بیکاری و فقر در پائین، درگیری و کشاکش در بالا

 

جعفر پویه

 

در حالی که اقتصاد کشور در لبه پرتگاه سقوط قرار دارد و شیرازه بسیاری از امور از هم گسیخته، به نظر نمی رسد پایوران رژیم جمهوری اسلامی و در راس آنها علی خامنه ای، رهبر و ولی فقیه رژیم عمق این فاجعه را درک کرده باشند. پافشاری بر سیاستهای فاجعه بار خود و تکرار مداوم سخنانی که قادر نیست هیچ گره ای از مشکلات کشور را باز کند، شاهد این مدعاست.

از یک سو ارزش پول ملی روز به روز کمتر می شود و از سوی دیگر، کارخانجات کشور یکی پس از دیگری چراغ شان خاموش می شود. از کار افتادن چرخه تولید در کارخانه ها به معنای افزایش لشگر بیکاران، گرسنگی و فشار بیشتر بر اقشار مزدبگیر و نیاز به واردات است. اما سردمداران حکومت به جای چاره جویی برای حل و فصل این مشکلات، درگیر جنگهای جناحی هستند و هرکس تلاش دارد تا دیگری را مقصر این وضعیت نشان دهد. آنچه بیش از همه در این میانه چشمگیر است، تلاش بخش وسیعی از این نیروها برای بیگناه جلوه دادن خامنه ای به عنوان تصمیم گیرنده اصلی سیاستهای منتهی به این بحرانها و نابسامانی است.

آنچه این روزها در کشور می گذرد و بحرانی که بر آن سایه افکنده، حاصل سیاستهای فاجعه باری است که در چندین سال گذشته رژیم جمهوری اسلامی بر آنها پا فشرده است؛ بحرانهای متفاوتی که اکنون بر هم منطبق شده و کار را به جایی رسانده که شاهدش هستیم.

اقتصاد ایران بر خلاف ادعاها و یاوه های پایوران رژیم ولایت فقیه، اقتصادی نفتی است که بر پایه صادرات این کالای استراتژیک بنا شده است. بدون صادرات نفت و پترو دلارهای حاصل از آن، کشور قادر نیست هرگز بر پاهای خود بایستد و شیرازه آن از هم خواهد گسیخت. موقعیت استراتژیک نفت به عنوان شمشیری دو دم به این توهم سردمداران رژیم جمهوری اسلامی دامن زد تا از آن به عنوان اسلحه ای در مناقشات بین المللی خود استفاده کنند. ادعاهایی همچون، "در صورت قطع نفت ایران، قیمت جهانی آن به بیش از دویست دلار می رسد" و یا "بسیاری از کشورها بدون نفت ایران قادر به ادامه حیات نیستند" و... آنها را در پافشاری بر سیاستهای ماجراجویانه خود مصمم تر کرد. کار این تهدیدها به آنجا رسید که با فرستادن پرونده اتمی رژیم به شورای امنیت سازمان ملل، زمزمه تحریم نفتی ایران نیز آغاز شد. در این موقعیت به جای اینکه پایوران رژیم به فکر چاره باشند، با تاکید بر توهمات خود و همگانی کردن آن و در بوق و کرنا دمیدنش، بسیاری از مردم ناآگاه را نیز به ورطه این پندار کشاندند که جهان بدون نفت ایران قادر به ادامه حیات نیست. به همین دلیل و عدم ترس از یک بحران بسیار خطرناک و کشور بر باد ده، بی پروا بر بار این مناقشات افزودند و زمینه را برای تحریمهای نفتی آماده کردند.

 

پس از تحریم اولیه و برآمد نشانه های آن، پایوران رژیم بدون توجه به عواقب این اتفاق، گوش به فرمان ولی فقیه خود، علی خامنه ای، به رجز خوانی پرداختند و خود را استاد دور زدن تحریمها اعلام کردند. هرچه دایره تحریمها تنگ تر شد، ادعاهای واهی سردمداران رژیم نیز بیشتر رنگ باخت، تا اینکه به جایی رسیدند که امروز قرار دارند. اکنون اما این پرسش باقی است، آن کسانی که ادعا می کردند جهان بدون نفت ایران قادر به ادامه حیات نیست، آنانی که مدعی بودند در صورت توقف صادرات نفت ایران، قیمت جهانی آن به چند صد دلار می رسد و دیگر یاوه هایی از این دست، کجا هستند؟ آنان امروز باید پاسخگو باشند که چرا چنین ادعاهایی را مطرح کرده اند و با گول زدن خود و مردم، کشور را به این نقطه کشانده اند.

 

ادغام ولایت در صندوق بین المللی پول

اما در این میانه از همه نمودارتر، بی شرم و حیایی علی خامنه ای به عنوان سردسته یاوه بافان و حرفهای بی اساس است که همچنان بر کم تاثیر بودن و یا بی تاثیر بودن تحریمها تاکید می کند و خود را به نفهمی زده و مشکلاتی که برای مردم کشور با این سیاستهای فاجعه بار به وجود آورده را منکر می شود.

براساس داده های اقتصادی، نرخ تورم و بیکاری آنچنان رشدی داشته که بسیاری در انتظار فروپاشی اقتصادی کشور هستند. متغیرهای اقتصادی که مبنای نرخ رشد قرار دارد، سیر قهقرایی این روند را تایید می کند. اما جالب است که در این میانه به یکباره صندوق بین المللی پول گزارش سالانه خود را منتشر می کند و بر خلاف همه شواهدی که دنیا ناظر آن است، وضعیت اقتصادی رژیم را مثبت ارزیابی می کند.

آنچه مردم ایران در این روزها با آن درگیر هستند و مشکلات روزمره ای که با آن دست و پنجه نرم می کنند، آنقدر با آمار صندوق بین المللی پول فاصله دارد که هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که کارشناسان کارکشته یک مرکز اقتصادی بین المللی تا این اندازه از واقعیت به دور باشند. سیاسی کاری صندوق بین المللی پول و همصدایی آن با علی خامنه ای و تایید گفته های رهبر و ولی فقیه رژیم جمهوری اسلامی، اینگونه القا می کند که کارشناسان ادغام کشورها در بازار جهانی، ذوب ولایت فقیه در خود را نیز مشمول کار کرده اند.

چشم بستن بر واقعیتهای اقتصادی و ادعای رشد 8/0 درصدی برای سال آینده میلادی تنها به عنوان یک جوک بی مزه می تواند قابل طرح باشد. و گرنه اینکه کارشناسان یک مرکز پرطمطراق بین المللی بنشینند و گزارشی بنویسند که به شوخی و مسخره بیشتر شباهت دارد تا ارزیابی، در حقیقت عمق فاجعه را می تواند نشان دهد.

اینکه چرا صندوق بین المللی پول چنین کاری می کند را تنها می شود در یک جمله بیان کرد، حمایت از مجریان طرح کشور برباد ده قطع سوبسید کالاهای اساسی و پیش گرفتن راه درهای باز به روی بازارهای اقتصادی و یا همان طرح نو - لیبرالی اقتصاد.

 

یک شهر و چند نرخ مذاکره

از این هم که بگذریم، محمود احمدی نژاد در سفر خود به نیویورک برای شرکت در جلسه سالانه سازمان ملل، بارها بر تمایل رژیم برای مذاکره تاکید کرد. اما این حرفها مورد توجه آمریکاییها قرار نگرفت و به همین دلیل در داخل کشور کسانی و در راس آنان مجلس نشینان آخوندی به هجوم شدیدی علیه او دست زدند. اما اندکی بعد، این هیاهوها فروکش کرد و وزیر امورخارجه رژیم از یکسو و مذاکره کننده ارشد اتمی آن از سوی دیگر نیز نشانه هایی از تمایل به مذاکره را از خود نشان دادند. آمریکاییها طرح 9 ماده ای پیشنهادی رژیم برای مذاکره را افشا کردند و رژیم اما نه با شدت، آن را تکذیب کرد. یک مقام ارشد امنیتی آمریکا، خامنه ای را مقصر می داند و می گوید:"او دمدمی مزاج است و پیشتر دیده‌ایم که تا مرحله نهایی حل یک مساله پیش رفته و در نهایت کنار کشیده است."

وزیر خارجه آمریکا خانم کلینتون نیز اعلام کرد:"در صورتی که دولت ایران برای همکاری با گروه ۱+۵ و بقیه جامعه بین‌الملل به شیوه ‌ای صادقانه ابراز تمایل کند، تحریمها برداشته می‌شود."

این یک شهر و چند نرخ درحالی چشمگیر است که علی خامنه ای در سخنرانی خود در شهر بجنورد، پاسخ خانم کلینتون و مقام امنیتی را می دهد و می گوید:"آنها به دروغ می گویند که اگر ملت ایران از انرژی هسته ای صرف نظر کند، تحریمها برداشته می شود."

و این گونه سیگنالهای دو طرف در لفافه و غیرمستقیم رد و بدل می شود. یعنی، این تنها احمدی نژاد و چند مقام دیگر نیستند که دم از مذاکره می زنند و آمریکا نمی پذیرد. شخص علی خامنه ای نیز از تریبون رسمی عدم پذیرش درخواست اش را فریاد می زند و مقصر را آمریکاییها اعلام می کند.

 

جنجال بر سر یافتن مقصر بحران ارز

اما در داخل کشور کشاکش باندها به همین موضوع ختم نشد. احمدی نژاد به اتهام عدم کنترل بازار ارز و رها سازی آن تحت فشار قرار گرفت و رشد قیمت ارزهای خارجی و بی ارزش شدن پول ملی کار را بدانجا رساند که حتا زمزمه عدم کفایت او به گوش رسید. در این میانه احمد توکلی، یکی از منتقدین پر و پا قرص احمدی نژاد، اعلام کرد که:"وزیر اقتصاد در حضور رهبر انقلاب گفته بود دولت می‌خواهد قیمت ارز را بالا ببرد و از طریق مابه‌ التفاوت آن یارانه ‌های نقدی را پرداخت کند."

هرچند توکلی در مورد نظر خامنه ای حرفی به میان نیاورده، اما اگر او حتا حرفی زده بود که شایبه مخالفت اش با این کار را می توانست برساند، به یقین توکلی از گفتن آن بیم به خود راه نمی داد. با این حساب، مشخص می شود که گران شدن ارزهای خارجی و سقوط پول ملی زیر سر خامنه ای، ولی فقیه رژیم است. یعنی، هو و جنجال مجلس نشینان برای مقصر اعلام کردن احمدی نژاد اگر یک همدستی از قبل طراحی شده نباشد، یک شامورتی بازی تمام عیار است. همچنان که هیاهو بر سر مذاکره با آمریکا نیز بود.

سخنرانی خامنه ای در سفر به خراسان جنوبی و تهدید مجلسیان و تذکر به آنان که آرامش سیاسی کشور را حفظ کنند، چیزی به جز حمایت از احمدی نژاد و فرمان پایین کشیدن پرده نمایش هیاهو و جنجال علیه او نیست. اینست که فراکسیون اصولگرایان مجلس بلافاصله اعلام می کند که اعضای آن امضاهای خود را پس می گیرند. مابقی ذوب شدگان در ولایت علی خامنه ای نیز جرات نفس کشیدن ندارند.

 

اما مشکل اینجاست که اختلاف در بالای رژیم و درگیری باندها، نتیجه فشارهایی است که از پایین به راس نظام وارد می شود. وقتی می شود فتیله این درگیریها را پایین کشید که در پایین اتفاقی افتاده باشد. اینگونه درگیریها نه تنها ادامه دارد بلکه به شیوه های مختلف خود را نشان می دهد. احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگاری که از او درباره انتقاد علی لاریجانی در مورد بی تاثیر بودن تحریمها و انتقاد از عملکرد اقتصادی دولت می پرسد، با طعنه می گوید:"ایشان می داند وضعیت فروش نفت چگونه است و بانک مرکزی برای جابجایی ارز و تامین نیازهای کشور چه اقداماتی انجام می‌دهد."

اگر لاریجانی دولت را مقصر می داند، اما احمدی نژاد بر بحران بین المللی و تحریم انگشت می گذارد، که حاصل تصمیم گیری خامنه ای است. از سوی دیگر، مجلس آخوندی روز ٣٠ مهر با تصویب طرحی، دولت را از افزایش میزان یارانه نقدی با اتکا به درآمد حاصل از فروش ارز منع کرد. اگر خامنه ای با گران کردن ارز و استفاده از مابه التفاوت آن برای پرداخت یارانه های نقدی موافقت کرده باشد، آنوقت این مصوبه خلاف تصمیم او تلقی می شود. با این عدم تطابق با نظر مقام ولایت، مجلس باید چگونه برخورد کند؟

 

وقتی ارز نظامی امنیتی می شود

همچنین دولت برای کنترل بازار ارز اقدام به راه اندازی مرکز مبادلات ارزی کرده است. اما بسیاری از بازاریها و صادر کنندگان حاضر نیستند ارز خود را در این محل به فروش برسانند. محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد، در این مورد می گوید:"برای دور زدن تحریمها باید درآمد ارزی صادرات را به کشور بازگرداند."

او به صادرکنندگان اطمنیان می دهد که "نمی‌خواهیم حساب و کتاب کنیم و چیزی را رصد کنیم" و از آنان می خواهد که ارز خود را به این مرکز آورده و به دولت برای دور زدن تحریمها کمک کنند. اما محمد لاهوتی، نایب رییس و رضی میری، رییس کنفدراسیون صادرات کشور می گویند:"صادرکنندگان ایرانی حاضر نیستند درآمد ارزی خود را به قیمتی که در مرکز مبادلات ارزی اعلام می‌شود، بفروشند."

از این نقطه به بعد نیروهای امنیتی وارد شده و هرکسی که اقدام به خرید و فروش ارز کند را دستگیر می کنند. صرافیها مجبور می شوند نرخهای دولتی را بر شیشه های خود بچسبانند، اما خرید و فروشی انجام نمی گیرد. حالا تکلیف چیست؟ دولت ارز ندارد یا می خواهد چند فروشنده خرده پای ارز را مقصر نابسامانی معرفی کند؟

به نظر می رسد رژیم تلاش می کند تا با پاک کردن صورت مساله، به حل و فصل مشکل بپردازد. حل مشکل سقوط پول ملی با زور چند اطلاعاتی و پاسدار و امنیتی کردن فضا که حل نمی شود. درگیری باندهای داخل رژیم که با دستگیری چند فروشنده ارز راه به جایی نمی برد، موضوع از چه قرار است؟

دولت تصمیم دارد با زور همان اندک پس انداز و اندوخته خانواده های ایرانی را مصادره کند. این یعنی دزدی آشکار از جیب مردم. دولت یک روز نرخ ارز را رها می کند تا به پنج هزار تومان نزدیک شود، سپس با زور سعی می کند همان نرخ را دو هزار تومان پایین تر به مردم حقنه کند. اینگونه این مابه التفاوت از کیسه چه کسانی پرداخت خواهد شد که دولت با آن می خواهد یارانه های نقدی را بپردازد؟

 

سهم صنعت از یارانه ها ورشکستگی است

همچنین در این آشفته بازار، بخش صنعت به شدت نیاز به نقدینگی دارد. دولت وعده دو هزار میلیارد تومان وام به آنان می دهد اما شورای پول و اعتبار همین مقدار را نیز نصف می کند و در نهایت دولت آن را هم نمی پردازد. مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت می گوید:"به دلیل عدم پرداخت وام هزار میلیارد تومانی به خودروسازان ایرانی، ظرفیت تولید آنان ۴۰ درصد پایین آمده است".

محمدرضا نجفی‌منش، عضو هیات مدیره انجمن سازندگان قطعات خودرو، با انتقاد از عدم کمک دولت می گوید:"وام هزار میلیاردی به خودروسازان بیشتر به جوک شباهت داشته است."

او اعلام نگرانی می کند که با تداوم وضعیت کنونی، تولید خود رو 80 تا 90 درصد افت خواهد کرد. برای جلوگیری از این وضعیت، خودروسازان سعی می‌کنند با افزایش قیمت محصولات شان کمبود نقدینگی خود را جبران کنند. اما یدالله ملکی، مدیرکل تعزیرات حکومتی استان تهران برای آنها خط و نشان می کشد و می گوید:"گران‌فروشی در بازار خودرو مجازاتهایی چون پرداخت جریمه، محرومیت از خدمات دولتی و حتی تعطیلی را به دنبال خواهد داشت."

با این حساب صنعت خودرو سازی در آستانه ورشکستگی کامل قرار دارد. عده بسیاری که کارکنان آنها هستند نیز درحال ورود به ارتش بیکاران هستند، مقصر این وضعیت کیست؟

دولت به عمد سهم صنعت از یارانه های نقدی را نداده است. حل مشکل نقدینگی بدون وام کم بهره یا بی بهره برای آنان امکان پذیر نیست، بانکها هم چنین وامهایی را با بهره دو رقمی پرداخت می کنند. چنین سودی برای صنعت ورشکسته امکان پذیر نیست، چه باید کرد؟

 

مردم راه حل هستند

در بالای رژیم هرکسی مشکل را می خواهد به شیوه خود حل کند. احمدی نژاد هیچ خدایی را بنده نیست و خود را بالاترین شخص اجرایی می داند. قانون مصوب مجلس را هم اگر به نفع اش نباشد، اجرا نمی کند. باندهایی که پشت شان به وزارت اطلاعات و سپاه گرم است، ساز خود را کوک کرده اند. فرماندهان لاف زن نیروهای نظامی هر روز یک کشور را تهدید می کنند و بر طبل جنگ کوبیده خود را آماده رفتن به بهشت اعلام می کنند، اما فرزندان شان در بالا شهر با ماشینهای میلیونی و لباسهای گران قیمت به خوش گذرانی مشغولند. دست بسیاری از این پایوران، آلوده به دزدی از بیت المال است. سرمایه اکثر بانکهای کشور توسط همین افراد به یغما رفته است و باندهای سازمان یافته جرم و جنایت که یک سر آنها به یکی از پایوران رژیم وصل است، در کشور جولان می دهند. در چنین وضعیتی رژیم می تواند برای حل و فصل بحرانهای جاری کشور تصمیم سازی کند؟ پایوران چنین رژیمی می توانند دست از رقابت در سرقت اموال عمومی و غارت بردارند و اندکی به فکر امورات کشور باشند؟

اینان آنقدر به خود مشغولند و آنچنان درگیر رقابت روزمره و پاییدن حریف که بسیاری از امور و در راس آنها وضعیت مشقت بار مردمی که کمرشان در زیر بار گرانی و بحرانهای بی شمار خم شده را فراموش کرده اند.

بی راه نخواهد بود اگر بگویم برای یادآوری وضعیت خود، این مردم به ستوه آمده هستند که باید آستین بالا زنند و برای حل و فصل مشکلات، کاری کنند کارستان.

 

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق