خصوصی سازی متکی بر رانت، تحکیم استبداد (10)

 

شهره صابری

 

شکست اقتصاد کینزی آغازگر سیاستی دیگر برای بانک جهانی بود. نه سیاستی نو بلکه بازگشت به روال قبل از تهدید کمونیسم. سرمایه داری در طول دوران تهدید کمونیسم برای محافظت از منافع خود سیاستهای اقتصادی کینزی را به کار بست که در نتیجه ی آن دولتهای رفاه در اروپا و همچنین کشورهای فقیر جهان شکل گرفت. البته دولت رفاه در اروپا و کشورهای فقیر تفاوتهای زیادی داشتند. دولتهای مدرن صورت یافته در جهان سوم در دوران اقتصاد کینزی غالباً حکومتهای نظامی با دیکتاتوریهای کوچک و بزرگ بود. بعد از جنگ جهانی دوم بانک جهانی چند دلیل برای دادن نقش اساسی به دولت در این کشورها مطرح کرد.

 

- چون در کشورهای جهان سوم نهادهای اقتصادی وجود ندارند، دولت باید نقش اقتصادی بر عهده گیرد.

- در این کشورها بازار وجود ندارد، پس دولت باید در تخصیص منابع دخالت کند.

- در این کشورها کشاورزی بسیار گسترده و عقب مانده است، پس بهتر است قیمت محصولات کشاورزی پایین نگه داشته شود.

- برای توسعه صنعتی این کشورها باید کشور واردات داشته باشند و این واردات با قیمت پایین محصولات کشاورزی به صنعت کمک کنند.

 

دولتهای شکل گرفته در ایران هم استثنا نبودند. در ایران دولتهایی داشتیم که صاحب درآمد نفت بودند. قبل از انقلاب، این درآمد نه صرف هزینه های جاری بلکه صرف مراحل اولیه ی شهرنشینی و مدنیت، یعنی امکانات زیر بنایی مثل جاده، راه آهن، بندر، بیمارستان، دانشگاه، انبار و... شده است. دولت وظیفه ی تخصیص منابع را داشته و برای آن برنامه ریزی می کرده که منابع چگونه و به چه مقدار به صنایع، معدن، قسمتهای اجتماعی و فرهنگی و... اختصاص یابد. در تخصیص منابع ظرفیت های رشد در نظر گرفته می شد. در سال 1354 بخش محوری اقتصاد، صنایع سرمایه ای و صنایع تولیدی بود. با توجه به دستورالعمل بانک جهانی در مورد کشاورزی قیمت محصولات کشاورزی و دستمزدها به شدت پایین نگهداشته شد. با این اقدام، کشاورزان و روستاییان به شهرها آمده و شهر نشینی و حاشیه نشینی افزایش پیدا کرد. یکی از دلایل این کار، تدارک نیروی کار ارزان برای صنایع و رشد سرمایه داری بود و همچنان که امروز هم شاهد هستیم هزینه توسعه! بر دوش محرومان و زحمتکشان افتاد.

اصلاحات ارضی در ایران که چند و چون آن در مقالات قبلی شرح داده شد برای زحمتکشان یک فاجعه بود. مثل همیشه سیاستهای پیش قراولهای دلقک سرمایه داری، فاجعه را عمیق تر کرد. روستاییان مهاجر و کارگران فقیر که وضعیت زندگی اسفبار و دردنکی داشتند، نیروی عظیمی برای انقلاب شدند. به گفته مارکس؛ متفکران رنج کشیده و رنج کشیدگانی که فکر می کردند متشکل شدند تا کار به انقلاب 1357 کشید.

پس از انقلاب 1357 همانطور که قبلاً گفته شد؛ امکان به کار بستن سیاست نولیبرالیستی به دلیل جو انقلابی حاکم تا مدتی میسر نبود. با شروع دوران رییس جمهوری هاشمی رفسنجانی صحبت از تعدیل اقتصادی و آزاد سازی قیمت ها مطرح و به میزانی عملی شد، این سیاست در دوران رئیس جمهوری خاتمی هم به تدریج و با آرامی انجام شد. اما در دوران احمدی نژاد سیاست شوک درمانی به طور بسیار سریع و همه جانبه همراه با سرکوب وحشیانه پیگیری و عملی شد.

در حقیقت تفاوت دولت آحمدی نژاد با دولتهای دیگر در ماهیت برنامه نئولیبرالی آنها نیست، تفاوت تنها در نحوه اجرای آن است که دولت احمدی نژاد وحشیانه تر و سرکوبگرانه تر به آن عمل کرد.

 

 

روشن است که رژیم ایران از حمایت بانک جهانی برای تامین منافع خود برخوردار است، اما عوامل رژیم این موضوع را نفی می کنند.

محمد طبیبیان که در ایران به عنوان بنیانگذار اقتصاد آزاد و تعدیل اقتصادی شناخته می شود، جوانان تحصیل کرده در خارج را بانی اقتصاد آزاد در ایران می داند و در مصاحبه ای با احمد امویی حرفهایی مسخره و بی سر و ته می زند که مضمون آن چنین است؛ جوانان تحصیل کرده فهمیدند که اقتصاد آزاد خوب است. من خودم فهمیدم که اقتصاد آزاد خوب است! چون اقتصاد آزاد یعنی دموکراسی و احترام به آزادی و حقوق فرد و اقتصاد آزاد قدرت دولت را محدود می کند، تشخیص دادم که خوب است! او ادامه می دهد که؛ ما اصلاً به زور کارشناسان بانک جهانی را به ایران راه می دهیم و آنها با اصرار می توانند با ما یک ناهار بخورند.

 

بازگشت به صفحه اول

بازگشت به صفحه نبرد خلق