یادداشت سیاسی .....

 

چرا این «چرندیات» تولید می شود؟

مهدی سامع

 

«به حمدالله در كشور وضع عادی است و بحرانی نیست.» این جمله از سخنان گوهربار آیت الله سید احمد خاتمی، نایب رئیس مجلس خبرگان در خطبه های نماز جمعه روز 14 مهر در تهران است. به این ترتیب مردمی که روز و شب با دغدغه های بی شمار درگیر هستند لابد دچار وسوسه های شیطانی شده و مملکت در امن و امان و هیچ بحرانی وجود ندارد و خاطر سلطان حاکم باید آسوده باشد. این تصویری است که اگر کسی از کُرات دیگر به زمین بیاید از سخنان احمد خاتمی پیدا می کند. اما اکثریت مردم جهان و به ویژه قاطبه ساکنان ایران به شمول شمار زیادی از افراد شریک در هِرَم قدرت و ثروت نظری خلاف آن چه خطیب نماز جمعه بیان کرده دارند. هرگاه از یک کارشناس برجسته اقتصادی سوال شود که اگر پول ملی یک کشور در مدت یک هفته چندین بار سقوط سرسام آور می کند و قیمت کالاها به طور تصاعدی افزایش می یابد، این کشور دجار چه مشگلی است، بدون شک اولین کلمه ای که در پاسخ خواهد گفت «بحران» است. از کارشناس اقتصادی به سراغ یک نماینده از مجلس رژیم ایران اگر برویم او در همان روزی که خطیب نماز جمعه از «وضع عادی» و فقدان «بحران» حرف زد می گوید:«سالانه حدود 30 میلیارد دلار کالای قاچاق وارد کشور می‌شود که باعث از بین بردن اشتغال و تولید کارخانه‌ های داخلی می‌شود.» (خبرگزاری حکومتی فارس، جمعه  14مهر 1391) در کشوری که درآمد ارزی آن از طریق فروش نفت، گاز، کالاهای غیر نفتی و خدماب به طور متوسط سالانه حدود 80 میلیارد دلار است، چنین حجمی از واردات کالا به طور قاچاق چه معنی جز «بحران» می تواند داشته باشد؟

بعضی آمار تکاندهنده همچون میزان تصادفات جاده ای که ولایت خامنه ای را به دریافت مدال طلا مفتخر کرده و یا داشتن مدال بُرُنز از نظر بلاپذیری و یا تلفات جانی از آلودگی هوا که به گفته یک مقام حکومتی فقط در تهران در مدت هشت سال بیش از جنگ 8 ساله ایران و عراق است، گسترش اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی، رشد سرسام آور نقدینگی و افزایش مداوم نرخ تورم، بیکاری و خارج شدن کارخانه ها از چرخه تولید و....را چگونه باید تفسیر کرده؟ از نظر سیاسی این بگیر و ببندها، این زندانها و اعدامها و...ناشی از کدام شرایط مشخص است؟

 

می توانیم سخنان هر کارشناس اقتصادی و تحلیلگر سیاسی و حتی حرفهای کارگزاران حکومت را برای به کُرسی نشاندن سخنان خطیب نماز جمعه و خوش آمد ولی فقیه نظام «مُهمَلات ساخته دشمن و استکبار» فرض کرد. می توانیم دچار خرافات شویم و حرفهای معاون اول محمود احمدی نژاد  که گفت «جمشيد بسم الله» «روی چهارپايه مي‌ايستد و قيمت ارز را تعيين مي‌کند» را قبول کنیم، اما هرگز نمی توانیم سخنان یکی از رجال برجسته کاخ «مقام معظم» را نادیده بگیریم. حاج منصور ارضی هیچ مقام رسمی دولتی ندارد و با شغل پردرآمد و لابد مقدس قداره بندی و مداحی، وزیر وکیل تعیین می کند و از عزیز دوردانه های دربار خامنه ای است. او که حرفهایش در روز پنجشنبه 13 مهر در سایت بازتاب منعکس شده در حسینیه بازار تهران می گوید «اوضاع از زمان شاه هم بدتر شده است». وی تاکید می کند که:«مساله اینه که جامعه مریض شده. همه پشت کردند به رهبری در صورتی که دیگران دارند جنایت می کنند. چون شنیدم دارم براتون درد دل می کنم. از زبان مومنین شنیدم که به آقا حرف نامربوط می زنند؛ مومنین.» این حرفها را نمی توان سَرسَری گرفت. منظور او از «همه» فقط توده های مردم نیست. چرا که او هم به خوبی می داند که اکثریت مردم در سال 1388 تکلیف خود را با اصل ولایت فقیه روشن کردند. منظور او از همه با تاکید بر کلمه «مومنین» بیشتر آنهایی هستند که در هرم قدرت شریکند و یا در گذشته نه چندان دور شریک بوده اند. این اساسی ترین و مهمترین مساله کنونی جامعه ایران است. این یک بحران حاد است که در تمام تار و پود نظام وجود دارد. ستیز مردم با اصل ولایت فقیه و تشدید کِشاکشها در هرم قدرت و به زیان خامنه ای. برای همین است که عَمَلِه و اَکَرِه خامنه ای صفاتی را به او نسبت می دهند که ناطق نوری آن را «چَرندیات» توصیف می کند. لابد جناب ناطق تَقیه می کنند که نمی گویند کارخانه سازنده این چرندیات در بیت مقام معظم قرار دارد. با نگاهی به این چرندیات موقعیت خامنه ای و ولایت او شفاف تر می شود.

 

کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران می گوید:«انسان وقتی به سعادت دنیایی می‌رسد که زیر پرچم کسی قرار گیرد که بالاتر از او فقط خداست که آن یک نفر ولایت فقیه است.... شیطان 6000 سال عبادت کرد و در این سال ها در کارنامه او حتی یک گناه هم وجود نداشت؛ اما عاملی که باعث شد که شیطان از اوج سقوط کند ضدیت با ولایت فقیه بود؛ بنابراین اگر می خواهیم به سعادت نهایی دست یابیم باید زیر پرچم ولایت فقیه قرار بگیریم.»(خبرگزاری دانشجو وابسته به بسیج، جمعه 7 مهر 1391)

مهدی طائب٬ رئیس قرارگاه فاشیستی «عمار» می گوید:«اطلاعات رهبر در مورد مغولستان از مسئول آن كشور هم بیشتر است...اعتقاد ما این است که رهبر انقلاب اسلامی ایران باید رهبر کل دنیا باشد، زیرا در دنیا هیچ‌ کس به خوبی ایشان نیست.» ( خبرگزاری دانشجو وابسته به بسیج، چهارشنبه 22 شهریور 1391)

عَلَم ‌الهدی:«نیجریه 5 میلیون شیعه مقلد رهبر انقلاب دارد.» (خبرگزاری دانشجو، ۲۳ شهریور ۱۳۹۱)

ببینیم جناب دکتر علی اکبر ولایتی چه می گوید. وی در مورد دیدار خامنه ای با «نخست‌ وزیر یک کشور بزرگ اسلامی» بدون این که اسم آن کشور را ذکر کند گفت«اتاق ملاقاتهای رهبری ‌به طوری است که مهمانان می‌توانند با کفش وارد اتاق شوند. اما موقعی که نخست ‌وزیر این کشور اسلامی قصد ورود داشت کفشهای خود را درآورد و با لباسی که با آن برای عبادت به مسجد می‌رفت و با حالت تواضع خدمت رهبر معظم انقلاب رسید.» (خبرگزاری فارس، جمعه 17 شهریور 1391)

سید محمد شاهچراغی، عضو مجلس خبرگان در خطبه ‏های نماز جمعه روز 17 شهریور گفت:«رهبر نظام اسلامی بدون شک از سوی حضرت ولی عصر  تعیین می‏شود و کار مجلس خبرگان، تنها کشف و معرفی رهبری است.» (خبرگزاری فارس، جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۱)

محمد یزدی٬ رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت:«خود امام زمان بر شرایط رهبری نظارت می کند... نمی توان امام زمان را قبول داشت، اما نیابت نائب وی را نپذیرفت، چرا که امام زمان به اطاعت از نائب خود دستور داده است.» (خبرگزاری فارس، پنجشنبه 9 شهریور 1391)

علی سعیدی نماینده ولی‌ فقیه در سپاه پاسداران وابستگی مشروعیت نظام به رای مردم را «انحرافی» می داند و می گوید «نقش مردم در حکومت دینی یکی دیگر از چالشهای پیش روست...عقیده وابستگی مشروعیت نظام به رأی مردم انحرافی است....رابطه امامت، غیبت و حکومت در کنار اختیارات ولایت و همسانی آن با اختیارات پیامبر باید کاملاً بررسی شوند....قراردادهای اجتماعی نمی‌تواند منشأ عمل ما باشد.» (خبرگزاری حکومتی مهر، یکشنبه 12 شهریور 1391)

 

از این نمونه ها هر روزه و به وفور در رسانه های حکومتی وجود دارد. اینها نشان می دهد که اصل ولایت فقیه به طور عام و ولایت خامنه ای به طور خاص نقطه ستیز است و هم زمان اتوریته آن درهم شکسته است. همه این چرندیات همراه با دست اندازی سپاه به تمامی ارکان جامعه برای آن است که از عمود تَرَک خورده خیمه نظام خفاظت و به قول مهدوی کنی حراست شود. خود خامنه ای این را بهتر از هرکس دیگری می داند. مساله اصلی برای خامنه ای تهدیدی است که حفاظت و حراست از سلطنت مطلقه اش را به چالش می کشد. آدرس این تهدید را سالها پیش سرکرده کل سپاه پاسداران به خوبی معرفی کرد. برای مهار همین تهدید است که حاکمیت هر روز بیش از روز قبل نظامی-امنیتی می شود. تهدید داخلی مساله یک تا صد ولی فقیه و گماشتگان ریز و درشت اوست. برای همین است که خامنه ای آخرین جنبش گسنرده مردم تهران در حوالی بازار و خیابانهای مرکزی در روز چهارشنبه 12 مهر را کار چند نفر اعلام می کند و با حالت عصبی می گوید: «دو ساعت، سه ساعت یک عده ای در دو خیابان تهران می آیند و چند سطل زباله را آتش می زنند. آنها آن طرف دنیا ابراز خوشحال می کنند که شلوغ شد. وضع ما بدتر است یا وضع شما.»

خامنه ای همه پلهای پشت سر خود را خراب کرده و ناچار است به سیاست بی دنده و ترمز ادامه دهد. حرف حاج منصور ارضی را باید تکرار کرد که «مساله اینه که جامعه مریض شده. همه پشت کردند به رهبری».

 

منبع: نبرد خلق شماره 328، دوشنبه 1 آبان 1391(22 اکتبر 2012)

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق