چالشهای معلمان در اردیبهشت ماه

 

فرنگیس بایقره

 

محل هزینه وام 16 میلیارد تومانی تعاونی مصرف فرهنگیان معلوم نیست

ایلنا، 1 اردیبهشت - عضو هیات مدیره تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران با اعلام بدهی 20 میلیاردی این تعاونی به بانک ملی گفت: "هنوز مشخص نیست 16 میلیارد وامی که این تعاونی در سال 84 دریافت کرده، کجا هزینه شده است."

مجتبی قریشیان در مورد این بدهی 20 میلیاردی گفت: "سال 84 تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران 16 میلیارد تومان وام از بانک ملی دریافت کرد که 8 میلیارد از این وام پرداخت نشد و با جریمه دیرکرد، این بدهی اکنون به بیش از 20 میلیارد تومان رسیده است."

وی در پاسخ به این سوال که آیا تاکنون هیات مدیره وقت در این مورد که این پول را کجا هزینه کرده اند توضیحی داده اند، گفت: "تا این لحظه جوابهای متناقضی داده اند و هیات مدیره فعلی قانع نشده اند. ادعای آنها این است که سوومدیریت و نه سوواستفاده باعث به وجود آمدن این خسارت و حیف و میل وام شده است."

وی با اشاره به اینکه فعلاً درگیر قضیه حقوقی این مساله هستیم، وعده داد: "بعد از حل جنبه حقوقی موضوع، به مراجع قضایی مراجعه خواهیم کرد تا مسببان این وضعیت در صورت تشخیص قانون مجازات شوند."

 

بخشی از بیانیه کانون صنفی معلمان ایران به مناسبت هفته معلم

حقوق معلم، 10 اردیبهشت - اکنون نزدیک به 10 ماه از آغاز به کار دولت یازدهم می گذرد. افراد واقع نگر می دانند این مدت برای دولتی که در خوشبینانه ترین حالت، وارث یکی از آشفته ترین و ناکارآمدترین دولتهای دهه های اخیر کشور بوده (اقتصادی با رشد منفی 5/8 درصد، تورمی بالای ۴۰ درصد و نقدینگی بالای 550 هزار میلیارد تومان) فرصت اندکی است برای بسامان نمودن اوضاع و انتظار چنین معجزه ای را هم از دولت کنونی ندارند. لیکن ده ماه می تواند زمان نسبتا مناسبی باشد برای در اختیار گرفتن سررشته ی امور و انتخاب رویکردهای همسو با وعده های داده شده و بسترسازی برای اقدامهای عملی آینده و جلوگیری از خطاهای گذشته. در حالی که متاسفانه نشانه هایی دیده می شود که به برخی نگرانیها دامن می زند. از آن جمله:

1. به نظر می رسد یا عمدی در کار است تا جلوی هرگونه اعتراض به ناچیز بودن حق التدریس، تاخیر طولانی در پرداخت آن و ... گرفته شود یا ناشی از ناکارآمدی در مدیریتهاست. این که وزیر محترم اعلام می دارد در صورت تامین اعتبار حق التدریسها را می پردازیم از دید فرهنگیان تاسف بار است. آنان انتظار پافشاری و ابتکار عمل بیشتری از وزیر خود برای احقاق حقوقشان دارند و البته در این حالت پشتیبان او نیز خواهند بود.

2. مورد مهم و قابل اصلاح دیگر معلمانی هستند که از تخلفات اداری، به دلایل مختلف - عموما مربوط به فعالیتهای صنفی- حکم انفصال از خدمت، تبعید، کسر گروه و ... دریافت کرده اند. مسوولان مربوط در وزارتخانه به دستور وزیر محترم، مدارک مربوط به پرونده های این گروه از معلمان را دریافت نموده و قول رسیدگی و لغو احکام را داده اند. اما در چند ماه گذشته، علاوه بر تغییر نیافتن این احکام، مواردی از احکام تبعیدی، بر خلاف قول رفع آن، اجرا شده است. اگر حل مساله معلمان زندانی را خارج از حوزه اختیارات وزیر آموزش و پرورش بدانیم، در مورد تخلفات اداری چه توجیهی وجود دارد؟

3. اگر اصل سی ام قانون اساسی ناظر بر کیفیت آموزش نیز هست، پس چگونه است که اولا حد نصاب دانش آموزان در کلاس درس برای سراسر کشور از دورترین روستا تا شهرهایی مانند تهران با تراکم بسیار بالای جمعیت، یکسان تعیین می شود؟ آیا به راستی این خود نوعی راندن دانش آموزان اندکی توانمندتر به سوی مدارس غیردولتی و آموزشگاههای خصوصی و کالا نمودن آموزش و لاجرم طبقاتی کردن آن نیست؟

4. بایسته است نگرانی خود را از برخوردهای اخیر مجلس با وزیر محترم آموزش و پرورش بیان نماییم. انتظار ما این است که نمایندگان مجلس، کارشناسانه، آموزشی و دلسوزانه به آموزش و پرورش بنگرند.

 

یادی از فرزاد کمانگر

فرزاد کمانگر متولد 1354 فعال حقوق بشر، فعال محیط زیست، روزنامه نگار و فعال صنفی و معلم دلسوزی بود که به اتهام عضویت و همکاری با "پژاک" به اعدام محکوم گردید و روز یکشنبه 19 اردیبهشت 1389، به همراه فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان در زندان اوین به دار آویخته شد.

فرزاد به صورت افتخاری گزارشگر ویژه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران هم بود. او دبیر هنرستان کار و دانش شهرستان کامیاران در جنوب استان کردستان و عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک یعنی "آهو" نیز بود و با اسم مستعار "سیامند" در ماهنامه فرهنگی آموزشی "رویان" که به اداره آموزش و پرورش کامیاران تعلق دارد، می نوشت. فرزاد در زمینه حقوق قومی و مسایل زنان نیز فعالیت می کرد.

فرزاد کمانگر معلم آموزش و پرورش شهرستان کامیاران با 12 سال سابقه تدریس بود. وی که برای پیگیری مساله درمان برادرش به تهران آمده بود، در مرداد ماه 1385 به اتهام عضویت در پژاک و مشارکت در عملیات بمب گذاری دستگیر شد. او را در ابتدای بازداشت در بند 209 زندان اوین و بازداشتگاه اطلاعات سنندج و کرمانشاه شکنجه کردند.

فرزاد در طول دوره 33 ماهه زندان ماهها در سلولهای انفرادی و در زندانهای اوین و رجایی شهر و سنندج مورد آزار و اذیت قرار گرفت، در حالی که هیچ مدرک مستند و قابل استنادی در پرونده وی وجود نداشت.

فرزاد کمانگر سرانجام در اسفند ماه 1386به جرم عضویت در "پ ک ک" از طرف شعبه 30 دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی حکم اعدام گرفت. انتشار خبر اعدام او و چهار زندانی سیاسی دیگر موجب واکنشها و اعتراضهای زیادی در داخل و خارج از ایران شد.

 

"شب، شعر و شکنجه" نامه ای از فرزاد کمانگر

شکنجه بربریت و توحش است، شکنجه به سخره گرفتن همه قواعد و قوانین و عرف جهانی است، شکنجه پایمال کردن همه ارزشهای انسانی است،

زمستان 85 در انفرادی تنگ و تاریکی در کرمانشاه، بدون هیچ اتهامی، به مدت سه ماه حبس وحشتناکی را تحمل کردم، سه ماهی که بعد از سه سال، هنوز جسم و روح و روانم را می آزارد. این مطلب را به یاد حقیرترین سلول دنیا نوشته و به همه قربانیان شکنجه تقدیم می کنم.

"دیری است.

مثل ستاره ها چمدانم را

از شوق ماهیان و تنهایی خودم

پر کرده ام، ولی

مهلت نمی دهند که مثل کبوتری

در شرم صبح پر بگشایم

با یک سبد ترانه و لبخند

خود را به کاروان برسانم.

اما،

من عاقبت از اینجا خواهم رفت.

پروانه ای که با شب می رفت،

این فال را برای دلم دید."

شب بود، نه از آن شبها که "گلاویژ"(1) خود را در آیینه "سراب نیلوفر" (2) به نظاره نشسته باشد.

نه از آن شبها که فرهاد در کنار بیستون به خواب شیرین رفته باشد.

شب بود، نه از آن شبها که "پرتو" (3) به دنبال ساقی ارمنی شعرهایش از "سرتپه و سید فاطمه" (4) آواره کوچه و خیابانهای کرمانشاه شده باشد.

نه از آن شبها که بیستون با صدای تنبور به وجد سماع افتاده باشد. از آن شبهایی بود که زخمه تار "اسماعیل مسقطی" هوس پریشان کردن گیسوان مینای آوازهایش را نداشت.

از آن شبهایی بود که طاق بستان آواز "گل و نوشه باغان، لر نژاد" را در کرمانشاه انعکاس نمی داد.

شب بود، نه ماه بود، نه ستاره، نه آسمان، نه ابر، فقط دیوار بود.

تاریک شبی بود و اتاقکی تنگ و تاریک و نمور با دری کوچک که از سویی به آینده و از سویی دیگر به گذشته باز می شد و من شعری را با دیوارها زمزمه می کردم. "در من زندان ستمگری بود که هرگز به آوای زنجیره اش خو نکرد"

تق وتق در، آشفته کرد رویای شبانه ام را و به هم ریخت قافیه لالاییهای نانوشته مادرم را که زمزمه می کردم،

... چشم بند بزن

دستها جلو، دستبند! ... راه بیفت

از سلول کوچکم کشان کشان بیرونم آوردند، راهم را بلد بودم، بهتر از نگهبانهای پیری که مثل در سلولها فرسوده شده بودند. بهتر از بازجوهایم تعداد پله های زیر زمین زیر هواخوری را می دانستم. انگار سالها بود این زندان را زیسته بودم.

حتی می توانستم جای پاهای زندانیان قبل از خودم را ببینم. هنگام پایین آمدن از پله ها از زیر چشم بند تعداد پاهای حاضران را می شمردم، یک ... دو ... سه ... چهار ... پنج ... شش ...

آمده بودند تا قدرت خود را روی یک انسان نمایش دهند و آنگاه که می ایستادم شعری مرا زمزمه می کرد، "خدایا من کجای زمین ایستاده ام ..."

و با اولین ضربه ناتمام می ماند شعر و می بستنم به تخت ... چقدر می ترسیدم ... نه از درد شلاق، از اینکه در قرن 21 در قرن گفتگو، در دهکده جهانی هنوز کسانی با شلاق، فاتحانه بر بدن انسان رنجوری بکوبند و بخندند.

چقدر می لرزیدم ... نه به خاطر درد ضربات و مشت و لگد، ترسم از پایمال شدن ارزشهای انسانی بود در سرزمینی که منشور اخلاق برای جهانیان می نویسد.

چقدر وحشت برم می داشت ... نه از درد شوک الکتریکی، از پزشکی که معاینه ام می کرد و با نوک خودکارش بر سرم می کوبید که خفه شو ... خفه شو ... آنهم در حالی که قرنها از سوگند نامه بقراط گذشته بود.

با صدای شلاق شان که آنرا "ذوالفقار" می نامیدند به گوشه ای دیگر از دنیا می رفتم، آنجا که دغدغه فکری انسانهایش نجات سوسمارهای آفریقا و مارهای استرالیا است، آنجا که حتی به فکر مارمولکهای فلان جهنم دره در ناکجا آباد دنیا هستند. اما این جا ... این جا... وای ... وای

با هر ضربه "ذوالفقار" سالها به عقب بر می گشتم، به عهد قاجار به مناره ای از سر و گوش و چشم، به دهه هیتلر به عصر تاتار و مغول و بربر و ... باز می زدند تا به ابتدای تاریخی که خوانده و نخوانده بودم می رسیدم اما باز درد تمامی نداشت. بیهوش می شدم و ساعتی بعد در سلولم دوباره به دنیا می آمدم و چون نوزادی شروع به دست و پا زدن می کردم و شعری مرا به خود می خواند. "تولد نوزادی را دیده ام/ برای همین می دانم جیغ کشیدن و دست و پا زدن/ اولین نشانه های زندگی و زادن است".

فردا شب باز صدای درد و باز ...

یکی می زد به خاطر افکارم، دیگری می زد به خاطر زبانم، سومی می پنداشت که امنیت ملی را به خطر انداخته ام، چهارمی می زد تا ببیند صدایم به کجای دنیا می رسد.

حال باز شب است، از آن شبها مدتها گذشته ولی به هم می ریزد هر صدایی رویا و خواب شبانه ام را و نیمه شب آوایی در گوشم نجوا می کند، " بخواب ای گل، نه اینکه وقت خوابه، بخواب جونم که بیداری عذابه"

 

فرزاد کمانگر

زندان اوین – دی ماه 1388

 

1-گلاویژ: ستاره سهیل و نامی دخترانه

2- سراب نیلوفر: اسم دریاچه ای در کرمانشاه

3- پرتو: نام شاعری در کرمانشاه

۴- نام محلاتی در کرمانشاه

شعر ابتدای نامه از شفیعی کدکنی است.

منبع: هرانا

 

کلاسهای درس در خرابه ها

ایرنا، 14 اردیبهشت - به گزارش ایرنا، واگذار شدن یک مدرسه روستایی به بخش خصوصی برای درآمدزایی در بخش "تلنگ" از توابع شهرستان "قصر قند" در جنوب سیستان و بلوچستان باعث شده است کلاسهای درس دانش آموزان در خرابه ها تشکیل شود.

بخشدار تلنگ روز شنبه در این رابطه خبر داد، این فضای آموزشی که از آن به عنوان مدرسه راهنمایی دخترانه استفاده می شده است، از اردیبهشت سال 1391 به یک شرکت ساختمانی و تاسیساتی اجاره داده شد که در نتیجه شماری از دانش آموزان روستای "کوچو" ترک تحصیل کرده و یا در مکانهای غیر استاندارد از جمله اصطبل و یا زیر سایه درخت تحصیل می کنند.

وی با بیان اینکه سه هزار و 230 دانش آموز بخش تلنگ در فضاهای آموزشی غیر استاندارد مشغول تحصیل هستند، گفت: "از مجموع 57 مدرسه منطقه، 30 مورد فاقد برق و 43 مدرسه فاقد آب آشامیدنی است. همچنین از مجموع این 57 مدرسه، دستکم 40 مورد فاقد ساختمان استاندارد است، به طوری که اغلب آنها خشت و گلی و یا کپری هستند. در نتیجه برخی کلاسها در اصطبل حیوانات یا زیر سایه درختان تشکیل می شود."

شهرستان قصر قند به فاصله 600 کیلومتری جنوب زاهدان در حوزه آبریز رود کاجو، قطب کشاورزی واقع شده است و با وجود جاذبه های گردشگری، کمتر معرفی و شناخته شده است. بخش تلنگ با مرکز شهرستان قصر قند 30 کیلومتر فاصله دارد.

 

فانی خبر داد: قول کلی وزیر اطلاعات برای بررسی آزادی برخی معلمان زندانی

ایسنا، ۱۵ اردیبهشت - وزیر آموزش و پرورش از قول مساعد وزیر اطلاعات برای ملاقات با نماینده تشکلهای فرهنگیان در خصوص بحث و بررسی آزادی برخی معلمان زندانی خبر داد.

علی اصغر فانی درباره آخرین وضعیت معلمان زندانی که پیش از این قول پیگیری مشکلات آنها را داده بود گفت: "قول کلی را از وزیر اطلاعات گرفته ‌ام تا ملاقات با نماینده تشکلهای فرهنگیان با ایشان انجام شود و هر زمان که این هماهنگی صورت بگیرد، وزیر اطلاعات آماده این دیدار است."

 

معلمی که عصرها پادوی آژانس مسکن است

حقوق معلم، 18 اردیبهشت - محمد رضا نیک نژاد، عضو کانون صنفی معلمان می گوید: "در حال حاضر معلمان رسمی حدود 800 تا یک میلیون و 600 هزار تومان حقوق می گیرند و این در حالی است که هر ماه از حقوق شان مبلغی هم برای حق بیمه، بیمه طلایی و بیمه عمر کم می شود و مثلا در حال حاضر حقوق من در حکم، یک میلیون و 300 هزار تومان آمده ولی دریافتی ام یک میلیون تومان در ماه است.

بنابر این می توان گفت که اگر خط فقر را یک میلیون و 800 هزار تومان هم در نظر بگیریم، حتی بیش از سه چهارم معلمان زیر خط فقرند، برای همین هم هست که در حال حاضر کمتر معلمی را داریم که یک شغله باشد. این موضوعی است که مستقیما روی کیفیت آموزشی مدارس تاثیر می گذارد. مثلا در حال حاضر ما معلمانی را داریم که صبحها سر کلاس درسند و ظهر به بعد کاری می کنند که هیچ ارتباطی با معلمی ندارد. من دبیر ادبیات مدرسه ای را می شناسم که صبحها در مدرسه ادبیات درس می دهد و عصرها به آژانس مسکن می رود و پادوی آنهاست.

ما همکارانی داریم که چون حقوق شان مکفی نیست، دانش آموز را به چشم مشتری می بینند، یعنی وقتی وارد کلاس می شوند، دنبال این هستند که دانش آموزان را برای کلاسهای خصوصی جذب کنند تا خرج زندگی شان در بیاید.

از طرف دیگر، حقوق معلمان ایرانی به هیچ وجه متناسب با شرایط میانگین جهانی نیست. همین چند وقت پیش بود که مدیر مدرسه ما از طرف آموزش و پرورش به ترکیه رفته بود تا به مدارس آنجا سرکشی کند و می گفت معلمان موظفند 15 ساعت در مدرسه باشند و 1200 یورو حقوق می گیرند، در حالی که یکی از باسابقه ترین افراد هیات ایرانی که مدیر بوده و بیشترین حقوق را می گرفته، 600 دلار در ماه درآمد دارد.

 

تجمع اعتراضی فرهنگیان شهرستان زیرکوه در مقابل فرمانداری

فرهنگیان زیرکوه با امضای طوماری خواستار برقراری حق نوار مرزی هستند. به گزارش10 اردیبهشت خاورستان، طبق قرار قبلی فرهنگیان زیرکوه امروز ظهر با حضور در خیابان معلم و امضای طومار خواستار برقراری این حق برای فرهنگیان این شهرستان مرزی هستند. لازم به ذکر است بیش از دو سوم فرهنگیان شهرستان زیرکوه غیر بومی هستند و اکثرا از شهرهای بیرجند - فردوس - سرایان - قاین - مشهد و.... در این شهرستان مرزی مشغول به خدمت می باشند. قرار است طومارهای امضا شده به دفتر وزارت آموزش و پرورش و دفتر استاندار خراسان جنوبی ارسال گردد. این طومار به امضای بیش از ۲۰۰ نفر از فرهنگیان رسیده است.

 

تجمع بازنشستگان فرهنگی دشتستان

روز شنبه 13 اردیبهشت جمعی از بازنشستگان فرهنگی دشتستان در تجمعی اعتراضی در محل کانون فاطمیه برازجان خواستار پیگیری حق و حقوقشان شدند.

به گزارش اتحادجنوب، اعتراض این بازنشستگان از زمانی آغاز شد که تعدادی از فرهنگیان بازنشسته جهت شرکت در انتخابات کانون بازنشستگان فرهنگی شرکت کردند و با درهای بسته روبرو شدند.

جهت پیگیری مطالبات فرهنگیان کانونی تحت عنوان کانون بازنشستگان فرهنگی تشکیل و سعی در برطرف سازی مشکلات فرهنگیان می کند. این کانون از طریق انتخاباتی که بین بازنشستگان فرهنگی برگزار می شود، تشکیل می گردد و افراد برگزیده تحت مدیریت یک فرد به عنوان مدیر این کانون، مطالبات فرهنگیان را پیگیری می کنند.

آخرین انتخابات در تاریخ 12 اسفند 89 صورت گرفت و افرادی به عنوان هیات مدیره کانون انتخاب شدند. بر اساس قوانین انتخابات بعدی باید سه سال بعد یعنی 12 اسفند 92 برگزار می شد و حدود سه ماه پیش از برگزاری انتخابات، یعنی حدوداً آبان ماه 92، اطلاع رسانی دقیقی به صورت آگهی در نشریات صورت می گرفت و از بازنشستگان فرهنگی جهت شرکت در این انتخابات دعوت می شد. اما نه تنها این امر صورت نگرفت بلکه بعد از روزها تغییر در زمان برگزاری این انتخابات، اطلاع رسانی به صورت آگهی هایی در برگه A4 و با فونت 12 و آن هم در چند محل محدود و حدود یک هفته پیش صورت گرفت که طی آن 13 اردیبهشت را به عنوان زمان برگزاری انتخابات معرفی کردند.

 

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق