سرمقاله ....

درآمدن از "دریچه ورود دُشمن"

منصور امان

شش ماه زودتر از موعد، "چالش امنیتی انتخابات" ریاست جمهوری رژیم ولایت فقیه با تمام هیبت خود پدیدار شده است. نیروهای دارای نفع در وعده گاه تقسیم سهم در سال آینده، با شتاب در حال آرایش گرفتن و تدارُک توشه و ابزارهای لازم هستند و هیچ فُرصتی را برای اشاره بدان چه که چشم دوخته اند، از دست نمی دهند. قُطب نمای کُنش و واکُنشهای بازیگران نمایش و تحولات سیاسی در پی آن، به گونه روشن به سمت انتخابات مُتمایل است و هر آنکه به هر اندازه زیر "خیمه نظام" جایی برای خود قایل است، سراسیمه مشغول علامت زدن آن شده است.

تبلیغات زودهنگام

حاکم شدن این فضا بی تردید با شرایط مطلوبی که آقای خامنه ای برای آخرین ماه ها تا بزنگاه انتخابات آرزو می کرد، فاصله زیادی دارد. او با تمام توان تلاش کرده بود، مانع به سطح آمدن جنگ قُدرت بر سر ریاست قُوه مُجریه و تشکیل صف بندیهای مُشخص گرد آن شود. سود پوپولیسم "همه با هم" رهبر باند حاکم بیشتر از همه به جیب خودش می رفت، زیرا در انتها او بود که به مدد امکان نقش آفرینی بیشتر، چاقوی بُریدن کیک و تعیین سهم را در کف می داشت. آنچه که وی و اعضای باندش "ورود زودهنگام به مباحث انتخاباتی" می نامند، به بیان روشن تر تلاش برای خالی کردن میدان از حریفانی است که سقف مُطالبه شان دیگر تضمین شده نیست.

از سوی دیگر، در حالی که باند حاکم، هنوز از کابوس شورش جامعه علیه خود با سرچشمه ی یک انتخابات نمایشی رهایی نیافته، به شدت از طرح و انتقال مباحث پیرامون نمایش در راه و در پی آن آرایش سیاسی یافتن جامعه هراس دارد. اکنون "مُهندسی" در جهت غیبت عینی توده ها از نمایش رای گیری کافی به نظر نمی رسد. آنها در سال 88 بدون اعتنا به معرکه ی آقای خامنه ای و نتایجی که از آن شُعبده کرده بود، پروژه مُستقل خود را روی میز گذاشتند. جامعه از ایوان و دکور انتخابات ریاست جمهوری برای طرح انتخاب خود و خواسته هایش سود جست و همه ی تدبیرهای محدود گرانه و مُتقلبانه ای که "نظام" برای بردن بی دردسر نمایش روی صحنه اندیشیده بود را به تشریفاتی بیهوده تبدیل کرد.

از این رو، شکل گرفتن فضای روانی یک تحول مُناقشه آمیز در "بالا"، برای جامعه مُعترضی که به عقب رانده شده اما حُکومت نتوانسته در این نُقطه به زنجیرش بکشد، کارکردی همچون بستر جُنب و جوش و تحرُک خواهد داشت. تحرُک "بالا" برای سازماندهی دستگاه قُدرت، همان شرایط فوق العاده ای است که با تغییر روانشناسی "پایین"، می تواند زمینه مُداخله گری آن را که در شرایط عادی مُمکن نیست، فراهم آورد.

جهان مُوازی "نظام"

براین مبنا، قُدرت سیاسی حاکم ناچار است پروژه برکناری ذهنی توده ها از نمایش خود را نیز به دستور کاری که پیرامون غیبت عینی آنها تهیه کرده، بیافزاید. این رهیافت، محصول تکامُل انزوای "نظام" در پهنه اجتماعی و عمیق تر شدن دره بی مشروعیتی ای است که آن را از اکثریت جامعه جُدا می کند. رژیم ولایت فقیه در واکنش به این قُطب بندی، دیرگاهی است که در مینی - دُنیای مُوازی خود زندگی می کند و آنچه را که برای چنین حیاتی نیاز دارد، در پستوهایش انبار کرده است.

"نظام" "جامعه" ی خودش را خلق کرده، با اعضای اجاره ای و "حماسه" های کاغذی که به اسم آنها پای این صندوق و گوشه آن خیابان ثبت می کند. حُکومت برای وزن کشی اجتماعی (برای مثال انتخابات با هر موضوعی، تظاهُرات به هر بهانه ای) نه به رای دهندگان و نه به شرکت کنندگان نیاز دارد، زیرا برای هریک از این عاملها جایگُزینی تراشیده است. وزارت کشور جمعیت رای دهندگان را تعیین می کند، صفهای صندوق حُسینیه ارشاد برای خبرنگاران خارجی تشکیل می شود و اتوبوسها، هورا کشان سفارشی را به میدان آزادی می آورند.   

تا پیش از خیزشهای رنگین کمان 88، این همه برای تزیین بیرونی بنایی که روی پایه سرکوب و خلع ید ایستاده و موجودیتش را به گونه انحصاری مدیون نیروی قهر خود است، کافی به نظر می رسید. اما نیروی عظیم این جنبش و فعال شدن بخشهای گوناگون جامعه تحت تاثیر آن، پتانسیل قُدرتمند و به ظاهر ناپیدایی که در دل کوچه و خیابان، دانشگاه و کارخانه و مدرسه و اداره انباشته شده است را به حاکمان جهان مجازی نشان داد و ناکافی بودن آن برای دور نگه داشتن جامعه از گوهر ثبات و بقایش را یادآور گردید.

از این هنگام است که حاکمان به ارزیابی مُتفاوتی از نمایشهای ثبات ادواری خود می رسند و به صراحت از آن چه که تا پیش از این فُرصت انگاشته می شد، به مثابه تهدید نام می برند. آنها انتخابات مجلس دهُم را "چالش امنیتی" ارزش گذاری کردند و اینک نیز از انتخابات ریاست جمهوری با صفتی کمتر از "دریچه ورود دُشمن" یاد نمی کنند. نتیجه گیری بدیهی از این برداشت، تلاش در جهت کوچک و محدود کردن باز هم بیشتر دایره معرکه انتخاباتی و خارج کردن آن از حوزه عُمومی خواهد بود. در انتها، مطلوب ترین حالت برای "نظام"، اجرای خُصوصی نمایش برای تعدادی محدود است.  

یک هدف دست نیافتنی

مُشکل عملی شدن این راهکار پیش از همه در مجموعه ای نهُفته است که می بایست آن را اجرایی کند. نزاع درونی باند حاکم بر سر تعیین سهم بسا فشُرده و حیاتی تر از آن است که آنها بتوانند یا اُمید داشته باشند در اندرونی و به گونه محرمانه آن را با تامین رضایت پایان بخشند.

گرایش راست سُنتی و فراکسیون آقای خامنه ای به طور مُشترک حذف گرایش نظامی – امنیتی دولت را هدف گرفته اند، در حالی که پیرامون تقسیم غنایم آن به شدت با یکدیگر اختلاف داشته و تصورات مُتفاوتی از دوران پس از "احمدی نژاد" دارند. از این رو، به ناگُزیر تدارُک برای چگونگی انتقال به گونه ای که بیشترین بهره از آن را ببرند (فراکسیون آیت الله خامنه ای) یا همچون دور پیشین به حاشیه رانده نشوند (راست سُنتی)، در دستور کار فوری آنها قرار می گیرد.

در همین حال فراکسیون نظامی – امنیتی دولت که پس از ساییده شدن بینی "رهبر" به آسفالت داغ خیزشهای 88، موقعیت را مُناسب دیده، در هیات یک مُدعی مُستقل قُدرت پدیدار شده است. آنها به خوبی می دانند که در رقابت تن با تن با حریفان شان برای "مُهندسی انتخابات"، هیچ شانس موفقیتی ندارند و بنابراین حیات سیاسی شان به گونه ی مُستقیم وابسته به امتیازاتی است که می توانند پیش از روی صحنه رفتن نمایش، تلکه کنند.

با توجُه به این آرایش، نیاز استراتژیک پایین نگه داشتن فتیله انتخابات به هدفی نامُمکن تبدیل شده است و بُحران سیاسی در دستگاه قُدرت، اجزای آن را به طور جبری به کنار زدن زود هنگام پرده های نمایش و بازی روی صحنه وادار می سازد.

تلاش راست سُنتی برای شراکت در "مُهندسی انتخابات" که زیر تابلوی "اصلاح قانون انتخابات" به پیش می برد، شمشیری است که این بخش از قُدرت آشکارا از رو به کمر بسته و به منافع چشم پوشی ناپذیر آن اشاره دارد.

در سوی دیگر نیز فراکسیون نظامی – امنیتی دولت از طریق انتصاب پُر کبکبه ی آقای مشایی، یک چهره ی مورد اختلاف زیر "خیمه نظام"، به گونه مُبارزه جویانه ای بر عزم خود برای مُشارکت در رقابت تاکید ورزیده است. تاکید بعدی آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر منصب ریاست جمهوری و سُخنگوی این جریان بر اینکه رییس جمهور تنها مقامی در ساختار "نظام" است که به گُفته او با "رای مُستقیم" انتخاب می شود در حالی که ولی فقیه با یک انتخاب باواسطه بر مسند می نشیند، قلمی است که برای پُر رنگ کردن تصمیم مزبور به کار افتاده است.

صف بندیهای عُمده بیرون از حُکومت

بر این اساس و آنگونه که پیداست، روند رویدادها برخلاف خواست و منافع "نظام" به سمت تغییر فضای سیاسی جامعه در حال حرکت است و نمایش انتخابات به "دریچه" ای برای ورود و به مرکز کشاکش رانده شدن تضاد اصلی جامعه یعنی، رژیم استبدادی – مذهبی حاکم به همراه روبنای سیاسی و زیربنای اقتصادی آن تبدیل می شود.

این چالش گُریز ناپذیر، آستان ورود نیروهای گوناگون بیرون از حُکومت را نیز به کنکاش پیرامون چگونگی برخورد با شرایط مزبور و نتیجه گیری عملی از آن تشکیل می دهد. گرایشهای موجود در این پهنه را می توان به دو دسته تقسیم کرد؛ نخُست آنهایی که مایلند از این شرایط همچون اهرُم فشاری برای وادار کردن حُکومت به عقب نشینی از دستکم انحصار قُدرت سیاسی استفاده نمایند. بدیهی است که این مُطالبه، شراکت داده شدن مُطالبه کنندگان در ساختار قُدرت را در خود منظور کرده است.

دسته دیگر که از طیف مُتنوعی از "خودی" های مُنتقد تا مُخالفان حُکومت ترکیب شده است، میدان نبرد را در تیررس نگاه خود دارد اما به ورود جامعه به آن به دیده تردید می نگرد. در توضیح این ارزیابی، بخشی به غیرواقعی بودن این امکان به دلیل ناتوانی جامعه اشاره دارند و بخش دیگری نیز چنین ستیزی در این ابعاد را به مصلحت کشور و منافع ملی نمی دانند. هر دوی آنها اما گُزینه ورود کُنترُل شده و با واسطه به کشمکش از طریق نیروهای صاحب نُفوذ در قُدرت را توصیه می کنند.  

برآمد

نیروهای خواهان تغییرات اساسی نمی توانند از امکاناتی که مسیر دخالت جامعه در رویدادهای سیاسی را هموار ساخته و آن را فعال می کند، چشم بپوشند. جلب توده ها به فعالیت و جبهه گیری سیاسی، پیش شرط شکسته شدن توازن قُوای سُست کنونی است که پس از یک دوره سرکوب تحمیل شده است. نیروهای جُنبش رنگین کمان 88 باید از جو روانی و حساسیتی که کُنش انتخاباتی حُکومت برمی انگیزد، برای تبدیل مُقاومت ذهنی موجود در جامعه به نیروی عینی بهره بگیرند. مسیر این تحول، بدون کم و کاست از طرح خواسته هایی بر متن شرایط جاری که انگیزه و امکان شرکت وسیع ترین اقشار و طبقات اجتماعی در مُبارزه را فراهم می آورد مانند انتخابات آزاد و حُقوق شهروندی تا خواستهای فراگیر تری که پیش شرط تحقُق آنها محسوب می شود همچون آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی احزاب، اجتماعات، تشکُلهای صنفی و جُز آن می گذرد.

همزمان باید در نظر داشت، مُستقل از اینکه صف بندی بالقوه جامعه علیه حُکومت چه اندازه ژرفا و گُستره داشته باشد، بدون سازمان یابی، بدون داشتن برنامه، بدون بسیج نیروی خود، این آرایش به فاکتوری بالفعل تبدیل نخواهد شد. نیروی پراکنده اعتراض نمی تواند در مُقابل قُدرت سازمان یافته و مُتکی به منابع بی انتهای پول و سلاح حُکومت، ره به جایی ببرد. تشکُل یابی کوشندگان و سازمانگران برای حرکت هدفمند در جهت تبلیغ ، جذب و برانگیختن، شرط پایه ای برای به جُنبش درآوردن صف جامعه است.  

تجربه خیزشهای 88 و 89 نشان داد که جُنبش اجتماعی به گنجینه ای به همین گونه بی انتها از عمل و ابتکار جسورانه و مُستقل توده ی جوانان، مردان و زنان مُتکی است. این نیروی جوشان و پوینده، با توشه آموزه های تلخ و شیرین گُذشته در انبان، توانایی آن را دارد که سقف و دیوار نمایش انتخاباتی رژیم ولایت فقیه را بر سرش آوار کند و از آن به مثابه سکویی برای جهش مرحله کنونی مُبارزه بهره بگیرد.

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق