یادداشت سیاسی ....

 

اتحاد بنیادگرایان علیه جنبشهای دمکراتیک، دو بُرد و یک باخت

 

مهدی سامع

 

پخش یک فیلم مشکوک، بی محتوا و بی مایه به نام «بی گناهی مسلمانان» موجب بروز جنجال و بلوای زیادی شده است. سازنده فیلم، نَکوله باسلی از مسیحیان مصر و ساکن آمریکا از جمله کسانی است که با جنجال آفرینی به دنبال معروف شدن و کَسب و کار است و یا فکر می کند با دامن زدن به جدالهای مذهبی و فرقه ای به اعتقادات خود خدمت می کند. انگیزه او هرچه باشد، عمل او موجی از شورش و بلوا را برانگیخته که تاکنون تعداد زیادی کشته و زخمی برجا گذاشته است. وجود امکانات گوناگون در فضای مجازی شرایطی به وجود آورده که هرکس، از هرگوشه کُره زمین بتواند از شرایط فضای مجانی برای اهداف خود بهره مند شود و عقاید و نظرات خود را بیان کند و البته مخالفان این عقاید و نظرات هم می توانند از همین امکانات برای پاسخ گویی استفاده کرده و در صورتی که طرح موضوعی را تُهمت، افترا، دروغ و یا توهین تلقی می کنند به طرح شکایت در دادگاه اقدام کرده و خواستار دادرسی عادلانه شوند. این اصولی ترین، مدرن ترین و البته عاقلانه ترین شکل استفاده از فضای مجازی است. اما به نظر می رسد که نه دَغدَغه آقای باسلی آزادی اندیشه و بیان و به تصویر کشیدن یک رویداد تاریخی است و نه سران شورشهای اخیر در اندیشه روشنگری و شِکوه و شکایت از تهمت، افترا و توهین. باسلی می خواهد با دامن زدن به جدالهای مذهبی و فرقه ای ثابت کند که همه مسلمانان افرادی سطحی و خشونت گرا هستند. بلوایی که این روزها در اطراف سفارتخانه ها به راه افتاده برای سازنده فیلم یک سند معتبر خواهد بود که خود را بَرَنده احساس کند. در مقابل سران فرقه های بنیادگرای اسلامی به شمول سید علی خامنه ای هم به دنبال آن هستند تا ثابت کنند تمدن غرب به دنبال «اسلام ستیزی» است و حقوق بشر بهانه ای بیش نیست. خامنه‌ای پخش این فیلم را اقدامی «جنون آمیز و نفرت انگیز» اعلام می کند و ادامه می دهد که:«پشت صحنه اين حرکت شرارت بار، سياستهای خصمانه صهيونيسم و آمريکا و ديگر سران استکبار جهانی است». نَکوله باسلی با ساختن و پخش فیلم بی گناهی مسلمانان به دسته بندیهای بنیادگرای اسلامی  برای اثبات ادعایشان یک مدرک داده تا حرکتهای جاهلانه خود را توجیه کنند و خود را بَرَنده این کِشمَکِش مبتذل اعلام کنند.

در دو طرف این جدال اغوا کننده نظریه پردازان «جنگ تمدنها» هیزم به آتش خشم مردم سرکوب شده و البته نادان می ریزند. یاوه سرایی می کنند که «تمدن غرب» و یا «شریعت اسلام» در خطر است. زیر پای خود توده های محروم و ستمدیده که به طور عام دارای عقاید مذهبی هستند را خورد می کنند و بر روی پرچم خود با دغلبازی دفاع از تمدن و مذهب را می نویسند. با اندیشه های بیمارگونه به این سو و آن سو شلیک می کنند تا جوهر نظریه خودکامگی را لاپوشانی کنند. برای ما ایرانیها این چنین چهره ها بسیار آشناست. ما خمینی را دیده ایم که به خاطر کم سرکوب کردن و دیر سرکوب کردن در پیشگاه خدایش توبه کرد. ما خامنه ای را دیده ایم که در روز 29 خرداد سال 1388 با تزویر و ریا اشگ ریخت تا چهره مستبدانه خود و تصمیم جنایتکارانه اش را پنهان کند. همین چهره ها در کشورهای دیگر و به ویژه در دنیای غرب هم وجود دارند. صدا و سیمای تزویر و استبداد با تکیه بر جَهل مردم عادی به میدان می آید تا پیکارهای آزادیبخش را در سایه قرار دهد. باید با صدای بلند بگوئیم که در رویداد مربوط به پخش یک فیلم بی مایه و آشوبهای پس از آن، هر دو طرف اتحاد بنیادگرایان مذهبی بَرَنده شده اند. بَرَندگی آنها بدین معنی نیست که چیزی نصیب سربازان قشون آنها شده باشد. قرار نیست و قرار نبوده که چیزی نصیب عوام شود. رسالت عوام تحریک شده دفاع و حفاظت از دیوارهای جهل به منظور استحکام پایه های قدرت خودکامه است. آنها این لجن زار ابتذال را به راه انداخته اند تا با پوشش دفاع از «تمدن» و «شریعت» جنبشهای دمکراتیک را به سایه برانند. مگر نمی بینیم که در مدیاهای تاثیر گذار و پُر بیننده پوشش خبری مربوط به دلاورانه ترین مبارزه مردم سوریه محدود شده است. در حالی که مهمترین مساله خاورمیانه مبارزه مردم این کشور علیه دیکتاتوری بشار اسد است، جنجال بنیادگرایان در عمل اخبار سوریه را تحت الشعاع قرار داده است. این روزها خامنه ای و بشار اسد تا می توانند بر شیپور بلوا می دمند. این مردم سوریه و جنبشهای دموکراتیک است که از جنجال بنیادگرایان زیان می بینند. اما به این هم باید تاکید کرد که ولایت خامنه ای که به مثابه مغز و قلب بنیادگرایی عمل می کند برای استفاده از این بحران فرصتهای محدودی دارد و به طور قطع این فرصتها بسیار محدود تر از ماجرای حکم قتل سلمان رشدی است. با این حال و تاجایی که به بنیادگرایی اسلامی بر می گردد، گرچه نیروهایی چون القائده و سلفیها و...در تقابل با جنبشهای دموکراتیک عمل می کنند، اما مغز و قلب بنیادگرایی اسلامی رژیم ولایت فقیه حاکم بر ایران است و ام القرا آن بیت خامنه ای در تهران است.

 

منبع: نبردخلق شماره 327، شنبه 1 مهر 1391 (22 سپتامبر 2012)

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق