لیبرالیسم کلاسیک در قرن بیستم که نظرات او در دانشگاههای لندن، شیکاگو و فرایبورگ تدریس می شود)

آمارهای جهانی در سالهای گذشته بر پوچی ادعای تنها آلترناتیو بودن لیبرالیسم گواهی می دهد. با فاش شدن اسناد پاناما کار برای هر کس که بخواهد بداند جهان بر سر انگشتان چه کسانی می چرخد و حاصل کار و زحمت اش کجا می رود، آسان شده است. در واقع روشن می شود که نو - لیبرالیسم تنها آلترناتیو برای انباشت ثروت توسط عده ای معدود است. فقط کافی است به بیش از یازده و نیم میلیون سندی که از دفتر وکالت "موساک فونسکا" به بیرون درز کرده، رجوع شود. این اسناد دانسته های ما را نسبت به اینکه در قرن ۲۱ از مردم زحمتکش جهان چگونه توسط طبقه ای مافیایی بهره برداری می شود، افزایش می دهد. در نظر داشته باشیم که موساک فونسکا تنها چهارمین بانک بزرگ پولشویی در جهان است.

اکنون برای دیرباوران روشن شده است که ثروت در کجا تولید می شود و در کجا اندوخته. از همین رو باید گفت این اسناد کار مارکسیستها را آسان کرده است.

حال می شود دید پشت پرده فعالیت مالی نخست وزیر ایسلند و رابطه آن با ارزش پول ملی که به نیم رسیده یا نخست وزیر بریتانیا، آقای دیوید کامرون، که با سخنرانیهای سفت و سخت و پر هیجان، پنهانی سد معبر در برابر رفرم مالیاتی ایجاد می کرد و غیره چیست. این اسناد حتی فاش می کند که چگونه دولتها تحریمها را دور می زنند تا رهبران کره شمالی، سوریه، روسیه و ایران... بتوانند حسابهایی داشته باشند که بتوانند به آسانی به آن دسترسی داشته باشند.

طبقه حاکمه با دو چهره آشکار و پنهان به کار خود ادامه داده است. نخست، رقابتهای درون دولتی که به طور روزمره از آن در خبرها مطلع می شویم. اما چهره پنهان آن شبکه متحدی است که در سطح جهانی ایجاد کرده اند. آنان چنان در این شیادی تبحر دارند که به مراتب دست سرویسهای مخفی را از پشت می بندند.

چندی پیش افشاگرانی مانند "چلسی منینگ" و "ادوارد اسنودن" در همین زمینه شواهدی را افشا کردند که حاکی از نفوذ دولتها به زندگی خصوصی شهروندان، قتلهای مخفیانه و شکنجه، رسواییهای بانکی و حتی کودک آزاری اشخاص مشهور را شامل می شد.

این کمتر از یک درصد، به مردم اینگونه تفهیم می کند که دنیا به دو بخش تقسیم می شود: کشورهای دمکراتیک و کشورهای غیر دمکراتیک. اما وقتی رد پولها گرفته شد، مشخص می شود، این سرمایه داری است که راههای فرار از مسوولیت و خودکامگی را باز گذاشته است. به طبع، فرزندان این کلاشان هم وارثان طبقاتی آنان می شوند و اشرافیتی خواهیم داشت که به دوران فئودالی و برده داری تنه می زند، با این تفاوت که در آن دوران با دست رو عمل می شد و مشخص بود قدرت و ثروت در دست چه کسانی است، امروز اما ما دیگر تنها با نگاه کردن به کاخهای سر کشیده نمی توانیم دریابیم چه کسی آنجا ساکن است؛ مراکز قدرت و ثروت بسیار پیچیده تر عمل می کنند.

 

فرصتی برای اعتراضات جهانی

اسناد پاناما این فرصت را به وجود آورده که مردم سراسر جهان، حتی آنها که اهل اعتراض نبوده اند، وارد گفتگوهایی در باره اینکه چه کسانی حاصل دسترنج شان را چپاول می کنند بشوند. حتی اگر این افراد مالیات هم پرداخته بودند، این پرسش که چگونه به چنین ثروتی دست پیدا کرده اند، بیش از پیش مطرح می شود. تنها چند پاسخ به این سووال را مرور می کنیم:

- به گزارش "اکسفم"، یک شبکه مخفی گزارش داده است که کمپانیهای بزرگ آمریکایی ۱.۴ تریلیون دلار پول را به آن سوی مرز فرستاده اند

- ۵۰ شرکت از بزرگترین شرکتهای آمریکایی با استفاده از ابزارها، ترفندها و سوراخهایی از پرداخت مالیات به طور وسیع طفره رفته اند

- ۵۰ شرکت مزبور بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴ حدود ۲.۶ میلیارد دلار خرج لابیها کرده اند و در مقابل ۱۱.۲ تریلیون دلار سود کسب کرده اند. این سود ها از راه وام فدرال، ضمانت وام و گرفتن کمک مالی به دست آمده است. از جمله نامهای شناخته شده، "گلدمن ساکس"، شرکت ارتباطات "ورایزن"، "اپل"، "کوکا کولا"، "آی بی ام" و "شورون" مبلغی بیش از 4 تریلیون سود در سطح جهانی بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴ به دست آورده اند.

به جای تحت پیگرد جنایی قرار دادن این متقلبان مالی که سودهای کلانی هم از بحران بدهیهای مسکن به دست آورده اند، آنها تحت پوشش حفاظت مالی قرار گرفتند و با مالیاتهای زحمتکشان نجات پیدا کردند.

یک سناتور امریکایی در این مورد توجیه می کند، این بانکها آنقدر بزرگ هستند که پیگرد قانونی آنها هم اثر منفی در اقتصاد ملی و هم احتمالا در اقتصاد جهانی خواهد داشت.

در اروپا، بحران اقتصادی ۲۰۰۸ که با سود نزدیک به صفر و تزریق تریلیونها یورو به بازار سهام همراه بود، نتوانست اقتصاد سرمایه داری را زنده کند، زیرا به جای تلاش برای استفاده از این منابع جهت ایجاد شغل، منابع صرف نجات ثروتمندان بزرگ شد و ریاضت اقتصادی را به دنبال داشت.

 

نگاهی به اعتراضهای اخیر

گرایشات رو به رشد نو - فاشیستی به ویژه در آلمان و فرانسه هشدار دهنده این امر است که طبقه حاکم در کشورهای اروپایی سیاستهای تهاجمی به طبقه کارگر را هر چه بیشتر شدت می بخشد. همزمان اعتراضها علیه مناسبات نو – لیبرالی و تهاجم به شرایط کار و زندگی نیز افزایش پیدا کرده است. با این اعتراضها افراد بیشتری از اقشار گوناگون جوامع به صحنه آورده شده اند. در زیر به چند نمونه اشاره می شود:

 

اعتراضات هزاران نفر علیه شرکت ورایزن

در آمریکا، روز ۱۳ آوریل، ۴۰ هزار کارورز عضو اتحادیه دست به برگزاری آکسیونهای اعتراضی زدند.

آنها علیه حملات تهاجمی ورایزن، شرکتی که قصد دارد از پرداخت غرامت به کارکنان به خاطر سوانح کاری خودداری کند، کارکنانش امنیت شغلی ندارند و اتحادیه های آنان را در هم می شکند، دست به اعتراض و اعتصاب زدند. این شرکت در حالی کارمندان خود را محروم می کند که سودهای کلانی به جیب می زند.

شرکت ورایزن نمونه روشنی از شرکتهایی است که حرص سود و انباشت سرمایه دارند؛ کمپانیهایی که از مالیات دادن فرار می کنند، اما زندگی کارگران خود را حتی در ساعات خارج از کار کنترل می کنند. کارگران گاهی حتی نمی توانند خانواده خود را طی دو ماه ببینند. ورایزن می خواهد دوران 7 روز کار بدون مرخصی را باز گرداند. نکته جالب اینکه این کارگران اگر چه برای شرکتی که خدمات تلفنی و اینترنتی می دهد، کار می کنند، از داشتن اینترنت محروم هستند.

 

اعتصاب معلمان در شیکاگو

روز اول آوریل امسال، معلمان سراسر شهر شیکاگو از رفتن به کلاسهای درس خودداری کردند. آنها با این حرکت نشان دادند که همبستگی طبقاتی عمیقی بین خود دارند. در این اعتصاب سخنرانان گوناگونی صحبت کردند و از مشکلات و مبارزات خود گفته و به نقاط مشترکی که مبارزات قشرهای گوناگون جامعه دارند اشاره کردند.

 

فرانسه و بیداری شبانه

تجمع و اعتراضات تحت شعار "تمام شب بیداری" فرانسه را به لرزه در آورد. این تظاهرات که شباهت بسیاری به تظاهرات "برآشوبیدگان" در اسپانیا، در سال ۲۰۱۱ و "جنبش اشغال" در آمریکا دارد، نخست در اعتراض به قانون کار جدید دولت شکل گرفت.

این رویداد در حالی اتفاق می افتد که راستها دست بالا را دارند و چپ و اتحادیه ها در سالهای اخیر حالت دفاعی پیدا کرده اند. حزب سوسیالیست به رهبری "فرانسوا اولاند" سیاستهای نو - لیبرالی را که به تشدید رکود اقتصادی انجامیده هدایت کرده است. بیکاری به بالای ۹درصد از سال ۲۰۰۹ رسید و در ماه ژانویه به ۱۰.۲درصد رسید. پس از حملات تروریستی، احزاب مهم از حزب سوسیالیست حاکم تا دست راستیهایی مانند "جبهه ملی" موجی از حملات ضد مهاجران، راسیستی و ضد اسلامی را دامن زدند.

"الیویه بسانسنو" و "فرانسوا سابادو" که از اعضا رهبری حزب "ضد سرمایه داری فرانسه هستند در این باره می گویند:

"یک میلیون نفر به خیابانها آمدند تا به قانون کار آقای اولاند اعتراض کنند. اما نکته مهم در این است که این بار نسل جدیدی که وارد صحنه شده تنها از مدارس و دانشگاهها نیستند، بلکه شامل شاغلان که محل کار خود را برای شرکت در آن ترک می کنند و اعضا اتحادیه ها نیز می شود."

آنها چشم انداز را پیوستن هرچه بیشتر مردم به این اعتراضها می دانند و می گویند، دولت فرانسه باید به نتیجه همه پرسیها نگاهی بیاندازد که در آن ۷۰ درصد مردم مخالف شان با قانون جدید کار را ابراز داشته اند و تا به حال ۱.۲ میلیون پتیشن امضا شده است. این در حالیست که اعتراضات هر روز بیشتر خواهد شد، زیرا مردم نه تنها مخالف قانون جدید هستند، بلکه به اثرات درازمدت بحران سرمایه داری در زندگی خود نیز معترض شده اند.

رهبران این حزب ضد سرمایه داری می گویند: "همچنان که این جنبش اوج می گیرد، سوالهای بسیاری پیش می آید که باید پاسخ داده شود؛ اینکه چگونه می شود جنبشهای همیشگی را با جنبشهایی که اکثریت جمعیت را به میدان می آورد، پیوند داد؟ چگونه اتحادیه ها عمل کنند تا بتوانند جوانان و کارگران را با سازمانهای خود همراه کنند؟ چگونه می توانیم بر تواناییهایمان نه فقط در روزهای اعتصابات عمومی، بلکه برای اعتصابات طولانی تر بیافزایم و در صورتی که دولت قانون جدید را کنار نگذارد، بدانها تداوم بخشیم؟ اینها سوالاتی هستند که باید در برابر خود قرار دهیم."

 

تظاهرات ضد ریاضت اقتصادی در لندن

در لندن بیش از ۱۵۰ هزار نفر در یک تظاهرات خواستار استعفای "دیوید کامرون" شدند.

تظاهرات برای بهداشت، مسکن، کار، و آموزش از سوی گروهی به نام "مجمع عمومی علیه ریاضت اقتصادی " سازماندهی شده بود.

اسناد پاناما نشان می دهد که دیوید کامرون برای ثروتی که از پدرش به او رسیده، مالیات نداده است.

دبیر این مجمع، "سام فیربایرن" می گوید: "محافظه کاران هر روز بیشتر از روز پیش از واقعیت زندگی اکثریت مردم دور می شوند. آنچه که اسناد پاناما افشا کرده نشان می دهد، ثروتمندان در حالی که ثروت خود را مخفی می کنند، مردم را به ریاضت اقتصادی وادار کرده اند و از پرداخت مالیاتی که می تواند ایجاد کار کند و خدمات اجتماعی را افزایش دهد، خودداری می کنند. مردم خشمگین هستند و حق دارند. ما به اعتراضات آنقدر ادامه خواهیم داد تا این دولت در برابر خود، جنبشی را که توانایی خاموش کردن آن را ندارد، ببیند."

معترضان شعار می دادند: "نه اگر، نه اما، نه قطع خدمات"، "دیوید حقه باز بیرون، ما می دانیم تو کی و چی هستی."

قابل توجه است که مهمترین کانالها و خبرگزاریهای انگلیس از جمله "بی بی سی" از پخش خبر تظاهرات خودداری کردند و مردم خشمگین به تویتر روی آوردند.

 

ایسلند

"سیگموندور گونلاگسون"، نخست وزیر ایسلند، که یکی از لو رفته های اسناد پاناما است نیز پس از اعتراضهای وسیع مردم از سمت خود کنارهگیری کرد. آقای گونلاگسون نیز به پنهان کردن میلیونها دلار سرمایه تحت نام یک شرکت پوششی در گریزگاههای مالیاتی متهم شده بود.

 

اگر چه نوع و شکل اعتراضها در کشورهای گوناگون متفاوت است و اگر چه دوران افت و سکون نسبی نیز داشته اند، اما هرگز خاموش نمی شوند و تا کسب نتیجه ادامه خواهند داشت.

 

منبع: نبردخلق شماره 370 ، چهار شنبه اول اردیبهشت 1394 – 20 آوریل 2016

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول