حرکت دو سر باخت

 

جعفر پویه

 

اختلاف بین خامنه ای، رهبر و ولی فقیه رژیم جمهوری اسلامی و محمود احمدی نژاد، پادوی برکشیده او، آنچنان بالا گرفته که تیتر یک اکثر نشریه های تحلیلی- خبری داخلی و خارج کشور را اشغال کرده است. ظاهر قضیه این است که پادوی رهبر با سر پیچی از ولی نعمت خود راه را کج کرده و به سمتی می رود که با خواسته یا سیاست او سازگاری ندارد. به همین دلیل بازار تحلیل و نظریه های جور و واجور گرم است و هرکس به شیوه خود در این میان به تحلیل موضوع می پردازد. اما آنچه بیش از همه در این میانه چشم گیر است، پادوهای خانگی رهبر و عوامل بیت او هستند که یکسر بر این طبل دوگانگی می کوبند. کشف و مکاشفه های رنگارنگ مجیز گویان سابق و منتقدان جدید هم جای ویژه ای پیدا کرده و بر تنوع این بازار مکاره افزوده است. اما عوامل خامنه ای و دستگاه مهندسی افکار عمومی او از این درگیری و چند دستگی چه نفعی می برند که اینگونه حساب شده میدان را اشغال کرده و میدانداری می کنند؟

 

خرج تبریه خامنه ای از حساب احمدی نژاد

اکنون دیگر کسی نیست که نداند احمدی نژاد با هزینه فراوان خامنه ای و بیت او بر منسب ریاست جمهوری نشانده شد. یکه تازی احمدی نژاد و از میدان بدر کردن مخالفان و منتقدان خامنه ای و در راس آنها رفسنجانی از نمونه های بسیار چشمگیر این خوش رقصی است. هدف خامنه ای از به میدان آوردن احمدی نژاد را به طور کلی می شود یکدست کردن قدرت به نفع خودش دانست که این به معنای مهندسی و ریل گذاری تازه برای رژیمی است که بسیاری از رقبای او در آن خود را سهیم می دانند و خواهان مشارکت در قدرت و ثروت حاصل از آن هستند. اما خامنه ای حساب شده و گام به گام به سمتی حرکت می کند تا جمهوری اسلامی را به حکومت اسلامی تبدیل کرده و آن را از این موقعیت برکشیده و به خلافت موروثی ارتقا دهد. اینکه آیا او موافق خواهد شد یا نه، در هاله ای از ابهام است اما آنچه این روزها بیش از همه به چشم می آید، زد و خوردی است که بین او و پادوی خانه زادش، محمود احمدی نژاد در جریان است.

بیت رهبر که بعد از خرداد 88 در مقابله و سرکوب بحران اجتماعی حاصل از برکشیدن مجدد احمدی نژاد خود را موفق می دانست، اکنون درمی یابد که بحران سیاسی و اقتصادی 8 ساله دولت احمدی نژاد آنچنان سنگین است که اگر به پای رهبر نوشته شود، می تواند برایش مشکلات بسیاری به بار آورد. به همین دلیل همه تلاش خود را به کار گرفته که آنچه به وجود آمده را نتیجه ناکار آمدی دولت و ناتوانی تیم احمدی نژاد جار زند. چون پادوی خانه زاد خود برکشیده رهبر است، بنابراین بهترین دلیل، سرکشی و خارج شدن او از ریل اطاعت از رهبر است تا جنجال کنند و جار زنند که وضعیت موجود حاصل عدم اطاعت از ولی فقیه است.

 

حال می شود فهمید که شکستن همه کاسه کوزه ها بر سر احمدی نژاد و دار و دسته او که برکشیده رهبر هستند، می تواند به پندار بسیاری از "خودی"ها به برائت خامنه ای منتهی شود و حداقل سودی که برای او دارد خود را در مشکلاتی که برای مردم و رژیم به بار آورده، بی تقصیر جا بزند.

اما کیست که نداند سیاستهای اصلی و کلی رژیم توسط خامنه ای اتخاذ می شود و بدون دستور یا موافقت او امکان بسیاری از اعمال و رفتارهای مشکل زای فعلی وجود ندارد. در حوزه سیاست خارجی رییس جمهور هیچکاره است و سیاستهای اتمی دربست در اختیار "رهبر" قرار دارد؛ وزارت اطلاعات بدون دستور او آب هم نمی خورد، وزارت کشور گوش به فرمان اوست و سپاه به طور کلی و نهادهای موازی دیگر از جانب او اداره می شود. ریاست قوه قضاییه منصوب رهبر است و چشم و گوشش به فرمان او دوخته شده. بدون این نیروها، رییس جمهور رژیم که پوسته ای از واقعیت است که توسط بیت رهبر و با اشاره او به این مسند گمارده می شود، چیزی بیش از یک پادوی گوش به فرمان نیست. بدیهی ست که چموشیهای احمدی نژاد و گاه رفتارهای ابلهانه او می تواند به نفع کسی تمام شود که با برنامه ریزی تصمیم دارد تا همه نارسایی ها و مشکلات را بر گردن او تلنبار کند. هرچند این رفتارهای تند و بعید یک جانبه به هر دلیلی اتخاذ شده باشند، نتیجه عدم دور اندیشی و محاسبات دراز مدت تیم احمدی نژاد است که از دل نیروهای نظامی - امنیتی برآمده اند و حال خود را یک پا تصمیم گیر و سیاست ساز می دانند.

به نظر می رسد به همین دلیل خامنه ای حاضر به کنار گذاشتن احمدی نژاد قبل از به سر رسیدن دوره ریاست جمهوریش نیست. زیرا او منافع چموشیهای احمدی نژاد برای خود را بیش از مشکلات برکناری اش می داند. به همین دلیل گاه میدان را برای اعمال او باز می گذارد تا هرچه بیشتر از آن نفع ببرد. اما آیا با به پایان رسیدن دوره احمدی نژاد و دور تازه ای از گماشته بازی، به واقع خامنه ای خواهد توانست از آنچه تا کنون کاشته، نتیجه دلخواه را درو کند؟ برای پاسخ به این پرسش باید نتیجه عملکرد 8 ساله او را در ترازو گذاشت و چشم اندازهای آنرا دید تا به عاقبت کارش بیشتر نزدیک شد.

 

میراث احمدی نژاد، کارنامه خامنه ای

در عید امسال خامنه ای سال جدید را سال حماسه سیاسی و اقتصادی نامید. این نامگذاری خود می تواند نشان دهد که تا کجای کار در بحران به وجود آمده غرق است.

دولت احمدی نژاد در 8 سال حکومت خود اقتصاد کشور را ورشکسته کرد و صنعت داخلی را به گرداب نابودی کشاند. طرح قطع سوبسید کالاهای اساسی و پرداخت نقدی یارانه ها نه تنها دردی از آن دوا نکرد، بلکه باعث تخریب بیشتر شد. چاپ اسکناسهای بی پشتوانه و روانه بازار کردن آن با نام پرداخت نقدی یارانه ها، رشد بی سابقه نقدینگی را دامن زد. این رشد نقدینگی از یک طرف باعث گرانی شد و از سوی دیگر، با به همراه آوردن رکود تورمی باعث شد که بحران ساختاری اقتصاد کشور به جایی رود که هیچ امیدی به راه حلهای کوتاه مدت به شیوه رژیم ولایت فقیه برای آن متصور نباشد. یکی دیگر از نتایج رشد نقدینگی بالا رفتن هزینه تولید است که گرانی حاملهای انرژی نیز بر آن تاثیر گذاشت، بنابراین دولت اقدام به واردات وسیع و گسترده کالا کرد. این واردات بی رویه که جیب دلالهای نظامی – امنیتیها را انباشته می کند، در سال 91 تا سقف 60 میلیارد دلار رسید. این واردات کمر تولید داخلی را شکست، کارخانه ها و کارگاههای تولیدی را تعطیل کرد، کارکنان و مزدبگیران شاغل این واحدها بیکار شدند و بحران بیکاری بالاتر رفت و رکود بیشتر را همراه آورد. نتیجه آن، شکاف طبقاتی بیش از گذشته و گسترش فقر و فلاکت بود.

 

در حالی که درآمد ارزی دولت احمدی نژاد در 8 ساله ریاست خود نسبت به گذشته 3 برابر افزایش داشته، اما با همه ادعاها در مورد کوچک کردن دولت و کاهش هزینه ها، هزینه دولت 8 برابر گذشته شده است. از سوی دیگر، حاصل ندانم کاریهای اقتصادی و رشد فساد موجب شد تا معوقه های بانکی از 80 هزار میلیارد تومان بگذرد و در اصل بانکها ورشکسته شوند. همه داد و هوارها درباره کسانی که بانکها را خالی کرده اند و حاضر به بازپرداخت دیون خود نیستند به جایی نمی رسد، زیرا پشت این افراد به جایی گرم است که دستگاه قضایی گوش به فرمان ولی فقیه در آنجاها کاربرد ندارد.

حاصل جمع این عملکرد غیر معقول تورمی است که بیش از 60 درصد است. زیر بار این تورم نه تنها کمر اقشار مزدبگیر شکسته می شود، بلکه بخش عظیمی از مردم نه زیر خط فقر، بلکه در حوالی خط فلاکت به گذران امور مشغولند.

یک نگاه گذرا به این بحران اقتصادی، منهای بحران سیاسی و بین المللی که رژیم با آن درگیر است، نشان می دهد که خواب و خیال خامنه ای برای خراب کردن همه نابسامانی بر سر احمدی نژاد نخواهد توانست هیچ فرجی برای او باشد، زیرا چشم انداز سال جدید آنچنان تیره و تار است که بعید به نظر می رسد بتواند از آن به راحتی عبور کند.

در روزهای گذشته غلامرضا مصباحی مقدم، رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس آخوندی اعتراف می کند که رشد اقتصادی کشور صفر و حتا زیر صفر و منفی است. او همچنین در مورد بودجه سال 92 می گوید که این بودجه بر اساس صادرات روزانه یک میلیون و 300 هزار بشکه نفت به ازای هر بشکه 95 دلار تنظیم شده است. حال اگر بدانیم که در اسفند ماه سال گذشته صدور نفت رژیم روزانه کمتر از یک میلیون بشکه در روز بوده است، آیا در این وضعیت بهبودی حاصل خواهد شد که تنظیم کنندگان بودجه فکر می کنند که می توانند به طور متوسط روزانه یک و میلیون 300 هزار بشکه صادر کنند، آنهم با قیمت متوسط 95 دلار در هر بشکه؟

 

چشم انداز

نهادهای امنیتی – نظامی ای همچون سپاه و بسیج که نان خود را در تحریمها یافته اند، همچون گذشته با هرگونه سازش یا کوتاه آمدنی مخالفت خواهند کرد و هر روزنه ای که برای عبور از این وضعیت به وجود آید را با هیاهو و جنجال خواهند بست. همچنین عرصه سیاست خارجی محل تسویه حساب خامنه ای با رقبای قدرت خودش است که آنان را وابسته به دشمن یعنی، قدرتهای خارجی و سرسپرده آنان می نامد.

به این دلیل هرگونه تلاش آنها برای بهبود وضعیت کنونی به ضد خود تبدیل شده و دست خامنه ای را برای برخورد با آنان بازتر می کند. این است که انتظار هیچ بهبودی در این وضعیت نمی رود تا رژیم بتواند سهم خود از دلارهای نفتی را افزایش دهد. بنابراین، هنر دلالهای وابسته به بیت رهبر در عرصه بین المللی در سال جدید تاخت زدن نفت با کالا خواهد بود. این به معنای وارد شدن به اقتصاد پایاپای و سقوط کشور به عصر اقتصاد بدوی است. رهاورد این تاخت زدنها، تعطیلی بیشتر کارخانه های داخلی، از رمق انداختن تولید و گسترش فقر و بیکاری خواهد بود.

از سوی دیگر، با ناتوانی از واردات مواد اولیه کارخانجات، سال جاری را می شود سال تعطیلی بیشتر کارخانه ها نیز نامید. این است که چنین عملکردی گسترش بیکاری و فقر و رکود تولید را در چشم انداز دارد. حال با حساب همه اینها نامیدن این سال خامنه ای به سال "حماسه سیاسی و اقتصادی" به معنای پذیرش تاثیر مخرب تحریمها بر اقتصاد کشور و عملکرد غلط خود است. او به خوبی می داند اگر در بر همین پاشنه بچرخد، دست او و رژیم اش از دلارهای نفتی کوتاه خواهد شد و تامین هزینه های جاری کشور بدون این پولهای باد آورده بیشتر به معجزه شبیه است تا حماسه ای که او از پادوهای خود انتظار آن را دارد.

شکستن کاسه کوزه های شکست خفت بار سیاستهای خامنه ای بر سر احمدی نژاد، دردی از او دوا نخواهد کرد. در چشم انداز وضعیت رژیم آنچنان تیره و تار است که منهای بحرانهای بین المللی و اتمی، بحران منطقه ای که حاصل سیاستهای تروریستی رژیم است، امکان بسیار کوچکی برای مانور او به جا می گذارد.

دوره حماسه سازانی از نوع احمدی نژاد برای بیت خامنه ای بسر آمده و او اکنون در چاهی گرفتار شده که خود مغنی آن بوده است

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد
بازگشت به صفحه نبردخلق