نامه مادر شهید مصطفی كریم بیگی که در 6 دی 1388 (روز عاشورا) به شهادت رسید

 

پسرم مصطفی

سلام

از حالت نمی پرسم که بی خبر گذاشتنمان از احوالت بدترین تنبیه برای هر اندک وجدانی است که ابن روزها به خواب رفته و فداکاریها و آزادگیهای آزاد مردان و زنانی چون تو را فراموش کرده است.

از حالت نمی پرسم، شاید دنیای دیگر، دنیای زیباتری باشد که هر کس به آن رفته هرگز برنگشته است.

از حال ما هم نپرس پسرم .... حال ما خوب است، اما می دانم که باور نمی کنی.

باور نمی کنی که ابن همه درد و غربت و شکست و سکوت در کشور خودش، روز و شبهامان را یکی کرده است. تو در دو متر زبر خاک و تنهایی و ما در خواب عمیقی که فرو بردندمان تنهای تنها به شکنجه ای به نام نفس گرفتاریم.

پسرم

بگذار هزار بار خیال کنند که عدالت ظالم پسندشان زیر بالشتهاشان در امان است ... یک دعای خبر تو، از آسمان هر چه پلیدی است خواهد شکست و خوابهاشان را در هم خواهد ریخت.

 

ما به تو نیاز داریم که جوانه های نروییده ی فردای میهمان با افتخار نام تو و دیگر بزرگوارانی چون تو را به سبزی یاد کنند و از سینه خاک به درآیند .....تا آفتاب دوباره به ما بتابد

و ما باز "ایرانی" شویم

ایران آبادمان را با آزادی جوانان سربلندی چون تو آرزومندیم

 

شهناز کریم بیگی

عَاشورای سال 92

 

 بازگشت به صفحه نبردخلق