یادداشت سیاسی  ......

 

این غده چرکین درمان نمی شود، آن را باید از بیخ بُرید

مهدی سامع

 

پیشروی گفتاری هاشمی رفسنجانی در مرز تحمل ولی فقیه با حمله سنگین از جانب محمد خامنه ای روبرو شد. این آتشباری سنگین که تَرکِشهای آن به قبر خمینی و بهشتی هم اصابت کرده، به گفته رفسنجانی باعث سر باز کردن «دمل چرکین» چند ساله شد. سید علی خامنه ای به عادت همیشگی یکی از سرسپردگان خود را به صحنه آورد تا همزمان خمینی، بهشتی، منتظری، سید احمد و سرانجام هاشمی رفسنجانی را منکوب کرده و سرجای خود بنشاند. گرچه چهار تن اول در قید حیات نبوده و قادر به دفاع از خود نیستند، اما هاشمی رفسنجانی در پاسخی تند به سید علی حامنه ای یادآوری کرد که ولایت اش مدیون نقش منحصر به فرد اوست.

 

پاسخ رفسنجانی با امضای دفتر او منتشر شده و در فرازی از آن نوشته شده:«آقای سید محمد خامنه‌ای، احتمالاً در روز رحلت امام و انتخاب آیت ‌الله خامنه ‌‌ای به ‌عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، نبودند ...وگرنه همگان می‌دانند كه آیت‌ الله‌ هاشمی رفسنجانی چه نقشی در آن مقطع برای تعیین رهبری داشته ‌اند!.» این گَزَنده ترین یادآوری برای ولی فقیه است. علاوه بر این هاشمی رفسنجانی در پاسخ خود، به طور غیر مستقیم «انصاف، عدالت و حقیقت» ولی فقیه را زیر سوال برده است. در پاسخ می خوانیم که «خطاب ما در این مقاله به آقای سید محمد خامنه‌‌ای است كه به‌ خاطر كسوت و نسبت خویش، باید آیینه تمام نمای انصاف، عدالت و حقیقت باشد.» کلمات «کِسوت و نسبت» که به طور حتم آگاهانه و حساب شده انتخاب شده است، نه به سید محمد خامنه ای که خطاب به سید علی است. حملات زنجیره ای سر سپردگان ولی فقیه به رفسنجانی و دار و دسته او هر چقدر گسترده و مداوم است، نمی تواند جبران کننده زهر پاسخ هاشمی رفسنجانی باشد. علی خامنه ای همواره به کسانی همچون رفسنجانی که در مورد «فتنه» سکوت کرده اند حمله کرده است. اکنون نوبت به رفسنجانی رسیده تا خامنه ای را مورد خطاب قرار داده و بگوید «چرا كسانی كه در جریان تصمیمات انقلاب، دفاع مقدس، توطئه‌‌ های ریز و درشت ضدانقلابیون و منافقین در این كشور هستند، در این‌ گونه موارد كه بدیهیات انقلاب تحریف و تخریب می‌شود، سكوت كرده و برای دفاع از نظام اسلامی، سخنان سخیف و داستان ‌سراییهای تخیلی گروهی بغض ‌آلود را پاسخ نداده و تماشاچی شده ‌اند؟!». کسی که از «ریز و درشت» رویدادهای دوره اول جمهوری اسلامی خبر داره، علاوه بر رفسنجانی، کسی جز خامنه ای نیست و اکنون خامنه ای هم کارگردان و هم تماشاچی تعزیه ای است که در آن خمینی و بهشتی همراه با رفسنجانی قرار است ضربه فنی شوند.

خامنه ای طی سالهای 1384 تا 1392 چندین ضربه کاری به رفسنجانی وارد کرد اما نتوانست او را از صحنه خارج کند. در آخرین انتخابات صلاحیت او را رد کرد و گمان می کرد با برآمد سعید جلیلی آخرین ضربه را به یار و مددکار قدیمی اش وارد خواهد کرد. اما رفسنجانی که از دَر خارج شده بود از پنجره وارد شد و سیر رویدادها ولی فقیه را مجبور کرد که با پذیرش حسن روحانی به شکست مهندسی انتخابات اعتراف کند. به نظر می رسد این آخرین حمله بیش از آن که کارساز باشد، دردسر آفرین شده است. اعتراض برخی از اصول گرایان به حرفهای محمد خامنه ای همین موضوع را ثابت می کند. هرچند که خامنه ای با بگیر و ببند و با تازیانه و زندان و اعدام به طور نسبی خیزش گسترده توده ای را مهار کرده، اما شکاف در بالا هر روز عمیق تر می شود و ولی فقیه نمی تواند آن را مهار کند و این غده چرکین را درمان کند. اکنون این فقط رفسنجانی نیست که جا به جا برای ولایت دردسر ایجاد می کند، حسن روحانی هم همین راه را در پیش گرفته است.

 

روز یکشنبه 16 آذر، حسن روحانی به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه سخنرانی کرد و گفت:«یک عده تازه به دوران رسیده که البته ما به آنها هم احترام می گذاریم، نمی خواهند این قدر نسبت به آینده و ارزشهای انقلاب و ارزشهای اسلام دل ‌نگران باشند». خطاب او ظاهراً دلواپسان بود، اما روز بعد در «همایش ارتقاء سلامت اداری و مبارزه با فساد» مفهوم حرفهایش شفاف تر شد. این همایش همان است که سید علی خامنه ای آن را با طعنه و در جمله «این سمینار‌ها و امثال آنها چه معجزه ‌ای می ‌کند؟» بی ارزش کرد و حسن روحانی طی سخنرانی در این همایش گفت:«اگر اطلاعات، تفنگ، پول، سرمایه، روزنامه، سایت و خبرگزاری و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد جمع شود، حتی اگر ابوذر و سلمان هم وجود داشته باشد، فاسد می‌شود.»

 

به گفته اغلب مفسران سیاسی منظور روحانی از این توصیفات، سپاه پاسداران است. این البته بخشی از واقعیت است، اما منعکس کننده همه واقعیت نیست. هرچند پس از این سخنان هم سپاه پاسداران و هم دولت روحانی بر دوستی و همکاری با هم تاکید کردند، اما واقعیت این است که روحانی همزمان با سپاه، بیت خامنه ای که صاحب و هدایت کننده اصلی قدرت و ثروت است و «اطلاعات، تفنگ، پول، سرمایه، روزنامه، سایت و خبرگزاری و دیگر مظاهر قدرت» را در دست دارد به چالش می کشد و همین موضوع باعث خشم سرسپردگان بیت می شود.

روز سه شنبه 18 آذر، طاهری سخنگوی كمیسیون فرهنگی مجلس گفت:«ما پیشنهاد می‌كنیم كه آقای رئیس‌جمهور هر جا كه می‌خواهد سخنرانی كند یك لیوان آب خنك در كنار خود داشته باشد. چرا كه ایشان وقتی عصبانی می‌شود كنترل از دستش خارج می‌شود....و خیلی زود از كوره در می‌رود و منتقدان خود را به باد پرخاش و الفاظ نامناسب می‌گیرد.».

روزنامه وطن امروز وابسته به جبهه پایداری در سرمقاله روز  سه شنبه 18 آذر، با تیتر «آن خنده و این خشم» نوشت:«وقتی مقام بلند پایه دولتی که می‌گوید متخصص امنیت ملی است، بی‌ آن که لازم بداند کوچک ‌ترین سند و مدرکی ارائه کند، آبروی سلمان و ابوذرهای کشور را به حراج می‌گذارد و برای نیشخند چند جوانک که بسا به او رای نداده ‌اند و نخواهند هم داد، نسبت به فاسد شدن آنها هشدار می‌دهد، منطقی این است که فکر کنیم حقیقتی هست که بناست پنهان نگه داشته شود. چیزی مثلاً از این قبیل که برنامه ای در پیش است که نگرانند سلمان و ابوذرها مقابل آن بایستند، نقشه ای که می ترسند بر آب شود یا بده بستانی که نگران افشای آن هستند.»

نویسنده روزنامه وطن امروز به خوبی می داند که در مورد بده و بستان اتمی، توافقی بدون تایید ولی فقیه صورت نخواهد گرفت. پس چه برنامه دیگری می تواند در پیش باشد که «سلمان و ابوذرها» قصد دارند در مقابل آن بایستند؟ طرح این گونه ای سوال با توسل به اندیشه های «دایی جان ناپلئون» برای پنهان کردن یک واقعیت آشکار از درون مایه ولایت خامنه ای است.

دمل چرکین ولایت فقیه سربازکرده و چِرک و عفونت آن درمانی ندارد. این غده چرکین را باید از پیکر جامعه ایران بُرید و به زباله دان تاریخ سپرد. رفسنجانی و دار و دسته او به شمول حسن روحانی برای جلوگیری از این رویداد، به دنبال «مشروط» کردن ولایت و تقسیم «تفنگ، پول، سرمایه، روزنامه، سایت و خبرگزاری» هستند و خامنه ای در رویای تمرکز و انحصار مطلق بر «تفنگ، پول، سرمایه، روزنامه، سایت و خبرگزاری». مردم اما آزادی و عدالت می خواهند و در ماه گذشته در حرکتهای گوناگون این خواست را بیان کردند و جامعه ایران در چالش و تقابل این سه راه حل همچنان در جوشش و غلیان آشکار و پنهان است.

 

 

منبع: نبرد خلق شماره 354، دوشنبه 1 دی 1393(22 دسامبر 2014)

 

بازگشت به صفحه اول

بازگشت به صفحه نبرد خلق