قتل ددمنشانه ستار بهشتی، انگیزه ای برای طبقه کارگر جهت شرکت سازمان یافته در قیام ضد دیکتاتوری

 

آناهیتا اردوان

 

ژرفش بحرانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بین المللی، تعمیق ستیز باندها و جناحها در ساختارِ قدرت، کوششِ بی سرانجام ولی فقیه جهت ترمیم شکاف و اعمال سیاست ضد ملی و ضد مردمی تعدیل اقتصادی در شکلِ حذف یارانه ها به موازات گسترش فقر، بیکاری، تکدی گری و دیگر معضلات اجتماعی و بسط اعتراضات توده ای سبب شده تا جهت رهایی از بختک استبداد به رهیافتهای عاجل و قاطع بیندیشیم. ساختار استبدادی-مذهبی در تنگنای بی علاجی، راهی جز تشدید سرکوب خشن و عریان جهت کنترل و جلوگیری از گسترش و امتدادیابی جنبش ضد استبدادی نمی یابد. هرگونه رویکرد اصلاحی با ساختار حاکمیت در تعارضی مشهود قرار داشته و به پایان حیات اهریمنی اش می انجامد. از این رو، فعالیت نهادهای سرکوبی وابسته به طبقه حاکم مانند سپاه، فتا و دستگاه قضایی به مثابه ابزارهای ثبات و بقای آن اجتناب ناپذیر گردیده و شدت یافته است. دستگیری و شکنجه زنده یاد ستار بهشتی، کارگر وبلاگ نویس، ادعای فوق را گواهی می دهد.

 

قتل وحشیانه کارگری دردمند که به گفته خواهر دلاورش تنها نان آور خانواده بود، به جرم دفاع از حقوق انسانی بار دیگر بر ددمنشی و سبعیت رژیم حاکم صحه گذاشت و عناصر ریز و درشت حکومتی را آنچنان به یاوه گویی و سفسطه وادار ساخت که به رسوایی شان ابعاد بین المللی داد. ولیکن، قتل یک کارگر توسط ارتجاع، نه به دلیلِ دفاع از مطالبات صنفی، بلکه به خاطر دفاع از آزادی بیان و حق نشر بود که در نوع خود ویژه و از جنبه ضرورت شرکت گسترده و جدی طبقه کارگر در جنبش ضد دیکتاتوری و چرایی آن شایان تمرکز و توجه است. اگر شعله های آتشی که "محمد بوعزیزی"، کارگری فرودست در تونس را به کام خود کشید در غریو و آماجهای عدالت طلبانه مردمانی خسته از دهه ها جبر و زور حکومتهای خودکامه، دامن حاکمان را گرفت و جنبش موسوم به "بهار عربی" را در تاریخ به ثبت رساند، قتل ددمنشانه کارگری چون ستار بهشتی قادر است با اتخاذ تاکتیک صحیح بر اساس تحلیل درست از شرایط مشخص توسط کارگران و پیشاهنگ طبقه کارگر، آغاز فصلی نوین در پیشبرد اهداف طبقه کارگر ایران و نبرد علیه استبداد باشد.

به موازات وضعیت وخیم اقتصادی در عرصه تولید و بیکار شدن کارگران و مزدبگیران و در پی وضع قوانینی که قراردادهای استخدامی را ضعیف تر می کند، امنیت شغلی این طبقه از جامعه روز به روز کاهش می یابد. فقر، اعتیاد، خودکشی و طلاق نیز با رشد فزاینده ای روبروست. تردیدی نیست که بیشترین تاوان بحران اقتصادی، حذف خدمات اجتماعی و خصوصی سازی بی رویه رژیم را کارگران و مزدبگیران می پردازند. تصویب قوانین ضد کارگری به سود کارفرما با وجود وضعیت اسف بار معیشتی کارگران، افزایش مرگ و میر آنها به دلیل نبود ابتدایی ترین شرایط ایمنی در محل کار و اخراج و عدم پرداخت دستمزد به گونه لگام گسیخته به پیش می رود. به تازگی رژیم با "لایحه تغییر قانون اجتماعی" مترصد است تا سن بازنشستگی را افزایش دهد و حق بیمه کارگران را نیز به میزان دو درصد بالا ببرد. بدینوسیله، رژیم در جهت تامین منافع غارتگران جامعه تلاش می کند تا بیشتر از پیش حقوق کارگران را به جیب آنها بریزد. افزوده بر این، استبداد حاکم از این رهگذر کوشش می کند تا بر اساس ساختار سیاسی-طبقاتی اش راهی برای حل بحران دامنگیر ساختاری اقتصاد بیابد.

اگر بپذیریم که عامل تعیین کننده در پیشرفت مناسبات اجتماعی، انسانهای مولد آن جامعه هستند، ناچار از پذیرش این موضوع هستیم که طبقه کارگر میهنمان راهی جز شرکت جدی و مستمر در نبرد ضد دیکتاتوری فراروی خود ندارد، زیرا هرگونه تغییر در وضعیت آنان به تغییر بنیادین در مناسبات و روابط اقتصادی حاکم گره خورده و پیش از هر چیز مستلزم نفی نمایندگان آن، دولت و تیوری سیاسی حاکم است.

 

طبقه کارگر با دیگر اقشار زحمتکش جامعه دارای حقوق، مطالبات و انگیزه سیاسی مشترک جهت تغییر ساختار اقتصادی و سیاسی می باشد. تجلی بسیاری از مطالبات صنفی مانند حق ایجاد تشکلهای مستقل و آزاد در چارچوب جنبشِ دموکراسی خواهانه همه مردم می گنجد. کارگران هر حرفه صنعتی و تولیدی که برای دستیابی به حقوق صنفی شامل افزایش دستمزد، بهبود وضعیت و شرایط کار، افزایش حقوق و مزایای بازنشستگی و... علیه کارفرما مبارزه می کنند، نیازمند مبارزه برای کسب حقوق دموکراتیک فردی-اجتماعی و حقوق شهروندی از جمله حق آزادی بیان، حق تجمع، حق نشر آزاد عقاید و مطبوعات، حق پوشش آزاد و... هستند. رعایت حقوق شهروندی همراه با روابط اقتصادی عادلانه، محتاجِ توسعه سیاسی است که تنها در پرتو همکاری و همبستگی مبارزات طبقه کارگر با حفظ و در نظر گرفتنِ منافع طبقاتی، در قیام سراسری مردم ممکن است.

این مهم، کانون مبارزه زنده یاد ستار بهشتی بود که با همه محدودیتهای مالی و کنترل شدید امنیتی، نه تنها به طرح خواستهای صنفی به عنوان یک کارگر پرداخت، بلکه قلم در دست گرفت و به نام آزادی و در دفاع از عدالت اجتماعی از خواستهای دموکراتیک همگانی حمایت کرد. هستی اجتماعی زنده یاد ستار بهشتی را می توان نماد پیوند مبارزه طبقه کارگر با جنبش ضد دیکتاتوری، بدون هرگونه غفلت ورزی از آرمانهای راستینِ طبقه کارگر که همانا حل بحران پیچیده طبقاتی است، به حساب آورد. این رویداد تلخ سبب می شود که به اهمیت و ضرورت شرکت گسترده طبقه کارگر در قیام ضد دیکتاتوری از جنبه سودمندی آن در روند تحقق منافع طبقاتی کارگران بپردازیم.

 

منافع بی واسطه کارگران شامل خواستها و مطالباتی است که طبقه کارگر برای حل مسایل روزمره خود مطرح می سازد و مطالباتی که در چارچوب این منافع بیان می شود، از خواست برخورداری از رفاه بیشتر، توزیع عادلانه ثروت جامعه و غیره فراتر نمی رود. این جنبه از مبارزات کارگری اگرچه سیستم را زیر سوال نمی برد، اما منفی هم نیست، زیرا نقش قابل توجهی در پرورش و آموزش طبقه کارگر ایفا می کند. اما مبارزه اقتصادی تنها کافی نیست، بلکه طبقه کارگر ایران در مسیر تحقق منافع استراتژیک خود می بایست همه نمودهای ستم گری رژیم را به چالش بگیرد.

محدود کردن مبارزات کارگری به مبارزات اقتصادی و یا ارجحیت قایل شدن برای آن در مقایسه با مبارزه کارگران در حوزه های دیگر مانند مبارزه علیه نقض آزادی بیان، آزادی ابراز عقیده و دفاع از حقوق اقوام و اقلیتهای مذهبی، دفاع از آزادی مطبوعات و علیه نیروی سرکوبی رژیم و احکام غیر انسانی چون سنگسار، قصاص، شکنجه و اعدام، سیاستی تردیونیونیستی و اکونومیستی است که سطح مبارزات توده های کارگران را تنزل می دهد و مانع رشد شناخت طبقاتی کارگران می شود.

تبلیغات جدی و پیوسته مدافعان حقوق کارگران و پیشاهنگان طبقه کارگر پیرامون جنبه های سودمند شرکت طبقه کارگر به صورت سازمانیافته در مبارزات روزمره از آن رو که ظلم و بیدادگری نظام ولایت فقیه در بخشهای گوناگون حیات و فعالیتهای کارگران و مزدبگیران، اعم از حرفه ای، شخصی، خانوادگی، علمی و غیره متظاهر می گردد، موجبات بسط و تکامل آگاهی همه جانبه کارگران و مزدبگیران را فراهم می سازد و آنان را بیش از پیش به مبارزه سیاسی سوق می دهد.

البته آگاهی طبقاتی قادر نیست تنها در چارچوب تیوریک باقی بماند، بلکه باید وارد عرصه عمل شود. آگاهی سوسیالیستی و دموکراتیک کارگران مجموعه به هم پیوسته ای است که شامل شناخت همه جانبه کارگران از طبقه و منافع طبقاتی خود و مناسبات آن با سایر طبقات، ساختار قدرت حاکم و ماهیت و عملکرد نیروهای وابسته به آن، درک رسالت مقطعی و تاریخی خود و ضرورت مبارزه با حکومت مطلقه جهت وصول به حقوق و مطالبات دموکراتیک تا نیل به سوسیالیسم را شامل می شود.

این آگاهی دموکراتیک و سوسیالیستی بدون شرکت سازمان یافته طبقه کارگر در مبارزات روزمره زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و تبلیغات سیاسی وسیع توسط نیروهای چپ و مارکسیست، مدافعان منافع زحمتکشان و افشاگری پیرامون همه اشکال استثمار و ستمگری رژیم ولایت فقیه و دولت ضد مردمی احمدی نژاد امکان پذیر نیست. پیشاهنگان طبقه کارگر و سوسیالیستها برای سیاسی کردن هرچه بیشتر فعالیتهای کارگری می بایست از همه اهرمهای تبلیغی و ترویجی جهت دعوت طبقه کارگر به شرکت در جنبش ضد استبدادی بهره ببرند که یکی از آنها دادخواهی قتل ستار بهشتی به عنوان یک کارگر است.

لنین در کتاب "چه باید کرد؟" می نویسد:"بالابردن فعالیت کارگران فقط در صورتی میسر خواهد بود که ما به تبلیغات سیاسی در زمینه اقتصادی اکتفا نکنیم و به افشاگریهای همه جانبه سیاسی بپردازیم."

 

مبارزات صنفی کارگران جهت بهبود شرایط خود علیه صاحبان ابزار تولید با توجه به ساختار استبدادی حاکم می بایست به طور کلی در کلیه مظاهر اجتماعی و سیاسی در مقابل حکومت قرار داده شود تا سرانجام ماشین حاکمیت استبدادی ولایت فقیه را از هم بپاشد و راه را برای بالا بردن سطح مطالبات تا سطح سوسیالیستی باز کند. هنگامی که کارگران با هرگونه خودسری، زور و نقض حقوق انسانی اعم از اینکه این موارد در رابطه با خود یا دیگر گردانهای اجتماعی صورت گیرد، از نظرگاه چپ مخالفت می ورزند، قادرند از مناسبات دیگر طبقات با خود و حکومت آگاه شده و اینگونه به آگاهی سیاسی حقیقی نایل گردند. طبقه کارگر نه از روی تجزیه و تحلیل تیوریک مسایل، بلکه از طریق شرکت در عرصه های گوناگون مبارزه جاری علیه استبداد حاکم به چنان آگاهی طبقاتی دست می یابد که به ناکارایی تیوریهای رنگ باخته مانند امکان اصلاحات در چارچوب رژیم پی می برد.

حضور سازمان یافته طبقه کارگر و مزدبگیران در اعتراضات روزمره و نه تنها اقتصادی، به رادیکالیسم و پلورالیسم جنبش می انجامد و آنان با ایجاد تریبون مخالفت با ددمنشی و سرکوب خشن رژیم نه تنها خود به شناخت سیاسی حقیقی دست می یابند، بلکه به جذب نیروهایی مبادرت می ورزند که با آنها منافع مشترک دموکراتیک دارند، "افشاگریهای همه جانبه سیاسی شرط ضروری و اصلی پرورش روح فعالیت انقلابی توده های زحمتکش است." (1)

شرکت سازمان یافته طبقه کارگر در مبارزات جاری ضد دیکتاتوری با توجه به سودمندیهایی که به آن اشاره شد، تاثیر بسزایی در شرایط بعد از انقلاب نیز دارد. هنگامی که آگاهی طبقاتی کارگران رشد یابد، شانسِ قدرت گیری نیروهای ارتجاعی، اپورتونیستی و امپریالیستی را کاهش می دهد و اجازه نمی دهد که انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران به تاراج رود. یکی دیگر از جنبه های مثبت حضور سازمان یافته طبقه کارگر در قیام ضد دیکتاتوری، تلفیق شعار سیاسی ضد دیکتاتوری با شعارهای اقتصادی طبقات و اقشار زحمتکش میهنمان توسط جنبش می باشد.

دفاع بی نظیرِ ستار بهشتی به عنوان یک کارگر از حقوق دموکراتیک مردم ایران و مخالفت با سرکوبگری، فقر و فحشا قادر است با یاری مدافعان حقوق کارگران نه تنها انگیزه طبقه کارگر جهت ایجاد یک جبهه وسیع از نیروهای مترقی و عدالتخواه و ضد استبدادی در راستای دستیابی به دموکراسی و عدالت اجتماعی را راسخ تر سازد و بر ارتجاع حاکم لگام زند، بلکه مرحله فعلی مبارزه که همانا مبارزه با دیکتاتوری است را نیز رهبری کند.

 

1) لنین- چه باید کرد

 

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق