روحانی ادامه احمدی نژاد و برآمد ویرانی جامعه

 

شهره صابری

 

کم تحرکی جنبش دانشجویی در این سالها قابل تامل است. پیش از این اغلب جنبشهای اجتماعی و سیاسی با یارگیری از بدنه ی جنبش دانشجویی، تشکل شان، کادرها و رهبری خود را رشد می دادند. همچنین هسته ی اولیه ی جنبشهای اجتماعی  از میان وانشجویان بود.

در بررسی کم تحرکی و شاید بی تحرکی جنبش دانشجویی در این سالها، بحث و جدلهای زیادی وجود دارد. اما مهمترین نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که جنبشهای دانشجویی همواره همگام با تحرکات اجتماعی بوده و در خلا سیر نمی کند. جنبشهای دانشجویی بیانی است از آگاهی جنبشهای درون جامعه. جنبش دانشجویی جزئی از حرکت جامعه است و نه جنبشی که بنا به اراده ی صرف دانشجویان بتواند روی هر حرکت اجتماعی اثر بگذارد. از این نظر دلایل خاموشی جنبش دانشجویی بعد از برآمدن و فروکاستن جنبش به اصطلاح سبز را می توان بدون توهم به سیطره ی جنبش دانشجویی بر تحرکات اجتماعی شناخت. شورشهای برآمده پس از انتخابات سال 88 که باید آن را شورش طبقات متوسط و بالا برای اصلاحات جزیی در ساختار دانست، به چندین علت بنا به ماهیت شورشی آن و نه بیشتر، به خاموشی و مرگ گرویدند و پس از آن ویرانی فضای سیاسی و به تبع آن خاموشی فضای دانشگاه را در پس داشتند.

یکی از علل را می توان عدم وجود توازن قدرت و اعمال زور و خشونت بین شورشیان و حکومت دانست. دومین دلیل استحکام نسبی پایه های حکومتی بود که در آستانه ی شکاف و از هم گسیختگی قرار داشت. این حرکتها همچنین با مشکل نبود ایدئولوژی انقلابی و رهبری نیز مواجه بودند که ترمزی در برابر این حرکتها بود. این عوامل که مهمترین عوامل در وقوع انقلاب هستند همه برای شکست این حرکت زمینه را آماده کردند. ضعف شدید این تحرکات دربرابر وضع موجود سبب شکست سخت و سرکوب وحشیانه ی آن و مَنگی جنبندگان در این جنبش شد. بعد از آن هم رژیم توانست کلک فعالیتهای مدنی را بکند.

در این تحرکات محرومان شرکت نداشتند و نمایندگان گروههای چپ نیز یا در این تحرکات ادغام شدند یا کنار نشستند و یا مشغول مجادلاتی بی ربط به شرایط جامعه شدند. زیرا گروههای چپ در ایران نیروی مهمی را در پس خود نداشتند.

مباحثات این دو دسته و دسته ی سوم که همواره مشغول بحث و جدل درباره ی شرایط و اوضاع بودند نمی توانست هیچ کدام از حقایق را این جهانی بگیرد. آنها همواره حقایق را به طور فرارونده بررسی کرده و به دلیل عدم مداخله در مبارزه ی طبقه ی انقلابی، نظریات شان نه جزئی از مبارزه، بلکه جدا و مجرد از واقعیت شکل می گرفت.

دیالکتیک ماتریالیستی را نمی توان به عنوان یک علم جداگانه که موضوع خاصی دارد به کار بست. نظریات انقلابی طبقه ی محروم را تنها می توان به طور عینی در عمل انقلابی به کار بست. می توان گفت نظریه ی انقلابی باید با عمل انقلابی یگانه و درون ماندگار در عمل انقلابی باشد. پس با توجه به این مسائل چپ در تحرکات 88 ناکام ماند. گروههای چپ و همچنین نمایندگان آنها در داشگاهها هیچ تاثیر جدی در آن حرکتها نداشتند و به دلایل گفته شده، فعالان دیگر نیز مایوسانه کنار نشستند و به منگی نیز دچار شدند. پس از این وقایع و گیجی فعالان سیاسی و مردم بود که دولت دست به اعمال تغییرات عمده زد. شدید ترین تغییرات در زمان ویرانی فضای سیاسی انجام گرفت که پیش از آن انجام آن با مشکل رویرو می شد. تغییراتی که بنیانی برای اقدامات دولت بعدی یعنی دولت روحانی فراهم کرد که مهمترین آن اجرای بی کم و کاست برنامه های بانک جهانی برای پیشرفت منافع وابستگان به رژیم است. این برنامه ها که به طور ضربتی و سریع و بدون توجه به نظر دیگران انجام گرفت و با خودسری بلامنازع پیش رفت و همه چیز را ویران کرد تا حسن روحانی، نوکر سرمایه داری طبق دستورات اربابان خود از نو شروع کند.

ویرانی چه در سیاست و چه در اقتصاد تا جایی بود که هر اقدام وقیحانه ی دولت روحانی در برابر آن بی رنگ است. مسلم است که اقدامات دولت های احمدی نژاد و حسن روحانی بی ارتباط به یکدیگر نبوده و هرآنچه دولت احمدی نژاد کرد زمینه ای بود برای اقدامات دولت روحانی. احمدی نژاد همه چیز را ویران کرد تا حسن روحانی در زمینی خالی به میل اربابان خود هر آنچه می خواهد بسازد.

بازگشت به صفحه اول

بازگشت به صفحه نبرد خلق