بيانيـة سي و يکمين سالگرد تأسيس شـوراي ملي مقاومت ايـران

 

يک ‌صد و شش سال پس از انقلاب مشروطه و شصت سال پس از قيام تاريخي 30 تير در حمايت از دکتر محمد مصدق، رهبر نهضت ملي كردن نفت ايران، شوراي ملي مقاومت با گذار از دوران پرتلاطم يک سال گذشته، وارد سي و دومين سال حيات خود مي شود.

شورا با گراميداشت ياد و خاطره تمامي زنان و مرداني که طي بيش از يک قرن گذشته در راه تحقق آزادي، دموكراسي و عدالت جان باختند، به مردم ايران و به پيکارگران راه آزادي که براي برچيدن نظام ارتجاعي ولايت فقيه به ‌پا خاسته اند، به ويژه به زنان و مردان مقاوم شهر اشرف و زندان ليبرتي و به همه زندانيان سياسي و عقيدتي، به ويژه كارگران زنداني، درود مي فرستد. ما ياد و خاطرة همه زنان و مرداني را که طي يک سال گذشته در مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران شركت داشته و هم چون قهرمانان پايداري، مجاهدان خلق برديا امير مستوفيان، حمدالله  رحماني و محمد علي طاطايي در اين راه  پرافتخار جان باخته اند،گرامي مي‌ داريم.

شوراي ملي مقاومت با تأسف بسيار ياد و خاطرة سه عضو گرانقدر خود، استاد بهرام عاليوندي، از پيش كسوتان نقاشي مدرن ايران و مجاهدان خلق زهرا مهرصفت و بتول رجايي، دو تن از اعضاي شوراي رهبري سازمان مجاهدين، را گرامي مي‌دارد.

ما با زنان و مردان ايران زمين و با تمامي شهيدان راه آزادي ايران پيمان مي بنديم که پرچم مبارزه براي سرنگوني استبداد ديني و مشعل رزم پرشکوه براي تحقق استقلال و آزادي و نفي هرگونه تبعيض جنسيتي، ملي و مذهبي را با پايداري و استواري و قبول همه مخاطرات و هزينه هاي سنگين، همچنان برافراشته و فروزان نگهداريم.

ما با قدرداني از تلاشهاي بي وقفة خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيدة شوراي ملي مقاومت، براي به كرسي نشاندن خواستهاي جنبش مقاومت در عرصه بين المللي، از حمايتهاي بيدريغ هموطنانمان در داخل و خارج ايران از مقاومت رزمندگان آزادي در  اشرف و ليبرتي سپاسگزاريم. ما همچنين از پشتيباني مداوم زنان و مردان آزاديخواه و نيروهاي دموكراتيك و مدافع حقوق‌بشر در سراسر جهان، به‌‌ويژه مردم آزاديخواه و نيروهاي ملي و دموكراتيك عراقي، قدرداني مي‌كنيم.

 

خشم متراكم تودة مردم، وخامت فاجعه بار شرايط اقتصادي، فشار شديد سياستهاي رژيم بر سطح زندگي و معيشت اکثريت مردم ايران، رشد تورم و سقوط ارزش ريال، شرايط انفجاري جامعه، ادامه حرکتهاي اعتراضي متعدد کارگران و مزدبگيران و نتايج قيامهاي مردم ايران در سال 1388 و درماههاي پايان سال 1389 همچنان جامعه را در آستانه يک تحول بنيادي قرار داده است. درمقابل، رژيم باتمام قوا تلاش مي كند با ايجاد جو ارعاب عمومي و اعدامهاي فزاينده از فوران خشم مردم جلوگيري كند و هم از اين روست كه شمار اعدامها  به ويژه اعدامهاي سياسي نسبت به سالهاي اخير بي سابقه بوده است.

 

مؤلفه هاي مهمي كه بحران فراگير حاكميت را نشان مي دهند عبارتند از:

-تشديد تضادهاي دروني هرم قدرت و ثروت، كه به ويژه در جريان انتخابات فرمايشي نهمين دورة مجلس ارتجاع به روشني بارزشد

-تداوم بحران بين خامنه اي و رئيس جمهور گماشته اش احمدي نژاد، كه هم چنان در زمينه هاي مختلف اداره امور كشور خود را نشان مي دهد و خامنه اي به رغم تمامي تلاشهايش نتوانسته است آن را تعيين تكليف كند

- محدود شدن فرصتها و امکانات خامنه اي براي مانور در بين باندهاي دروني به منظور مهار شکاف و شقه حاکميت

- منفرد شدن رژيم در عرصه منطقه اي و جهاني، به ويژه با گسترش قيامها و انقلابهاي بهار عرب

- به لرزه درآمدن رژيم سوريه و پيامدهاي حمايت بي دريغ ولايت خامنه اي از ديکتاتوري بشار اسد

- ادامه بحران پيرامون پروژه ساختن بمب اتمي و شکست پي در پي مذاکرات بين رژيم و کشورهاي 1+5

- برملا شدن تلاشهاي تروريستي رژيم در کشورهاي مختلف

- ورود تحريمهاي جهاني به مرحلة جديد، تحريمهاي نفتي و تحريم بانك مركزي

 

اين موارد كه حاصل سياست «ريل گذاري جديد در ولايت» يا سياست بي دنده و ترمز خامنه اي است، نشاندهنده ابعاد بحراني است كه سراپاي رژيم ولايت فقيه را فراگرفته است.

 

در مقابل، دريكسال گذشته شوراي ملي مقاومت  ايران، رو در روي استبداد مذهبي گام به گام توطئه هاي رژيم و حاميان بين المللي اش را خنثي كرد و به پيشروي خود ادامه داد. آن کشورها و قدرتهايي که نمي خواهند وجود بالنده يک مقاومت مستقل و دموكراتيک را به رسميت بشناسند  يا، بدتر از آن، به خاطر معاملات و زد و بندهاي ننگينشان همسو با رژيم تروريستي حاکم بر ايران عليه مقاومت ايران توطئه مي کنند، اكنون به خوبي دريافته اند که مقاومت سازمانيافتة مردم ايران بيدي نيست که از اين بادها بلرزد و بدون هيچ پروا، بدون هيچ سودا، و بدون انحراف  يا ماجراجويي، به مبارزه براي سرنگوني استبداد مذهبي  و استقرار دموكراسي درايران ادامه مي دهد.

واقعيت اين است که در سال گذشته خامنه اي،  به منظور ممانعت از اثرگذاري مقاومت سازمانيافته و آلترناتيو دموكراتيك درسمت دادن به  تحولات جامعه، با تمام ابزار و امكاناتش براي نابودي ساكنان اشرف تلاش كرد. براي خامنه اي مهم است که  قبل از پيروزي قيام مردم سوريه و روشن شدن دورنماي تحولات پس از آن، مقاومت سازمانيافته مردم ايران را ازميان بردارد. اين خواست با بين المللي شدن مسأله اشرف و قبول مشروط انتقال به ليبرتي از سوي مقاومت، با چالشي جدي مواجه شد. سلسله اعتراضها و تظاهرات وقفه ناپذير هموطنانمان در سراسر جهان در يك سالي كه گذشت، بيانيه ها، گردهماييها و كنفرانسهاي  به هم پيوسته بين المللي در دفاع از حقوق مردم و مقاومت ايران در پنج قاره، حكم دادگاه آمريكا و گردهمآيي پرشکوه سوم تير (23 ژوئن ) به نقشه هاي خامنه اي ضربه هاي كاري زد.

مضمون اين تحولات و پيام نهفته در آنها يک چيز بيشتر نيست: مقاومت ايران خواست سرنگوني استبداد مذهبي و ولايت فقيه را نمايندگي مي کند و در اين راه پر فراز و نشيب مصممانه به پيش مي رود. ديدگاهها و نقطه نظرات شوراي ملي مقاومت ايران پيرامون مهمترين تحولاتي که محصول تضاد آشتي ناپذير بين مردم و رژيم ولايت فقيه است، به شرح زير به اطلاع عموم مي‌رسد.

 

قطار بي دنده و ترمز روي ريلهاي پوسيده

در سال گذشته سياست يک دست سازي خامنه اي که آن را سياست اصولگرايي هم مي‌نامند، با چالشهاي جدي روبرو شد. اين سياست، که خامنه اي آن را «ريل گذاري جديد در ولايت» و احمدي نژاد «قطار بي دنده و ترمز» ناميده، به منظور مقابله با تهديدات چند جانبه و به ويژه تهديد داخلي اتخاذ شده است. ولي فقيه نظام براي پيشبرد اين سياست، ابتدا احمدي نژاد را به همه باندهاي دروني ولايتش تحميل کرد. در آغاز دورة دوم رياست احمدي نژاد بر قوة مجريه به دنبال يک انتخابات نمايشي و قلابي، بخشي از کساني که در گذشته نقش مهمي در هرم قدرت داشتند به کلي حذف شدند. در واقع از آنجا كه ظرفيت استبداد ديني توان تحمل همان باندهاي دروني را كه تا ديروز حضورشان قابل قبول بود نداشت، خامنه اي درصدد بود تا با حذف اصلاح طلبان حکومتي و يك دست كردن رژيمش  اقتدار خود را تثبيت كند. قيامهاي گستردة مردم ايران، که از 23 خرداد سال 1388 آغاز شد، همين اقتدار را به چالش کشيد و ولي فقيه را نه در آسمانها که در زمين شهرهاي بزرگ ايران بر زمين زد و مردم و جوانان به پاخاسته ميهن با لگد کوب کردن تصاوير خامنه اي و خميني و با شعار «مرگ بر اصل ولايت فقيه» هيمنه آن را به سخره گرفتند. دستگاه ولايت فقيه عليرغم مهار قيامها که با سرکوب وحشيانه ميسر شد، هنوز از ضربه يي که توده هاي مردم به ”عمود خيمه نظام” وارد کردند رنج مي برد و از همين رو در تمام روضه خوانيهايش از ”فتنه” ياد مي کند. ايادي خامنه اي براي بازسازي آن چه با نيروي مردم درهم شکسته شد، به نحوي بسيار مبتذل، به مَدح و ثناگويي از وي مي‌پردازند. آخوند محمد تقي مصباح يزدي مي گويد: «دراصطلاح خاص قراني، امامت بالاتر از نبوت است» و «همانند مقام معظم رهبري به هيچ عنوان نمي‌توان بر روي زمين و آسمانها پيدا کرد چراکه ايشان نمونة برجسته ‌يي از ائمه اطهار(ع) و اجدادشان است»(خبرگزاري حکومتي فارس 11 تير1391). البته مصباح يزدي که از خشم و نفرت مردم از ولايت فقيه و شخص خامنه اي آگاه است، با گله مندي اضافه مي كند:«جاي تاسف است که چرا هنوز نتوانستيم امام را بشناسيم و يا نتوانستيم جانشين امام (ره)، مقام معظم رهبري، را به درستي درک کرده و بشناسيم» (همانجا).

درابتذال وگزافه گويي راجع به خامنه اي، آخوندکاظم صديقي امام جمعه موقت تهران هم در مصاحبه اي با پاسدار اسلام ادعا كرد: «امام زمان را در حال دعا گويي براي رهبر ديده اند» و «آقاي خامنه‌اي گوهر پاکي است... به همين دليل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولي نشناخته»(سايت بازتاب).

در باره علت روي آوردن به اين مهملات و درعين حال بي اثر ماندن آنها ، اشاره به صراحت آخوند مصباح يزدي كافي است: «هجمة كنوني به ولايت فقيه در طول تاريخ بي سابقه است» (كيهان 8بهمن 1390).

 

شكست پروژة يكدست سازي  و انتخابات مجلس رژيم

خامنه اي در ادامة سياست انقباض و يک دست سازي رژيم،  تلاش کرد تا با خراطي هرچه بيشتر باندهاي دروني ـ  که ايادي او آنها را «اصحاب فتنه و انحراف» ، «ساکتين فتنه و انحراف» و «خواص بي بصيرت» مي نامندـ  بُرِش مشخصي از باندهاي موسوم به اصولگرا را متحد کند و بدون تضاد و ريزش وارد شعبده بازي انتخابات دوره نهم مجلس شود.

اما تلاش شبانه روزي ولي فقيه به کلي شکست خورد و مهدوي کني اعتراف کرد که به جاي متحد شدن اصولگرايان، آنها سيزده پاره شدند. ترکيبي از پاسداران و شکنجه گران همراه با مداحان و عربده کشان خامنه اي در کنار باندهاي گوناگون « اصولگرا» به عنوان اعضاي مجلس نهم ارتجاع در مقابل هم، و البته همگي در مقابل مردم صَف کشيده اند. يکي از اولين شاهکارهاي مجلس نشينان، طرح «بستن تنگه هرمز» بود که به جاي تصويب و اجرايي شدن، منجر به «بستن پوزه بند» بر دهان مدافعان طرح شد. همين چند ماه عمر اين مجلس نشان داد که آنان نه اراده يي براي مهار زياده خواهي احمدي نژاد دارند و نه  برنامه يي براي رسيدگي به فجايع اقتصادي و زيست محيطي که جامعه و کشور را در آستانة ويراني کامل قرار داده است. طُرفه آن که همين مجلس بي بو و خاصيت هم از نگاه ولي فقيه حق ندارد بر کار قوه مجريه نظارت کامل داشته باشد. خامنه اي روز  چهارشنبه ۲۴ خرداد 1391، در جريان ديدار نمايندگان مجلس نهم گفت: «نبايد به اسم استقلال مجلس، درباره هر مساله‌يي به دولت معترض شد.....نظارتهاي ناشي از نيتهاي نادرست، نظارتهاي جانبدارانه و ضدجانبدارانه و نيز نظارتهايي که عمق يابي نمي‌کند...نظارتهاي نادرست است...و لازم است نمايندگان با خود نظارتي و مراقبت دائم از خود و ديگر نمايندگان، از سلامت مجلس صيانت کنند».

بديهي است که با چنين شروطي مجلس نهم نخواهد توانست هيچ اقدامي در جهت کنترل اَعمال قوه مجريه انجام دهد.

شوراي ملي مقاومت نتيجة تحولات چند سال گذشته درون هِرَم قدرت را «سلطه بلامنازع و هرچه بيشتر وحشيترين پاسداران و منفورترين دژخيمان و تروريستها و نيروهاي امنيتي گوش به فرمان خامنه اي بر تمامي ارگانهاي اجرايي و پستهاي کليدي» اعلام کرد و نتيجه انتخابات نمايشي مجلس نهم ارتجاع هم اين امر را به ثبوت رساند.

 

اقتصاد بحران زده، تورم و گراني فزاينده

طي سال گذشته ، ارزش ريال به عنوان پول رسمي ايران، در مقابل پول خارجي  به طور بي سابقه يي سقوط کرد و درکمتر از 6 ماه به حدود نصف رسيد.

 درسال گذشته ميلادي (2011)، بنا به گزارش صندوق بين المللي پول نرخ رشد اقتصاد ايران ازميانگين 5/5 درصد ( طي سالهاي 2000 تا 2005  ميلادي )، به نزديک صفر رسيد و همين منبع پيش بيني کرده که طي سال 2012 ميلادي حد اکثر به 4/0 درصد برسد( کمترين نرخ رشد اقتصادي درميان 30 کشورمنطقه ). معناي اين امر، درحالي كه جمعيت کشور با نرخ دست کم 4 برابر نرخ رشد اقتصادي کشور افزايش مي يابد، اين است که درايران « درآمد سرانه » به سمت سقوط  مي‌رود و فقرکلي و عمومي افزايش مي يابد. 

بر اثر تخریب فضای کسب و کار ورکود ی که بخش تولید کشور را به ورطه نابودی کشانده، گروه گروه کارگران وکارکنان شاغل ،شغل خود را ازدست می دهند. افزايش شديد و خطرناك نرخ بيکاري نيز آنقدر درجامعه ما ملموس شده که بانک مرکزي، ضمن آن که به ملاحظات امنيتي  ازانتشار آمار واقعي خود داري مي کند،  نمي تواند  منکر آن شود و با اشاره به گوشه اي از اين پديده شوم اعلام مي کند که ميانگين نرخ بيکاري درکشور به شدت افزايش يافته است.

درچنين شرايطي است كه تورم يا آنچه خانواده ها به صورت گراني مايحتاج خود با آن آشنا هستند، به حادترين مسأله اقتصاد کشور و خانواده هاي ايراني تبديل شده است.

صندوق بين المللي پول  درجديدترين گزارش خود اعلام مي کند که ايران رکورد دار نرخ تورم در منطقه است (به گزارش همين منبع، نرخ تورم دريمن دومين اقتصاد تورم زاي منطقه 10 درصد کمتر از ايران است). آمارهاي محتا طانه ارگانهاي رسمي  رژيم نيز نمي توانند منکر آن شوند که نرخ تورم جهش کرده است. بانک مرکزي گزارش مي دهد که سطح قيمت 359 قلم کالا وخدماتي که (باضرايب مختلف )درمحاسبه تورم به کارمي رود، طي 12 ماه منتهي به خرداد 91حدود 4/22 درصد نسبت به 12 ماه منتهي به خرداد 90 افزايش داشته است(منابع غيررسمي اين رقم را حدود 40 درصد برآورد  مي کنند). اما آنچه را که خانواده هاي فقر زده ايران به صورت روزمره ازتورم لمس مي کنند گراني  فلج کننده  اقلام خوراکي، مسکن، انرژي و حمل و نقل است که در سبد هزينه آنها وزن بيشتري دارند .

 به گزارش بانک مرکزي طي سال 90 شاخص قيمت ميانگين اين اقلا م به ترتيب  28 درصد، 23 درصد و 33 درصد افزايش داشته است. اما گراني درسال 90 تازه کليد خورد و چنان که مي بينيم، به موازات  افت شديد ارزش پول ملي  و سير وخامت ‌بار اوضاع اقتصاد ايران، طي  چند ماهي که از سال 1391 گذشته، قيمت مايحتاج مردم به صورت انفجاري جهش کرده  است. بحراني شدن قيمت قوت لايموت مردم و ازجمله 5/2 برابرشدن قيمت مرغ، شاهد مثال اين جهش است.

درحالي که وخامت اوضاع اقتصادي ايران  وفشار گراني و بيکاري « خطر» رويارويي عصيانگرانه مردم عليه رژيم ولايت فقيه را ملموس کرده است، خامنه اي با شعار باصطلاح «اقتصاد مقاومتي» شخصاً وارد عرصه مديريت اقتصادي شده است. دخالت مستقيم  ولي فقيه نظام درعرصه اقتصاد درشرايطي صورت مي گيرد که عوامل اصلي به وجود آورنده وضعيت وخامت‌ بار اقتصادي ايران  کما کان به نقش تخريبي خود در تحولات اقتصادي ايران ادامه مي دهند.

 

برخي از اين عوامل مخرب عبارتند از:

- انحصارات اقتصادي سپاه پاسداران و بنياد هاي تحت امرخامنه اي

- فساد مالي فلج کننده اي که سراپاي رژيم را فراگرفته و منشاء آن ، چنان که در اختلاس سه هزارميليارد توماني بانکي فاش شد و «مرکزشفافيت بينالمللي» نيزبر آن گواهي مي دهد،  مقاما ت فاسد حکومتي و دولتي اند. اين مفاسد مالي در همه بخشهاي اقتصادي، دولت، نهادهاي باصطلاح انقلابي تحت سرپرستي خامنه اي، نظير اوقاف و ّآستان قدس، پيوسته برملا مي شوند.

- تعارض ودرگيري حکومت آخوندها با جامعه جهاني، ازجمله برسر ادامه فعاليتهاي اتمي خطرناک رژيم

در چنين وضعيتي، مداخله خامنه اي و مديريت امنيتي–اقتصادي رژيم،  به نحو فزاينده يي فقر و بيکاري را در جامعه ايران تشديد مي‌كند.

 

بحران زيست محيطي ، خطرسونامي توفان نمك

كمسيون محيط زيست شوراي ملي مقاومت طي اطلاعيه يي به تاريخ 22 تير1391 درباره خطرسونامي توفان نمك اعلام كرد:« خطري كه مدتهاست امكان وقوع آن را هشدار داده ايم در شرف وقوع است. منطقه اروميه و بخش بزرگي از آذربايجان را غبار نمكي(ناشي از خشك شدن درياچه اروميه) فراگرفته و زندگي و سلامت مردم و محيط را تهديد مي كند.

 روزهاي 19 و 20 تيرماه آسمان اين مناطق و به خصوص شهر اروميه را غبار سفيدي پوشانده بود. سوزش چشم، ناراحتيهاي پوستي و علائم ديگر، به ويژه در كودكان، بروز كرده است. خطر توفان نمكي اقتصاد كشاورزي منطقه، خانه و كاشانه ميليونها نفر مردم آذربايجان و  زندگي شهرها و روستاهاي منطقه را تهديد مي كند. خطري كه مدتهاست كارشناسان و دوستداران محيط زيست و كمسيون محيط زيست شورا درباره اش هشدار داده اند، اكنون در شرف وقوع است و مي رود به سونامي توفان نمك، يك مصيبت بزرگ و عاجل منطقه يي، تبديل شود. مسئول اين بحران و مصيبت بي سابقه به طور قطع رژيم ولايت فقيه و سياستهاي جاهلانه و سوداگرانه اش طي دو دهه اخير است. سد سازيهاي بي حساب و كتاب سودجويانه در حوزة آبخيز درياچة اروميه-بدون دقت و بررسي اكولوژيك و اقليم شناسانه – موجب اصلي اين بحران وحشتناك شده است. در نتيجه، جريان آبهاي ورودي به درياچه قطع شدند و درياچه اروميه روبه خشكي فزاينده رفت. كارگزاران رژيم حتي «حق آبه مصوّبه درياچه» را نيز تاكنون تأمين نكرده اند. اكنون، بنا به اخبار و گزارشهاي رسيده، نشانه هاي فزاينده خطر بارز شده اند و رژيم جهل و جنايت ولايت فقيه سكوت كرده و دست روي دست گذاشته است.

كمسيون محيط زيست شورا ضمن فراخوان به بالا بردن فرياد اعتراض اجتماعي و رسانه يي و اعتراضات فراگير براي جلوگيري از مرگ درياچه اروميه، تنها راه حل اضطراري در مرحله عاجل و بحراني كنوني  را  باز كردن پنجره هاي سدها و واريز حق آبه ها دانسته است تا با ورود حجم كافي آب به درياچه، به هرنسبت كه سطح آب بالا رود، خطر ادامه توفان كاهش يابد.

بايد اضافه كرد كه فجايع زيست محيطي تنها به خشك شدن درياچه اروميه محدود نمي‌شود. درهمين زمينه ، منابع حكومتي اخيراً اذعان كردند كه در ادامه خشک شدن زاينده رود و درياچة اروميه، رودخانة کشکان در لرستان هم « نفسهاي آخرش را مي‌کشد» و در صورت استمرار خشکساليها و ادامه سياستهاي نابود كننده رژيم در اين منطقه به اعتقاد کارشناسان «فاجعه ‌يي تلخ به نام خشکي شريان حيات بخش جنوب لرستان» رخ خواهد داد. محيط زيست ايران در تمام اركانش آسيبهاي مداوم ديده است. فاجعه فرسايش خاكهاي كشور، خشك شدن تالابها و درياچه ها، تكرار سيل و خرابي در شمال و ساير استانها در اثر جنگل‌تراشيهاي طولاني  و غارتگرانه، ادامه بحران آلودگي هواي تهران و ساير شهرها (بروز مصيبت ريزگردها)، آلودگي آبها، و...  فجايع زيست محيطي در تمام بخشها ادامه دارند.

پخش امواج پرقدرت مغناطيسي پارازيت براي جلوگيري از دريافت برنامه هاي تلويزيوني ماهواره يي توسط مردم تهران و ديگر شهرهاي كشور و ممانعت از دسترسي جامعه  به اخبار و اطلاعات به ويژه اطلاع از تحولات مقاومت نيز موجب بروز بيماريهاي خطرناك  شده و هشدارها و اعتراضات مكرر كارشناسان و پزشكان را درپي داشته است.

 

ساخت سلاح اتمي، تهديد يا فرصت

اين بحرانها و بن بستها مسألة ديروز يا امروز نظام حاکم بر ايران نيست. اينها مسائلي هستند كه از ساختار و از ماهيت رژيم ولايت فقيه ناشي مي شوند، اما رژيم ولايت فقيه نه تنها در صدد چارجويي براي آنها نيست بلكه خود منشأب حرانهاي پرخطر ديگري است كه خامنه اي براي حفظ امنيت ولايتش و براي جلوگيري از خيزشهايي که هدفشان برکندن بنياد نظام است، به آنها روي مي آورد.  راهبرد دستيابي به سلاح اتمي و صدور بنيادگرايي و تروريسم كانون اين بحرانسازيهاي رژيم است.

امروز ديگر کسي ادعاهاي رژيم با عنوان «استفاده صلح آميز از انرژي اتمي» را باور نمي کند. وقتي در اوت سال 2002 مقاومت ايران پروژه غني سازي اورانيوم در سايت نطنز و پروژه آب سنگين اراک را افشا کرد، بودند كساني که پنهان سازي حکومت را يک خطاي عادي قلمداد مي كردند. مماشاتگران نيز براي ادامه رابطه حَسَنِه با رژيم ، به ويژه براي امتياز دادن به آخوند خاتمي، مقاومت ايران را مورد حمله هاي رذيلانه قرار مي دادند. اما امروز ديگر همگان اعتراف مي کنند که رژيم ايران به دنبال سلاح اتمي است و بسياري از فعاليتهايش شفاف نيستند.

به گزارش رويتر روز دوشنبه 15 خرداد 1391، يوکيا آمانو در شوراي حکام اعلام کرد که «ايران همکاري ضروري را انجام نمي‌دهد». دبيرکل آژانس انرژي اتمي تاکيد کرد رژيم «ايران همکاري ضروري را براي آن كه آژانس بتواند فقدان مواد و فعاليتهاي اتمي اعلام نشده را به نحوي معتبر تضمين كند » انجام نمي‌دهد.

يک روز قبل از اين، خامنه اي در روضه خواني خود بر سر قبر خميني گفت:«بايد حرکت در مسير پيشرفت، بي وقفه ادامه يابد…..در اين مسير، هرگونه توقف، ممنوع است و حرکت بي وقفه به سمت قله پيشرفت موجب بي اثر شدن موانع دشمن، از جمله تحريمها خواهد شد... ملت ايران اکنون در حال حرکت در دامنه است و آن روزي که به قله برسد، دشمنيها و معارضه هاي خباثت آميز نيز به پايان خواهد رسيد». قُله يي که خامنه اي بشارت آن را مي‌دهد همان دستيابي به سلاح اتمي است که از نظر ولي فقيه و نظريه پردازان ولايتش يک تضمين مُحکَم امنيتي است.

 

برنامه ريزي خامنه اي براي رسيدن به بمب اتمي بر پايه شناخت از سياست مماشات و فقدان اراده براي مهار رژيم ايران طراحي شده است. تاکتيک دفع الوقت و موش و گربه بازي در برابر تزلزل جامعه جهاني فرصتهاي مناسبي براي رژيم ايران بوده است. از همين روست که سلطانيه روز چهارشنبه 17 خرداد 1391 برخلاف قطعنامه هاي شوراي امنيت ملل متحد، اعلام مي کند که رژيم «به فعاليتهاي هسته يي منجمله غني سازي» ادامه مي دهد (خبرگزاري حکومتي فارس).

 

شكست مذاكرات اتمي با  نتيجة «باخت باخت»

رژيم ايران پس از مذاکرات بي حاصل در ژانويه 2011(آخردي واول بهمن89) در استانبول، در اوت 2011(شهريور90) يک گام به پيش برداشت و اعلام کرد که تعدادي از سانتريفوژها را از نطنز به فردو منتقل کرده است. پس از گسترش تأسيسات غني سازي در فردو، در دسامبر 2011 سعيد جليلي به منظور خريد زمان پيشنهاد دور جديد مذاکرات با کشورهاي 1+5 را ارائه داد و همزمان رژيم ايران اعلام کرد که اولين نمونه از ميله سوخت هسته اي حاوي اورانيوم 20 درصد را ساخته و مورد آزمايش قرار داده است. در فوريه 2012 رژيم ايران يک گام ديگر در جهت نقض قطعنامه هاي شوراي امنيت برداشت و اعلام کرد که ميله هاي اتمي با اورانيوم20 درصد را در رآکتور اتمي تهران نصب کرده و در ضمن نسل جديدي از سانتريفوژها را در نطنز و فردو به کار انداخته است. در چنين فضايي و درحالي كه گزارشهاي رسمي آژانس حاكي از شواهد فعاليت نظامي در برنامه اتمي رژيم ايران بود، در 26فروردين 1391(14 آوريل 2012) دور جديد مذاکرات در استانبول آغاز شد که نتيجه آن فقط تعيين محل براي دور بعدي مذاکرات بود. مذاکرات بعدي در بغداد و مسکو بدون هيچ گونه نتيجه پايان يافت. درخلال اين مذاكرات و بعد ازشكست سفرآمانو به تهران ، ديپلوماتهاي آژانس در وين فاش كردند كه شواهدي از اورانيوم غني شده به ميزان 27درصد در تأسيسات اتمي رژيم ايران توسط بازرسان آژانس كشف شده است.  

نتيجه اين كه به رغم سه دور مذاكره و تلاشهاي طرفين براي تخفيف تضاد، منابع و كارشناسان رژيم نتيجه را «باخت باخت» براي هردو طرف اعلام كردند و متعاقبا تحريم نفتي اتحاديه اروپا از اول ژوئيه 2012 اجرايي شد.

تمام تلاش رژيم اين بود که با وعده هاي توخالي مانع اجرايي شدن تحريمهاي نفتي و بانکي شود. رژيم ولايت فقيه از اولين قطعنامه شوراي امنيت در 9 مرداد 1385(قطعنامه شماره 1696) تا ششمين قطعنامه شوراي امنيت ملل متحد در 19 خرداد 1389(قطعنامه 1929) ادعا مي كرد که قطعنامه ها کاغذ پاره هايي بيش نيستند. اما دور جديد تحريمها، هرچند محدود  است، ولي براي رژيم به مثابه چرخش جديد و آغاز پروسة تبديل فرصت به تهديد است.

 

تشديد تحريمهاي بين المللي، مخالفت اجتماعي با برنامه اتمي رژيم

قبل از دور جديد تحريمها محمود احمدي ‌نژاد در روز سه شنبه 22 فروردين1391  در بندرعباس لاف زنان گفت:«آنها مي‌خواهند نفت ما را تحريم کنند، اما بايد بگويم که آن‌ قدر ما ارز داريم که اگر دو سه سال هم يک بشکه نفت نفروشيم کشور به خوبي اداره مي‌شود و آرزوي دشمنان به دلشان باقي مي‌ماند» . اما امروز همين تحريمهاي محدود و ناکافي موجب تشديد تضاد در درون حکومت شده است.

نياز به ذكر ندارد كه مسئول تمامي اين وضعيت فاجعه بار و فشار ناشي از تحريمها رژيم حاکم بر ايران است.

مردم ايران عليرغم جو سرکوب و سانسور حاکم بر کشور به اشکال مختلف مخالفت خود را با پروژه اتمي رژيم اعلام کرده اند. مردم ايران زندگي انساني و کار و معيشت را حق مسلم خود مي دانند.

در روز 13تير 1391سايت «شبکه خبر» وابسته به صدا و سيماي ولي فقيه يک نظر سنجي را که در آن اکثر کاربران با تعليق غني‌سازي موافقت کرده بودند، حذف کرد.

بر اساس اين نظر سنجي ۶۳ درصد از نظردهندگان خواستار توقف غني سازي شده بودند. بدون شک اگر اين نظر سنجي از اين سايت حکومتي حذف نمي شد درصد بيشتري به توقف غني سازي راي مي دادند. در يک نظرسنجي ديگر در همين سايت ۸۹ درصد از شرکت کنندگان با طرح برخي از نمايندگان مجلس براي بستن تنگه هرمز اعلام مخالفت کردند. همين نمونه نشاندهنده ابعاد مخالفت با ماجراجوييهاي رژيم ولايت فقيه است. بدون ترديد اگر مردم ايران براي اظهار نظر در اين مورد آزاد گذاشته شوند با اين سياست فاجعه بار مخالفت خواهند کرد. شوراي ملي مقاومت با توجه به نياز مردم ايران به صلح و زندگي انساني و با توجه به نتايج فاجعه بار پروژه اتمي رژيم ولايت فقيه براي مردم ايران و مردم خاورميانه با تمام نيرو به افشاي فعاليتهاي  اتمي رژيم مبادرت ورزيده و اين راه را با تمام توان ادامه مي دهد. ما نسبت به حرکت در مدار بي حاصل مماشات يا جنگ بارها هشدار داده ايم. ما تاکيد کرده ايم که مخالف هرگونه مداخله نظامي خارجي در اوضاع ايران و مخالف هرگونه آلترناتيوسازي از جانب قدرتهاي بزرگ هستيم. شعار اساسي ما «نه جنگ نه مماشات، راه حل سوم؛ تغيير دموكراتيك به دست مردم و مقاومت ايران» است.

شوراي ملي مقاومت، زنان و مردان ايران زمين و آزاديخواهان و صلح دوستان در سراسر جهان را به حمايت از راه حل سوم فرا مي‌خواند.

ما همچون گذشته، تکرار مي کنيم که«رژيم ولايت فقيه  به اقتضاي ماهيت قرون وسطايي خود،  مسير انقباض و بسته شدن هرچه  بيشتر را طي مي كند و از سياست صدور تروريسم و بنيادگرايي و دستيابي به سلاح  اتمي، كه آنها را ضامن بقاي خود مي داند، دست برنمي دارد». با اين وجود ما بارها تکرار و تاکيد کرده ايم که اگر خامنه اي به هردليل، منجمله به دليل شدت گرفتن تحريمهاي جهاني، از سياست ساخت سلاح اتمي دست بردارد و عقب نشيني کند، از اين عقب نشيني بغايت استقبال مي كنيم.

 

صدور تروريسم و بنيادگرايي

طي سال گذشته بسياري از طرحهاي تروريستي رژيم در کشورهاي گوناگون برملا شده است. با اين وجود راهبرد صدور ترور و بنيادگرايي يکي از مولفه هاي اصلي رژيم استبدادي مذهبي ولايت فقيه است كه همگان دامنه و ابعاد كلان ومستمر آن را درمنطقه ، به ويژه درعراق و افغانستان و لبنان، مي دانند. افشاي طرحهاي تروريستي رژيم در آمريکا، آذربايجان،  قبرس، کنيا، گرجستان، آذربايجان، تايلند، هند، بلغارستان و نقاط ديگر، به علت حاکم بودن سياست مماشات در جامعة جهاني، نتوانسته است يک عامل بازدارنده در مقابل برنامه هاي رژيم ايجاد کند. سپاه قدس، زير نظر مستقيم خامنه اي، برنامه ريزي و اجراي اقدامات تروريستي و آشوبگرايانه رژيم ايران را به عهده دارد. تحريم اين نيروي اهريمني و تعدادي از سرکردگان آن از جانب تعدادي از کشورها مانع عزم جَزم خامنه اي براي ادامه اين سياست نشده است.

شورا 9 سال قبل اعلام کرد که رژيم «يا بايد مسير گذشته را با اصالت دادن به صدور بنيادگرايي ادامه دهد، كه در اين صورت، با ادامهٌ پيشروي و دخالت بيشتر در عراق وسنگ اندازي در روند صلح خاورميانه، در داخل كشور  به انقباض و سركوب بيشتر و جراحي در درون رژيم متمايل مي شود. در اجراي اين سياست، رژيم  بايد انزواي هرچه بيشتر بين المللي و تشديد فشارهاي جهاني را بپذيرد و براي آن برنامه ريزي كلان انجام دهد.... در حالت ديگر، رژيم بايد از صدور بنيادگرايي دست بردارد و دست پروردگانش در عراق را، كه براي آنان انرژي و هزينهٴ بسيار مصرف كرده، رها كند و  در صدد انطباق خود با آرايش جديد منطقه بر آيد و جامهاي زهر را يكي پس از ديگري بنوشد».(بيانيه شورا، 30 تير 1382)

تجربه 9 سال گذشته نشان داده که ولايت خامنه اي قصد ندارد تا از راهبرد صدور تروريسم و بنيادگرايي دست بردارد. مداخلات ممتد و آشکار رژيم در اوضاع سياسي عراق، سوريه، لبنان، فلسطين و...صحت ارزيابي شوراي ملي مقاومت را نشان داد.

 

بهار عرب و مقابله رژيم با قيام مردم سوريه

با شروع قيامهاي مردم خاورميانه و شمال آفريقا و پس از آن که انقلاب ياسمن در تونس به پيروزي رسيد و سپس قيام مردم مصر منجر به سرنگوني ديکتاتوري مبارک شد، خامنه اي، به طمع بلعيدن اين قيامها با عنوان بيداري اسلامي، درصدد برآمد که همچون در مورد جنگ و اشغال عراق، جاي پاي ولايت فقيه را در اين کشورها مستحکم کند. موضع گيريهاي صريح نيروهاي سياسي و اجتماعي اين کشورها عليه ادعاها و مطامع پليد خامنه اي و حضور گسترده جوانان در مسايل سياسي بهار عرب، ولي فقيه رژيم ايران را سخت برآشفت و به موضع تدافعي کشاند. ما در بيانيه سال گذشته اعلام کرديم که طمع رذيلانه خامنه اي «خيلي زود نقش بر آب گرديد و رؤياي ”انقلاب اسلامي” در خاورميانه و شمال آفريقا به کابوس سقوط رژيم سوريه تبديل شد». در همان بيانيه پيرامون خصلت و جهتگيريها و نتايج اين قيامها اعلام کرديم:«خصلت توده‌يي و حضور طيف گسترده و گوناگوني از گرايشهاي سياسي و اجتماعي در اين خيزشها، عامل تعيين کننده جديدي را وارد معادلات سياسي کرده که سبب شده است  با وجود انواع مطامِع و مَقاصِد قدرتهاي بزرگ و نيز ضعف در رهبري اين خيزشها، فرهنگ و ادبيات انقلاب و قيام بار ديگر در ابعاد کلان وارد مناسبات اجتماعي و سياسي شود. طي دو دهة گذشته، مماشاتگران با ديکتاتورها با بهانة مخالفت با خشونت و در حقيقت تائيد خشونت و سرکوب از جانب مستبدان، هرگونه برآمد توده اي راديکال را نفي و عليه آن لجن پراکني و تبليغات زهرآگين مي کردند. اکنون اين مردم خاورميانه و شمال آفريقا هستند که با شعار «الشعب يريد اسقاط النظام» (مردم سرنگوني نظام را مي خواهند)، تاريخ جديد اين منطقه استبداد زده را با قيامهاي پرشور خود مي نويسند. سياست مماشات با نظامهاي استبدادي در منطقه خاورميانه به طور جدي به چالش کشيده شده و صفحه جديدي در روابط بين المللي گشوده مي‌شود».

 

ادامه قيام دليرانه مردم سوريه، فداکاريها و پرداخت هزينه هاي سهمگين از جانب مردم پر شور سوريه و در مقابل درنده خويي بشار اسد، به تيتر اول رسانه هاي همگاني جهان تبديل شده است. بيش از 18ماه است که مردم قهرمان سوريه در ميان آتش و خون به مبارزه عليه ديکتاتوري بشار اسد ادامه مي دهند. امدادهاي مالي، لجستيکي، نيرويي و نظامي رژيم ايران به بشار اسد براي همگان آشکار است. خامنه اي در توجيه اين سياست ضد انساني، ارتجاعي و وحشيانه خود بارها قيام مردم سوريه را وابسته به آمريکا به طور خاص و غرب به طور عام اعلام کرده است. اما ادامه قيام و جانفشاني مردم سوريه، رژيم ايران و شخص خامنه اي را در باتلاقي فرو برده که سرانجامي جز شکست و ننگ ندارد. واقعيت اين است که قيام مردم سوريه و شکل گيري ارتش آزادي سوريه و پيوستن بدون وقفه مقامات سياسي و نظامي رژيم بشار اسد به قيام، يک تحول کيفي در جنبش مردم سوريه ايجاد کرده است. خامنه اي که امنيت ولايت و سلطنت مطلقه اش را به بقاي بشار اسد مشروط کرده و درهمدستي با ديکتاتور سوريه از هيچ جنايتي فروگذاري نمي کند، مورد تنفر و انزجار اکثريت مردم خاورميانه قرار گرفته است. اعلام تنفر و انزجار بسياري از نيروها و شخصيتهاي سياسي اجتماعي گوناگون در خاورميانه از سياست ضد انساني خامنه اي، نشاندهنده عمق و گسترة شکست سياست خامنه اي است.

خامنه اي در مقابل گسترش قيام مردم سوريه و شکل گيري جبهه بندي پيرامون آن، تلاش مي کند تا به هر شکل ممکن از سقوط بشار اسد جلوگيري کند.

واقعيت اين است که در جبهه بشار اسد تنها رژيم ولايت فقيه، با حضور مستقيم پاسداران و عواملش مانند حزب الله،  به طور قاطع، و دولتهاي چين، روسيه و دولت مالكي در عراق با گامهاي لرزان قرار دارند. در مقابل يک صف بندي قدرتمند با عنوان دوستان سوريه ايجاد شده که در کانون آن اتحاديه اروپا، آمريکا، عربستان، قطر و ترکيه حضور دارند.

هرچند كه وتوي قطعنامه هاي شوراي امنيت توسط روسيه وچين جز درخدمت جنايت و كشتار بشار اسد نبوده و آمريكا و اروپا نيز برخلاف اصل «مسئوليت بين المللي حفاظت» از اقدام عملي درجلوگير از اين جنايات بازماندند.

پيروزي مردم سوريه و سرنگوني رژيم بشار اسد ضربه مهلکي به سياست صدور تروريسم و بنيادگرايي رژيم ولايت فقيه خواهد زد و محور سياست اين رژيم درمنطقه را،  كه طي سي سال روي آن سرمايه گذاري كرده است ، درهم خواهد شكست.

شوراي ملي مقاومت ايران با اعلام انزجار از حمايت خامنه اي از بشار اسد، حمايت و پشتيباني کامل خود را از قيام مردم سوريه اعلام مي کند و خود را در رنجهاي مردم دلير سوريه شريک مي داند. پيروزي مردم سوريه در مسير استقرار دموكراسي و حقوق بشر يک پيروزي براي ما و مردم ايران شکست مهلکي براي ولايت خامنه اي است.

 

كارزار حقوقي وسياسي براي لغو برچسب تروريستي

درمتن تحولات پرشتاب منطقه و بحرانهاي فزاينده رژيم ، مقاومت سازمانيافته مردم ايران ، با عزمي راسخ در كارزار سياسي–حقوقي درهم شكستن برچسب تروريستي در آمريكا و در رويارويي با توطئه هاي رژيم عليه  مجاهدان شهر اشرف درگير بود، چالشهايي كه هم اكنون با شدت وحدت  ادامه دارند و به مرحلة تعيين تكليف رسيده اند.

امروز ديگر بر همگان روشن است که برچسب تروريستي و قرار دادن نام سازمان مجاهدين خلق ايران و شوراي ملي مقاومت ايران در ليست وزارت خارجه آمريكا در سالهاي 1376 (1997) و1378 (1999) يک تصميم سياسي زشت و شرم آور استعماري به منظور استمالت از رژيم تروريستي ولايت فقيه که بانکدار مرکزي تروريسم در جهان است، بوده و بزرگترين كمك را به تداوم حاكميت فاشيسم مذهبي آخوندها برايران وادامه سركوب وكشتار مردم كرده است.

مقامهاي دولت آمريكا به وضوح اذعان كرده اند كه نامگذاري از ابتدا به‌خاطر دلجويي از رژيم ايران صورت گرفته و امروز نير در ادامه همين سياست مجاهدين در ليست نگهداشته شده اند.

اين نامگذاري ننگين که براي حمايت از آخوند خاتمي صورت گرفت، تا کنون به وسيله بسياري از نمايندگان كنگره آمريكا از هردو حزب و هم چنين هزاران تن از نخبگان سياسي و اجتماعي اين کشور مردود اعلام شده است.

پس از احکام دادگاههاي انگلستان که منجر به خروج نام مجاهدين از ليست انگلستان شد و پس از احکام دادگاههاي اتحاديه اروپا در لوکزامبورک که سرانجام در فوريه 2009 اتحاديه اروپا را مجبور به خارج کردن نام سازمان مجاهدين خلق ايران از ليست تروريستي كرد، به نظر مي رسيد که وزارت خارجه آمريکا هيچ توجيهي براي حفظ اين ليست گذاري ناموجه و ظالمانه ندارد. با اينهمه جريانهاي مماشاتگر در دولت و وزارت خارجه آمريکا بر باقي ماندن نام سازمان مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت در ليست لجوجانه پافشاري مي‌کردند. درمقابل،مقاومت مردم ايران وارد ميدان نبرد قضايي عليه اين بيعدالتي آشكارشد و ازاين ميدان پيروز وسرفراز بيرون آمد .

در 16ژوئيه سال 2010 دادگاه فدرال آمريكا در واشينگتن طي حكمي اعلام كرد كه حفظ نام مجاهدين درليست آمريكا در ژانويه سال 2009 توسط وزير خارجه وقت آمريكا كاندوليزا رايس،  با نقض آيين دادرسي صورت گرفته و اعتبار مستنداتي را كه وزير بر اساس آنها نامگذاري مجاهدين را حفظ كرده بود مورد ترديد قرارداد و  به وزيرخارجه دستور داد ليست گذاري سازمان مجاهدين خلق ايران را طبق استانداردهاي مورد نظر دادگاه مورد بازنگري قرار دهد. اما وزارت خارجه با لجاجتي کم سابقه و به رغم گذشت دوسال هنوز  از اجراي حکم دادگاه سر باز مي زند.

 

يک لجاجت بيهوده، يك حكم قاطع قضايي

اما با تلاش خستگي ناپذير وکلاي سخت کوش سازمان مجاهدين خلق و مديريت دقيق خانم مريم رجوي ، بعد از اقامه مجدد دعواي حقوقي براساس رويه قضايي ويژه  و معروف به «منديمس»،  تأخير غيرقابل توجيه وزارت خارجه در اجراي حكم دادگاه به چالش كشيده شد. درحالي كه وزارت خارجه آمريكا حداكثر تلاش خود را به خرج داد كه دادگاه را به رد كردن شكايت«منديمس» وادار كند، دادگاه اين شكايت را پذيرفت و مراحل دادرسي با سرعت نسبي طي شد و تمهيدات دولت براي بازداشتن دادگاه از رسيدگي به اين موضوع ناكام ماند.  سرانجام دادگاه استيناف فدرال آمريكا در واشينگتن با صدور حكم ديگري در اول ژوئن 2012 تاخير وزيرخارجه در بازنگري را يك تأخير فاحش  توصيف كرد و به وزارت خارجه آمريکا چهار ماه فرصت داد تا در مورد بازنگري درليست گذاري تصميم بگيرد. مهمتر اين كه دادگاه درحكم خود، به اتقاق آراي قضات، تأكيد كرد كه در صورت تأخير وزير خارجه در بازبيني و تصميم گيري، دادگاه خود به لغو اين ليست گذاري حكم خواهد داد.

آقاي مسعود رجوي مسئول شوراي ملي مقاومت ايران در سخنان خود خطاب به رزمندگان اشرف در 29 خرداد 91  دربارة حکم دادگاه استيناف آمريکا گفت:

«- اكنون كارزار حقوقي و قضايي بسا بالاتر و فراتر از دو سال پيش، به قله جديدي رسيد و حالا همه چيز سياسي است، وقتي همه چيز سياسي است يعني كه آن طرفش رژيم است، چون همه چيز رو شده و حكم دادگاه هيچ شكاف و شبهه يي باقي نگذاشته است. مي توان گفت كه در  خاتمه مهلت خواه درليست بگذارد خواه نگذارد، ولي در هر حال خود را در انظار جهانيان و ملت ايران خوب بايد بتكاند!

- اين يك تجربه بسيار ضروري بعد از مصدق و بعد از شاه و شيخ براي تاريخ ايران است. كميته بين المللي در جستجوي عدالت با 4 هزار پارلمانتر از كشورهاي مختلف جهان اعلام كرد “اين يك پيروزي بزرگ نه فقط براي سازمان مجاهدين خلق ايران بلكه يك پيروزي براي عدالت در سراسر جهان است. ما اين پيروزي را به سازمان مجاهدين، شوراي ملي مقاومت ايران بخصوص به اعضا، هواداران و خانواده هاي آنها و به مجاهدين در اشرف و ليبرتي و در داخل زندانهاي ايران و به همه آنهايي كه بيشترين صدمات را از اين نامگذاري تحمل كرده اند، تبريك مي گوييم، ما به ويژه به خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيده شوراي ملي مقاومت ايران به خاطر رهبري چنين كارزار بزرگي تبريك مي گوييم. كارزاري كه يك سابقه ارزشمند قضايي را برجا گذاشت و استانداردها و معيارها براي عدالت در جهان امروز را بالا برد”.

- شصت سال پيش مسأله کانوني که مصدق کبير پرچمدارش بود، نفت بود و شرکت انگليسي نفت که امروز روز مبارک خلع‌ يد از آن است.حکم اين دادگاه به همان اندازه براي اهل فن اهميت دارد. پروفسور شيهان در اين باره گفت که اين يک نقطه عطف در رفتار با سازماني است که صداي همخوان، مصمم و شجاع مردم ايران در مخالفت با مهمترين حامي تروريسم دولتي در جهان معاصر است. کما اين‌که حذف سريع اين برچسب يک پيام واضح و روشن به ايران مي‌فرستد و زمينه را براي تغيير بنيادين در ايران هموار مي‌کند». 

 

در رابطه با حکم دادگاه استيناف آمريکا، نکات زير نيز قابل اهميت و شايسته تامل است:

-حکم دادگاه يک حکم قضايي و بدون ملاحظات سياسي است. اما بدون شک اين حکم به علت فضاي سياسي که حکم در بستر آن صادر شده نتايج سياسي مهمي براي مقاومت ايران دارد.

-اين حکم در بحبوحه مذاکرات اتمي و پافشاري رئيس جمهور آمريکا بر سياست مماشات صادر شده است.

- اين حکم در شرايطي صادر شده که تحولات بهار عرب در شمال آفريقا و خاورميانه ناقوس پايان رژيمهاي ديکتاتوري را به صدا درآورده است. به ويژه در شرايط صعود قيامهاي مردم دلير سوريه و تزلزل دولت المالکي در عراق که متحدان ولايت خامنه اي هستند، اين حکم هم به رژيم ايران يک ضربه کاري زده و هم براي مقاومت و مردم ايران يک پيروزي بزرگ به ثبت رسانده است.

-در نمودي بارز از پيروزي جهاني جنبش مقاومت ايران و انزواي وزارت خارجه آمريكا در رابطه باحفظ برچسب تروريستي، نمايندگان پارلمانها و دولتمرداني که از ۵ قاره جهان در گردهمآيي باشکوه 3 تير امسال شرکت کردند، تعلل  وزارت خارجه آمريکا در اجراي احکام دادگاه اين کشور را به عنوان سرپيچي از حاکميت قانون، آن هم به خاطر مماشات شرم آور  با بانکدار مرکزي تروريسم، محکوم  کردند و از تصريح هيأت قضات در حکم دادگاه استيناف واشينگتن مبني بر اين که درصورت ادامه تعلل وزارت خارجه تا آخر سپتامبر ۲۰۱۲، دادگاه خود اين ليست گذاري ظالمانه وغير قانوني را لغو خواهد کرد، به عنوان مهر تأييدي بر بطلان اين ليست گذاري، استقبال کردند.

به اين ترتيب، در حالي که چالشهاي مربوط به اشرف و ليبرتي ادامه دارد، اين حکم به مثابه شاخص مهمي از پيشروي مقاومت ايران، نقش برجسته يي در حفاظت از ساکنان کمپ اشرف و زندان ليبرتي ايفا مي کند.

 

مشروط كردن عمدي لغو ليست‌گذاري به تخليه اشرف

خانم رجوي درسخنراني خود درگردهمايي سوم تير، اظهار اميدواري کرد که «خانم کلينتون وزير خارجه ايالات متحده، با سرعت عمل و با اجراي فوري اين حکم، به يک سياست اشتباه و مخرب و به يک بيعدالتي بي مانند در تاريخ کشور خود پايان دهد».

 اما وزارت خارجه آمريکا تاكنون از اجراي حکم دادگاه سرباز زده و اجراي حکم را منوط به تخليه  اشرف كرده است، هر چند كه اين موضوع، همچنان که دبيرخانه شوراي ملي مقاومت در 17 تير اعلام کرد « هيچ پايه و اساس قانوني ندارد» و الا  «دادگاه واشينگتن آن را در حكم خود در نظر مي‌گرفت ».

در روز4مرداد (25ژوئيه) ويكتوريا نولند، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا، بار ديگر اعلام كرد: «همكاري مجاهدين خلق  در بستن كمپ اشرف، پايگاه شبه نظامي اصلي مجاهدين خلق ، همچنان يك عامل كليدي در تصميم آتي وزارتخارجه در مورد  موقعيت  اين سازمان در ليست سازمانهاي تروريستي خارجي است».

در پاسخ به اين موضعگيري، دبيرخانه شورا در اطلاعية 5 مرداد خاطر نشان كرد: «عنوان خودساختة ”پايگاه اصلي شبه نظامي” براي شهر اشرف در حالي ابداع شده كه نيروهاي آمريكايي 9 سال پيش مجاهدين خلق را خلع سلاح كردند، سانتيمتر به سانتيمتر اشرف را جستجو كردند و دولت آمريكا پس از 16 ماه تحقيقات توسط 9 آژانس آمريكايي، استاتوي افراد حفاظت شده تحت كنوانسيون چهارم ژنو را در مورد كليه ساكنان به رسميت شناخت. اكنون ساكنان مجدداً براي خنثي كردن هرگونه توطئه اي از جانب رژيم ايران و دست نشاندگان عراقي آن، خواهان بازرسي اشرف قبل از ترك آن هستند، اما وزارت خارجه امتناع مي كند». 

 

 حداكثر پايداري آرماني با حداكثر انعطاف سياسي

در يك سال گذشته، ضرب الاجل هاي پياپي و تلاش بي وقفه ايادي خامنه اي براي نابودكردن يا به تسليم کشاندن ساکنان اشرف با پايداري اشرفيان و تلاشهاي بين المللي با حمايت همه جانبة هموطنانمان درسراسرايران و جهان و حمايت بي دريغ شهروندان عراقي و نخبگان سياسي اجتماعي عراق، يکي پس از ديگري، در هم شكست. نگراني خامنه اي از اثرگذاري مقاومت سازمانيافته و آلترناتيو دموكراتيك درسمت دادن بحرانهاي رژيم، و مهمتر از آن کابوس پيروزي قيام مردم سوريه و حاد شدن تحولات در ايران، او را بر آن داشت تا از طريق عوامل عراقي خود تکليف اشرف را بر طبق نقشه رذيلانه خود يکسره کند.

پس از ناكامي حمله 19 فروردين سال گذشته، نوري مالکي يک ضرب الاجل براي اجراي اين نقشه تعيين کرد. در مقابل، مقاومت ايران با تلاش شبانه روزي و بين المللي كردن مسأله اشرف که منجر به 2 بار طرح مساله اشرف در شوراي امنيت ملل متحد شد، با قبول مشروط انتقال به ليبرتي، نقشه دَدمَنشانه خامنه اي و کميته سرکوب کمپ اشرف را خنثي کرد.

خانم مريم رجوي در 30 آذر1390(21 دسامبر 2011 ) براي نشان دادن حُسن نيت مقاومت،  براي انتقال 400 تن از ساکنان به ليبرتي اقدام كرد. در حالي که ساکنان اشرف با نشان دادن انعطاف آماده رفتن به ليبرتي بودند، دولت نوري مالکي و کميته سرکوب اشرف همراه با عناصر مستقيم و غير مستقيم سپاه تروريستي قدس در انتقال مسالمت آميز به ليبرتي کارشکني مي کردند. از طرف ديگر دولت عراق تعهداتي را که به نمايندة ويژه ملل متحد و دولت آمريکا داده بود يکي پس از ديگري نقض مي کرد تا کمپ ليبرتي را به يک زندان بدون حق ملاقات براي ساكنان و بدون ابتدايي ترين نيازهاي انساني تبديل کند. از اين رو ، ساکنان اشرف طي نامه اي به دبيرکل ملل متحد با طرح خواستهاي حداقل انساني خود، حرکت بعدي را منوط به اجراي اين خواستهاي حداقل كردند.

طبق اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران «ساكنان اشرف از شش ماه پيش بارها و بارها اعلام كرده اند در صورتي كه خواستهاي حداقل آنها، كه تماماً انساني و قانوني و مشروع است، برآورده شود، بلافاصله به ليبرتي خواهند رفت. اين خواستها دقيقأ در چارچوب يادداشت تفاهمي است كه عراق با ملل متحد امضا كرده است و خانم كلينتون هم از آنها در بيانيه 25 دسامبر حمايت كرده است».

درخواستهاي حداقل، بعد از جلسات متعدد با نمايندگان ساكنان و شخصيتهاي برجسته امريكايي و اروپايي از سوي رئيس كميته بين المللي در جستجوي عدالت و نايب رئيس پارلمان اروپا به اطلاع  عموم رسانده شد.

در قدم هاي بعد، كارزار جهاني دفاع از حقوق مجاهدان آزادي مردم ايران در اشرف و ليبرتي باعث شد كه برخي از اين خواستهاي برحق و مشروع پذيرفته شود و تحقق مابقي به موازات حركت ستون هاي بعدي از اشرف، صورت گيرد.

 

ادامة نقض تعهدات ازسوي دولت عراق، مسئوليت جامعه جهاني

در گردهمايي بزرگ 3 تير در سالن ويلپنت پاريس، نمايندگان پارلمانها و دولتمردان برجسته که از ۵ قاره جهان در اين اجلاس حضور به هم رسانده بودند، در سخنرانيها و بيانيه هايشان، ضمن ستايش از ايستادگي خارق العاده رزمندگان آزادي ايران در اشرف و ليبرتي، از انعطاف فوق العاده آنها و التزامشان به قوانين و تعهدات بين المللي و اجراي تعهدات مربوط به انتقال از اشرف به ليبرتي، ستايش نمودند و ضرورت التزام طرف مقابل به کنوانسيونها و قانون انساندوستانه بين المللي را خاطرنشان کردند.

در 9 تير امسال،  دبيرخانه شوراي ملي مقاومت در اطلاعيه يي درباره رفتار حكومت عراق،  با انگشت گذاشتن بر مسئوليت جامعه جهاني، اعلام کرد:«خدمتگزاري بيشرمانه براي فاشيسم ديني حاكم بر ايران، در تعارض آشكار با قوانين عراق، كنوانسيونهاي ژنو، يادداشت تفاهم با ملل متحد، نامه هاي نماينده ويژه دبيركل، بيانيه هاي كميسارياي عالي پناهندگان و احكام دادگاههاي عراق، اروپا و آمريكا، كماكان ادامه دارد» .

آقاي آلخو ويدال كوادراس ، نايب رئيس پارلمان اروپا در اجلاس پارلماني21تير91(11  ژوئيه 2012 ) گفت: «ما آماده هستيم با دولت عراق وارد مذاكره بشويم، ولي حقيقتاً عراق نبايد جنايتكاران را براي ملاقات با ما به اروپا بفرستد. سرهنگ صادق يكي از فرماندهان حملات عليه ساكنان اشرف است كه بيش از 40 كشته بر جاي گذاشت. وي ماه گذشته به پارلمان اروپا آمده بود ولي به او اجازه ورود داده نشد و بعد از آن در پاريس دستگير شد چرا كه توسط دادگاه اسپانيا به خاطر جنايتهايش در اشرف، مورد پيگيرد قرار گرفته است. حالا اين فرد به عراق برگشته و مجدداً او را مسئول ليبرتي گذاشته اند! لذا تصور كنيد چطور ميتوان به يك قاتل اعتماد كرد تا مراقب افرادي باشد كه خودش عده يي از آنها را  اخيرآً به قتل رسانده است؟ انتظار اين بود كه آنها حداقل قدري حيا داشته باشند و كسي را مسئول ليبرتي بگذارند كه از افراد آن كسي را نكشته باشد. ولي اين چيزي است كه واقعاً فراسوي هرگونه فهم و درك است و ما با دولتي مواجه هستيم كه متأسفانه دستورالعملهاي رژيم ايران را دنبال ميكند، كه هدف آن طبعاً سركوب و ازميان برداشتن اپوزيسيون دموكراتيك است».

 

نظريه گروه كار بازداشتهاي خودسرانه ملل متحد

گروه كار بازداشتهاي خودسرانه كه طبق قطعنامه هاي ملل متحد، مرجع رسمي بين المللي درباره وضعيت زندانها و بازداشتگاههاست، در نظريه يي كه در شصت و سومين اجلاس خود تصويب كرد، وضعيت ليبرتي را مصداق يك بازداشتگاه دانست.

گروه كار بازداشت هاي خودسرانه درنظريه مصوب خود كه شامل يك تحقيق مبسوط، مستند ومستدل حقوقي است،درباره وضعيت ليبرتي بر موارد زير تأكيد كرده است:

-«شرايط  ليبرتي مشابه يك مركز بازداشت است، چرا كه هيچ امكان حركت آزادانه و ارتباط با دنياي بيرون وجود ندارد»

-«ساكنان ليبرتي داراي استاتوي “اشخاص حفاظت شده” تحت كنوانسيون چهارم ژنو و پناهجو  هستند. نه اتهامي به آنان وارد شده و نه به اتهامي  محاكمه شدهاند»

-«بازداشت اين افراد خودسرانه است، و در تعارض با بند 9 بيانيه جهاني حقوق بشر و بند (1)9 و (1)10 از كنوانسيون بينالمللي حقوق مدني و سياسي است ، كه در طبقه بندي شماره 4 از دسته بندي متدهاي كار اين نهاد سازمان ملل قرار ميگيرد»

-«گروه كار بر اين باور است كه هيچ توجيه قانوني براي نگه داشتن اين افراد در كمپ ليبرتي وجود ندارد و چنين بازداشتي خارج از حيطه قانون حقوق بشر بينالمللي و قانون داخلي عراق است

«گروه كار از دولت عراق ميخواهد گامهاي لازم را براي اصلاح وضعيت ليبرتي برداردتا با استانداردها و اصول بيانيه جهاني حقوق بشر و كنوانسيون بينالمللي حقوق مدني و سياسي همخوان شود»

-«با در نظر گرفتن تمامي جنبه هاي اين پرونده اصلاح مكفي به معني آزادي فوري اين افراد،  برداشتن تمام محدوديتها در تردد آزادانه آنهاو حق قابل اعمال براي غرامت طبق بند (5)9 كنوانسيون بينالمللي حقوق مدني و سياسي است»

 

همدستي مارتين كوبلر در توطئه رژيم و دولت عراق

شواهد بسيار نشان مي دهد كه متأسفانه مارتين كوبلر نماينده ويژه دبيركل سازمان ملل متحد درعراق به جاي اتخاذ مواضع انساني و بيطرفانه، به همدستي با رژيم ايران و دولت عراق عليه پناهندگان بي دفاع پرداخته است. واقعيتي كه هزاران پارلمانتر وشخصيتهاي مدافع حقوق بشر ومدافع اشرف دركشورهاي مختلف جهان  از جمله برخي همكاران او در يونامي در عراق، آن را به عنوان لكه ننگي دركارنامه سازمان ملل محكوم كرده و دبيركل ملل متحد را به تصحيح آن فراخوانده اند ، اما متأسفانه دولت آمريكا در مقابل آن سكوت پيشه كرده است.

درباره نقش مارتين كوبلر در پروژه زندانسازي در ليبرتي و قانون شكني و نقض بيطرفي، سخنراني ها و مقالات و بيانيه ها و نامه ها و فاكتهاي بسياري منتشر و ثبت شده است كه تنها به چند مورد اشاره مي كنيم.

 

فقدان شفافيت، وارونه جلوه دادن شرايط ليبرتي

-روز 25دي 1390 ساكنان اشرف در يك نامه جمعي به مارتين كوبلر نوشتند:«ما در تاريكي نگه داشته شده ايم و يونامي دربارة كمپ ليبرتي و شرايط آن و حداقل اطمينانهاي لازم با ما شفاف نبوده است. چرا ساكنان اشرف كه بايد به ليبرتي بروند تا امروز كمترين اطلاعي از شرايط آن ندارند ؟ چرا تا بحال يونامي نتوانسته است موافقت با بازديد چند نفر از ما از ليبرتي را بدست بياورد و چرا دربارة علت آن موضعگيري نمي كند؟ چرا بدون  اطلاع و موافقت ما در مورد سرنوشت مان با دولت عراق يادداشت تفاهم امضا شد در حالي كه رهبري اشرف گفته بود شما همچنان‌كه در بيانيه هاي دبيركل ملل متحد آمده است اين كار را با رضايت ما انجام خواهيد داد؟ آيا قرار است به همين شيوه كميساريا هم وارد شده  و استانداردها را تأييد و ما را بر خلاف ميل و ارادة آزادمان ناگزير از جابجايي باصطلاح داوطلبانه يي كند كه اگر آن را نپذيريم در اشرف كشته مي شويم؟ آيا بايد منتظر شروع دور بعدي موشكها يا حملات زميني باشيم؟ چرا در مذاكرات مربوط به سرنوشت ما، نه ما، نه نمايندگان و نه حتي وكلاي ما شركت داده نمي شوند؟ وقتي شاكي حاضر نيست، قاضي، ”تسهيل كنندة” كارِ كدام طرف است؟ يونامي چرا در برابر نقض آشكار حقوق بشر و قانون انساندوستانه بين المللي در مورد ما ساكت است؟»

-روز12بهمن1390دبيرخانه شوراي ملي مقاومت طي اطلاعيه اعلام كرد:«سه شنبه شب11بهمن ماه، دفتر اطلاعات عمومي يونامي در بغداد اطلاعيه يي دربارة آمادگي ليبرتي براي انتقال ساكنان اشرف صادر و اعلام كرد: ”كميسيارياي عالي پناهندگان سازمان ملل و دفتر حقوق بشر يونامي اكنون اين را كه ساختار و امكانات كمپ ليبرتي طبق استانداردهاي انساني بين المللي تصريح شده در يادداشت تفاهم است، مورد تأييد قرار داده اند”.بدينوسيله ساكنان اشرف يك بار ديگر مانند امضاي يادداشت تفاهم بين آقاي كوبلر نماينده ويژه دبيركل با دولت عراق، در برابر عمل انجام شده قرار مي‌گيرند. هدف، همچنان‌كه نمايندگان اشرف در 5 و 9بهمن به آقاي كوبلر نوشتند: «بسيار روشن است: يا كاملاً ”داوطلبانه“ همين شرايط را مي پذيريد و تبعيت مي كنيد يا تقصير شليك بعدي موشكها و پس از آن قتل عام در ضرب الاجل بعدي، با خودتان و بر عهده رهبري شماست»!

 

دخالت دادن غير قانوني رژيم درموضوع اشرف وليبرتي

-دراطلاعيه دبيرخانه شورا  (12بهمن90) هم چنين آمده است: « روز 7بهمن، نماينده ساكنان اشرف در خارج از عراق به مارتين كوبلر نوشت:”در مورد مداخله رژيم ايران در پرونده اشرف و همچنين اظهارات شرم‌آوري كه سفير رژيم ايران در بغداد ( حسن دانايي فر، از فرماندهان نيروي تروريستي قدس) عليه ساكنان اشرف به شما نسبت داده و توسط تمام رسانه هاي رژيم ايران پخش شده است، به اطلاعتان رسانديم كه اين امر شناخته شده يي است كه هيچيك از مقامهاي كميسارياي عالي پناهندگان، ملل متحد يا مقامهاي ساير ارگانهاي بين‌المللي ذيربط مجاز نيستند در مورد وضعيت يك پناهجو با دولتي كه وي از دست آن گريخته است به گفتگو بنشينند”».

اطلاعيه مي افزايد: «مقاومت ايران همچنانكه پيش از اين بارها تأكيد كرده است هر گونه دخالت رژيم آخوندي در سرنوشت و آينده ساكنان اشرف را يك خط سرخ عبورناپذير مي‌داند و ساكنان اشرف هرگز آن را قبول نخواهند كرد. اين اظهارات بارديگر تلاشهاي رژيم ايران براي به شكست كشاندن راه‌حل مسالمت آميز در موضوع اشرف را، كه پيش از اين مقاومت ايران بارها نسبت به آن هشدار داده است، برملا مي‌كند و به همين خاطر سزاوار است ملل متحد و به‌طور خاص نماينده ويژه دبيركل در عراق، بلادرنگ اظهارات سفير رژيم ايران در بغداد را محكوم نموده و اعلام كنند ملل متحد و ارگانهاي دست اندركار، مانند يونامي و كميسارياي عالي پناهندگان از دخالت مستقيم و غيرمستقيم رژيم ايران در كمپ ليبرتي و در تعيين سرنوشت ساكنان اشرف جلوگيري خواهند كرد».

- روز 5ارديبهشت1391 فالح فياض مشاور امنيتي مالكي در تلويزيون دولتي عراق گفت: «آقاي مارتين كوبلر، نماينده ويژه دبيركل ملل متحد در عراق، در جزييات با طرف هاي عراقي و ايراني از طريق سفارت ايران و ديگر كانالهاي ارتباطي با ايران براي تأمين الزامات اجراي تفاهم نامه بين او و عراق كه براي بستن قرارگاه اشرف امضا شده، گفتگو كرده است تا حضور اين سازمان در خاك عراق خاتمه يابد. گفتگوهاي كوبلر شامل مكانيزم و نقش ايران براي انجام چيزهايي است كه اين موضوع را حل كند».  مارتين كوبلر هيچگاه اين اظهارات صريح مشاور امنيتي دولت عراق را درباره دخالت دادن رژيم ايران در پرونده اشرف تكذيب نكرد.

- در22 ارديبهشت1391 درشرايطي كه مارتين كوبلر به گفته خودش در ازاي رفتن 2000تن ازساكنان اشرف به زندان ليبرتي،توانست از رژيم آخوندي ويزاي ورود به ايران بگيرد، دبيرخانه شوراي ملي مقاومت، اعلام كرد: بنا به گزارشهاي رسيده از تهران، مأموران جنايتكار وزارت اطلاعات رژيم آخوندي، روز 19 ارديبهشت زير عنوان انجمن نجات، با مارتين كوبلر نماينده ويژه دبير كل در عراق، در هتل لاله تهران ملاقات كردند و خواستار استرداد گروهي از مجاهدان اشرف به رژيم آخوندي شده اند. كوبلر همچنين با شماري از عوامل و جاسوسان وزارت اطلاعات تحت عنوان خانواده هاي ساكنان اشرف ديدار كرد و با نمايندگان صليب سرخ بين المللي در تهران موضوع خانواده هاي ساكنان اشرف و ليبرتي را مورد بحث قرار داد. اين درحالي است كه مقاومت ايران بارها و از جمله در ابتداي سفر مارتين كوبلر به تهران هشدار داده است هرگونه گفتگو و دخالت دادن رژيم آخوندي در پرونده اشرف غيرقانوني و غيرقابل قبول و نقض آشكار بسياري از معاهدات و قوانين بين المللي و خط قرمزمجاهدان اشرف است. ازهمين رو مقاومت ايران شديد ترين اعتراض خود را به دبيركل ملل متحد به خاطر اين قانون شكني  نماينده ويژه اش، ابراز مي دارد واقدام غير قانوني مارتين كوبلر را قويا محكوم مي كند.

 

عذر تقصير و تعهدات مارتين كوبلر

در 15 ژوئن، كوبلر در نامه اي به خانم رجوي نوشت: «من متوجه هستم كه ديدار من از تهران  موجب خشم از  جانب شما شده است.... من صراحتاً يكبار ديگر تأييد ميكنم كه بعنوان نماينده ويژه دبيركل وارد مذاكره با دولت ايران در مورد سرنوشت ساكنان اشرف و ليبرتي  نشدم و نخواهم شد».

آقاي كوبلر در نامه خود اطمينان داد كه گزارشها را « در اختيار طرف ايراني ، نه در عراق و نه در ايران ، قرار نداده و نخواهم داد». او افزود:« من به متقاعد كردن دولت عراق براي اينكه به خواسته هاي مشروع و منطقي ساكنان براي انتقال آنها از اشرف به ليبرتي پاسخ بدهد، ادامه خواهم داد».

يك هفته بعد نيز ، همزمان با گردهمايي بزرگ ويلپنت پاريس در 23 ژوئن ، مارتين كوبلر طي اطلاعيه اي، علاوه بر دولت عراق از همكاري ساكنان اشرف نيز تشكر و خاطر نشان كرد:« دولت عراق تنها طرف مذاكره يونامي در مورد آينده ساكنين كمپ اشرف و كمپ حريه است». كوبلر « با يادآوري مسئوليت دولت عراق براي امنيت و سلامت ساكنين همانطور كه در يادداشت تفاهم آمده، قوياً از دولت عراق ميخواهد كه به وسيلههاي غير صلحآميز متوسل نگردد». كوبلر تاكيد كرد« اين موضع جابجايي صلحآميز (به ليبرتي) غيرقابل مصالحه است».

 

سومين سخنراني كوبلر درشوراي امنيت دربارة اشرف

- روز 29تير1391(19ژوئيه2012) مارتين كوبلر اظهارات خود در جلسه شوراي امنيت را  به متهم كردن ساكنان اشرف و قدرداني از حكومت عراق اختصاص داد و ضمن چشم بستن عمدي  بر حقايق و حقوق پناهجويان و استانداردها و  قانون انساندوستانه بين المللي، مدعي « فقدان ارادة ساكنان براي شراكت در پروسة تسهيل كنندگي يونامي» شد. اين ادعا در تعارض آشكار با اظهارات خود او در جلسه شوراي امنيت در 10 آوريل2012 است كه طي آن پس از انتقال 1200 تن از ساكنان اشرف به ليبرتي تصريح كرد: « من مي خواهم اين را برجسته كنم كه ساكنان اشرف برغم مشكلات اوليه حسن نيت و همكاري خود را در پروسه انتقال به ليبرتي نشان داده اند. آنها بي ترديد راه درازي را طي كرده اند. ترك محلي كه بيش از دو دهه در آن زندگي كرده اند براستي مشكل است». بعد از اين اظهارات، 800 نفر ديگر از ساكنان اشرف به ليبرتي منتقل شده اند. انتقال اين شمار از ساكنان درحالي صورت گرفته كه براي تأمين حد اقلهاي انساني كمترين قدمي برداشته نشده است.

-كوبلر در گزارش خود به  شوراي امنيت كمترين اشاره يي به نقض سيستماتيك تعهدات دولت عراق ( 280 مورد نقض تعهدات در ليبرتي از 18 فوريه  تا 4 ژوئيه 2012 ) نكرد ونيازي  نديدكه  به 30 جواب منفي به درخواستهاي قانوني و مشروع ساكنان طبق بيانيه هاي كميسارياي عالي پناهندگان ملل متحد، اشاره كند. حال آنكه كوبلر در بيانيه 23 ژوئن خود تأكيد كرده بود: « نماينده ويژه دبيركل به اصرار خود به دولت عراق براي پاسخ مثبت به خواستهاي معقول و مشروع ساكنان در مورد مقولات انساني طبق قانون انساندوستانه بين المللي و قانون حقوق بشر، ادامه مي دهد».  كوبلر در 6 دسامبر 2011 نيز در شوراي امنيت متعهد شده بود: «هر گونه راه حل عملي بايد مورد پذيرش هر دو طرف يعني دولت عراق و ساكنان كمپ اشرف قرار بگيرد.  اين راه حل بايد از يك سو حاكميت عراق را محترم شمارد و از سوي ديگر به قوانين بين المللي انساندوستانه و حقوق بشري و قوانين پناهندگي احترام بگذارد». وي هرگز به اين تعهد عمل نكرد.

- كوبلر به نحو حيرت انگيزي در برابر اعتراضهاي گسترده بين المللي به عملكرد جانبدارانه خود به سود حكومت مالكي و رژيم ايران ، از جمله اعتراضات كليسا در انگلستان و آمريكا، اعتراضات در كنگره آمريكا و مجمع پارلماني شوراي اروپا و بيش از 4000 پارلمانتر در 55 كشور جهان و همچنين اتحاديه جهاني وكلا، از حمايت كنندگان ساكنان اشرف خواست در طرف او و دولت عراق قرار بگيرند و در جلسه شوراي امنيت با انتقاد از شخصيتهاي مدافع حقوق ساكنان اشرف گفت:« مسئوليت بر عهده بسياري حاميان بين المللي مجاهدين است و بسيار اهميت دارد كه آنان بر مواضع ساكنان بطور مثبت (يعني در جهتي كه كوبلر ميخواهد) تأثير بگذارند». كميته پارلماني بريتانيايي براي آزادي ايران كه از حمايت اكثريت مجلس عوام و بيش از 200عضو مجلس اعيان انگلستان برخوردار است دراين باره اعلام كرد:«گزارش آقاي كوبلر به شوراي امنيت، كه در آن وي ما را نيز بخاطر برجسته كردن و تأكيد بر خواستهاي حداقل ساكنان مورد انتقاد قرار داد، ديگر جايي براي اعتماد ما به بيطرفي وي در اين بحران باقي نمي گذارد. بنابراين، ما دبيركل سازمان ملل را به تعيين يك نماينده ويژه براي بحران كمپ فرا مي خوانيم»

- درحالي كه اين دولت عراق است كه عليه ساكنان اشرف مرتكب خشونت و جنايت عليه بشريت شده و هم چنان تهديد به كاربرد زور و خشونت مي كند، كوبلر در سخنان خود در شوراي امنيت، ساكنان بي دفاع را از دست زدن به تحريك و خشونت پرهيز داد و گفت:« من از ساكنان كمپ مي خواهم كه از قوانين عراق اطاعت كنند و از تحريك و خشونت بپرهيزند. زمان براي دستيابي به يك راه حل با دوام به پايان مي رسد و صبر دولت عراق دارد به سر مي رسد....». او هيچ نيازي نديد از 49 كشته و بيش از 1000 مجروح در حملات 6 و 7 مرداد سال 88 و حمله 19 فروردين 90 به اشرف ياد كند و تعهد سازمان ملل به تحقيقات در اين باره را هم به فراموشي سپرد. بدون شك اين اظهارات درخدمت  خشونت و سركوب است. از همين رو، كميته بين المللي درجستجوي عدالت، از سوي بيش از4000پارلمانتر در اروپا و آمريكا خطاب به دبيركل ملل متحد نوشت: «كاركرد هفت ماهة آقاي كوبلر و به خصوص گزارش او به شوراي امنيت نشان مي‌دهد كه او نه بخشي از راه حل اشرف، بلكه بخشي از مشكل است. به همين خاطر كميته بين المللي درجستجوي عدالت بار ديگر بر ضرورت تعيين يك نمايندة شخصي از سوي شما براي رسيدگي به مساله اشرف و ليبرتي و ارزيابي مشكلات و خواستهاي ساكنان كه پيش از اين كميته بين المللي درجستجوي عدالت خواستار آن شده بود، تاكيد مي‌كند».

 

اعتراضات كنگره آمريكا و ساير پارلمانها

درحالي كه طرح انتقال ساكنان اشرف به ليبرتي با تضمينهاي دولت آمريكا شروع شد؛ درحاليكه دولت آمريكا طبق قانون بينالمللي و طبق تعهداتي كه با تك تك ساكنان اشرف براي حفاظت از آنها در ازاي تحويل دادن سلاحهايشان برعهده دارد و درحاليكه دولت عراق به تمامي تعهداتش به آمريكا و به ملل متحد در تضمين حقوق انساني ساكنان اشرف پشت پازده است، سياست دولت آمريكا،  اعمال فشار بر ساكنان اشرف براي رفتن به زندان ليبرتي و صرفنظر كردن از حقوق اوليه انساني است؛ رويكردي غيرقانوني و غير اخلاقي، كه اعتراضات گسترده يي را دركنگره آمريكا برانگيخته است.

 رئيس و نائب رئيس كميته خارجي مجلس نمايندگان همراه با 78نماينده ديگر ازهردو حزب طي نامه مشتركي خطاب به وزيرخارجه آمريكا خواستار تصحيح اين رفتار ناپسند شده اند.

اظهارات خانم ايليانا رزلهتينن دراين زمينه سندي گوياست: «به عنوان رئيس كميته خارجي، با خوشوقتي و افتخار و دست در دست جامعه ايرانيان مقيم آمريكا، مي گويم  كه ما وضعيتي را كه ايرانيان آزاديخواه در طرح فضاحت بارِ انتقال از اشرف به ليبرتي از آن رنج مي برند، محكوم مي كنيم.چقدر شرم آورست كه ما از واژه ”آزادي” براي محلي استفاده مي كنيم كه اساساَ يك زندان است. اين ضد آزادي است. بايد به آن كمپ ضد آزادي اطلاق كرد. در كمپ اشرف، يك جامعه سرشار از آزاديخواهاني وجود داشت كه آرمانشان بازگرداندن افتخارات ايران به آن، دمكراسي، آزادي و احترام به حقوق بشر بود. ولي  آنها خود را در وضعيتي مي يابند كه به آنها بي توجهي شده و ناديده گرفته شده و پرتاب شده اند واين كار متأسفانه توسط دولت خود ما و دولت عراق صورت گرفته است، دولتي كه ما اين همه به آن كمك كرديم و براي آن خون و سرمايه فدا كرده ايم. ولي حالا شاهد يك اتحاد نامقدس وسنگدلانه بين عراق و رژيم ايران هستيم و در اين ميان، آزاديخواهاني كه وجودشان براي دولت عراق و رژيم ايران آزار دهنده است، دركمپ ليبرتي هستند. من با بسته شدن كمپ اشرف مخالف بوده ام. من با اينكه اين ساكنان را از اشرف خارج كنيم و به محل ديگري ببريم مخالف  بوده‌ام. قرار بود يك طرح استقراردركشورهاي ثالث به اجرا در آيد ولي ما شاهد هيچگونه انتقالي نبوده ايم. هيچ كس به كشور ديگري فرستاده نشده است. به آنها حداقل كرامت و آزاديها كه حتي به بازداشتيهاي خودمان كه عليه كشورمان دست به اقدام زده اند، مي دهيم، داده نشده است. ما شاهد آن بوده ايم كه به طور روزانه افراد ناتوان كه مشكلات فيزيكي دارند، مجبورند روي شنزار تردد كنند يا خودشان را روي زمين بكشند تا بتوانند وارد مجموعه هاي بهداشتي بشوند. اين عملكرد و رفتار برخلاف تمامي موازيني است كه ما در كشور خودمان داريم. درليبرتي كيفيت آب خوب نيست. آب روان در بسياري از بلوكها وجود ندارد. سيستم تهويه كامل نيست. فضاي سبز مناسب وجود ندارد. ساكنان گفته اند به ما اجازه بدهيد ما روي اين كمپ كار كنيم و آنرا درست كنيم. آنها درخواست هيچ چيز ندارند جزاينكه به آنها فرصت داده شود وضعيت زندگي خود را بهبود بخشند.بسياري از آنها از مراقبتهاي پزشكي كه مورد نيازشان است برخوردار نيستند. هيچ يك از اين نيازهاي انساني به آنها داده نشده است.به همين خاطر، ما مصر هستيم، مصرانه درخواست مي كنيم و بازهم مصرانه درخواست مي كنيم كه وزارت خارجه ما به نحو بشردوستانه يي دست به اقدام بزند تا به ساكنان كمپ ليبرتي اجازه داده شود تأسيساتشان را بازسازي و نوسازي كنند. وزارت خارجه بايد اطمينان حاصل كند كه ما به اين جابجايي اجباري ساكنان  از اشرف كه مدت زيادي است خانه آنها بوده است، ادامه نمي دهيم. اين بسيار غلط است كه آنها را از خانه بيرون كنيم. ساكنان در ليبرتي احساس امنيت و سلامتي نمي كنند زيرا آنها مي دانند كه دولت عراق مي خواهد اين تشكيلات را نابود كند. عراقيها اين تشكيلات و اين ساختار را نمي خواهند لذا شرايط را براي ماندن ساكنان در آنجا بسيار مشكل كرده اند. بنابراين، ما در كنگره، متعهد هستيم كه هر كاري را كه مي توانيم بكنيم تا تضمين كنيم با ساكنان ليبرتي رفتار انساني صورت مي گيرد.آنها ميهن پرست هستند، آنها كشورشان را دوست دارند، آنها مشتاق اصول آزادي، دمكراسي وحكومت قانون هستند. آنچه را كه آنها نمي خواهند، ملايان حاكم بر ايران هستند. ملاياني كه مي خواهند مردم ايران را خفه كنند  وبراي همين مي خواهند در قدرت بمانند. من بسيار خوشحالم كه دهها ودهها  نماينده كنگره نامه ما را امضا كرده اند و خواهان تحقق اين خواستها شده اند، و ما اين نامه را خطاب به وزيرخارجه كلينتون نوشته ايم و از او مستقيما و به نحو علني مي خواهيم كه نسبت به ساكنان اشرف و ساكنان ليبرتي توجه داشته باشد. زمان ارسال اين نامه رسيده است و من خجالت زده‌ام كه ديگرنمي توانم امضا قبول كنم زيرا هر روز نمايندگان بيشتري از هر دو حزب با ما تماس ميگيرند تا اين نامه را امضا كنند و كمك كنند كه با ساكنان اشرف وليبرتي عادلانه رفتارشود. ما به نبردمان ادامه خواهيم داد».

 

نامة روشنگر به مشاور ويژة وزيرخارجه آمريكا

نمايندة ساكنان اشرف روز 9 مرداد1391 در نامه مبسوطي خطاب به مشاور ويژه وزيرخارجه آمريكا به روشنگري درباره خواستهاي حداقل ساكنان اشرف و نقض تعهدات دولت عراق و مواضع غلط وزارت خارجه، پرداخت كه فشرده آن به قرار زير است:

- نخستين واقعيت اين است كه مسائل اشرف و ليبرتي تحت تاثير مستقيم رابطه دولت عراق با رژيم ايران است. رژيم ايران پس از قيام 2009 در ايران ، سپس بالا گرفتن بهار عرب، در وحشت از عواقب آن براي موجوديت رژيم، در صدد نابودي مهمترين  اپوزيسيون سازمانيافته خود است. هسته مركزي دعوا تا آنجا كه به رژيم ايران مربوط ميشود بر سر حضور سازمان مجاهدين خلق ايران در اشرف يا ليبرتي يا انتقال آنها به خارج از عراق نيست بخصوص كه ساكنان سرانجام در مي 2011 طرح پارلمان اروپا را كه از سوي آقاي استراون استيونسون به خانم رجوي ارائه شد براي ترك عرا ق پذيرفتند و از حقوق مسلم پناهندگي و اقامت 25 ساله خود در عراق صرفنظر كردند.

 دعوا بر سر وجود سازمان مجاهدين خلق ايران است كه رژيم ايران آنرا تنها تهديد موجوديت خود مي داند و ميخواهد يا آنرا بطور فيزيكي نابود و يا زير فشار وادار به تسليم كند.

-آنچه از ابتداي 2009 و تحويل حفاظت اشرف به عراق اتفاق افتاده است از جمله دو قتل عام و محاصره ضد انساني و ضرب الاجلهاي پياپي و مخالفت با ثبت نام و مصاحبه هاي كميسارياي عالي پناهندگان ملل متحد در اشرف و فشارها، محدوديتها و شرايط اسفناك ليبرتي در همين چارچوب است.بالا گرفتن احتمال سقوط بشار اسد، شرايط نامتعين داخلي عراق و بحرانهاي داخلي رژيم، ضرورت نابودي سازمان مجاهدين خلق ايران و يا لااقل ضربه زدن به آن را در حال حاضر به اولويت مطلق اين رژيم تبديل كرده است. اين، فلسفة شتاب و تدابير سركوبگرانه دولت عراق براي روانه كردن ساكنان اشرف به زندان ليبرتي بدون تامين الزامات حداقل انساني است.

- به موازات اين طرح شيطاني، تجربه 8 ماهه اخير نشان ميدهد كه به رغم خوش بينيهاي اوليه، سفير كوبلر عملاً مأموريتي ندارد جز بستن اشرف و تلنبار كردن ساكنان در زندان ليبرتي به هر قيمت، و مستقل از عواقب آن.اما آنچه براي ما اهميت دارد حفظ جان و شرافت سياسي و تامين نيازمنديهاي انساني حداقل ساكنان اشرف و ليبرتي است. اينها همان چيزهايي است كه رژيم ايران نشانه رفته است.

- دولت عراق به درخواست رژيم ايران به معني فني كلمه به تخليه اجباري ساكنان اشرف مبادرت كرده كه از مصاديق بارز جنايت عليه بشريت است. مهمتر ازهمه اينها، ساكنان اشرف به محلي منتقل شدند كه با هر معيار يك زندان محسوب مي شود. ما از روز اول به وزير كلينتون، دبيركل بانكيمون،  شما و سفير كوبلر نوشتيم كه ليبرتي زندان است و هيچ كس با اراده خود به زندان نمي رود و حالا اين نظر كارشناسي سازمان ملل(گروه كار بازداشتهاي خودسرانه) است كه تصريح مي كند«وضعيت ساكنان ليبرتي مترادف است با وضعيت بازداشتيها و اسرا».

-در يك كلام، هدف از جابجايي، منهدم كردن اپوزيسيون سازمانيافته رژيم ايران بوده و هست. به همين خاطر خامنه اي در ملاقات با مالكي در سفر اخيرش به تهران(23 آوريل2012) از او به خاطر 4 خدمت بزرگ تقدير كرد و گفت هيچ گاه اين خدمات فراموش نخواهد شد. اخراج نيروهاي آمريكايي، اخراج سازمان مجاهدين خلق ايران، حمايت از بشار اسد و سركوب رهبران سني.

- دولت عراق بارها اعلام كرده است كه ساكنان اشرف و ليبرتي هيچ استاتوي قانوني ندارند و حضورشان در عراق غير قانوني است. متاسفانه دولت آمريكا در مقابل اين ادعا كه توجيه كنندة بسياري از جنايات عليه ساكنان است سكوت كرده است در حاليكه در قبال حفاظت ساكنان اشرف و ليبرتي تا تعيين تكليف نهايي مسئوليت كامل دارد .دولت ايالات متحده به دليل موافقتنامه امضاء شده با يكايك ساكنان، به دليل كنوانسيونهاي ژنو و به دليل تعهدات بين المللي اش، در مقابل حفاظت و سلامت ساكنان اشرف مسئوليت  دارد.

- از روز اول وضعيت در ليبرتي چيز ناشناخته اي نبود. امضاي يادداشت تفاهم از سوي مارتين كوبلر بدون اطلاع ما و نواقص جدي در محتواي آن، ما را نسبت به اهداف او و دولت عراق بدبين مي كرد. در دهها نامه و ايميلي كه قبل از شروع انتقال به ليبرتي براي او نوشته شده بارها وازجمله درنامه 4ژانويه2012 به اوخاطرنشان شده كه ليبرتي «با آنچه شما در پيامهاي خود به ساكنان اشرف و متعاقبا در ملاقاتهاي 7 دسامبر در بروكسل و ملاقاتهاي 13 و 19 و 29 دسامبر در اشرف و ملاقاتهاي 16  و 17 و 26 و 27 دسامبر در پاريس به ما و يا ساكنان اشرف گفتيد متناقض است..... همه مشخصاتي كه از محل اختصاص يافته در ليبرتي به ساكنان اشرف در اختيار ماست، با زندان تطابق دارد».

-با اينهمه و به رغم همه واقعيتها، تنها عاملي كه رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران خانم مريم رجوي را متقاعد كرد از ساكنان اشرف بخواهد اين جابجايي را بپذيرند اطمينانهاي وزير كلينتون و دولت ايالات متحده بود. اين وضعيتي بود كه از ستون اول تا پنجم ادامه يافت.به رغم انتقال 2000 تن از ساكنان به ليبرتي محاصره ضدانساني و ممنوعيت تردد و عدم دسترسي به وكيل همچنان ادامه دارد. ساكنان براي انتقال به ليبرتي تنها به برخي حقوق اوليه در چارچوب استانداردهاي بين المللي انساندوستانه و حقوق بشري اكتفا كردند كه تأمين اين حقوق اوليه هم از هر گروه به گروه بعد موكول شد.

-برخلاف اظهارات شما دركنفرانسهاي مطبوعاتي،ساكنان هرگز خواستهايشان را عوض نكردند. در 7ماه گذشته آنها مستمرا و لاينقطع دامنه خواستهاي خود را محدودتر كردند. اميد است دولت آمريكا و وزير كلينتون و شخص شما نفوذ و امكانات خود را به كار بگيريد و دولت عراق را متقاعد كنيد از مسير خطرناكي كه در اجراي طرحهاي رژيم ايران در پيش گرفته است، بازگردد و با خودداري از كارشكني در تامين حداقلهاي انساني، بگذارد كه راه حل مسالمت آميز پيش برود.

 

نتيجه گيري و چشم انداز                                                          

-با توجه به رويارويي فشرده بين مقاومت سازمانيافته و رژيم ولايت فقيه كه اكنون دركارزار حقوقي-سياسي براي درهم شكستن برچسب تروريستي و كارزار ميهني و بين المللي براي دفاع از رزمندگان آزادي ايران در اشرف و ليبرتي به نقاط تعيين كننده يي رسيده است؛

- با توجه  به بحران همه جانبه يي که تمامي ساختار اين رژيم را فراگرفته، و با توجه به شکست مذاکرات رژيم با نمايندگان کشورهاي 1+5؛

-در شرايطي که سپاه قدس تحت امر خامنه اي اقدامات تروريستي خود را در گوشه و کنار جهان تشديد کرده است؛

-با در نظر گرفتن اين كه شعله ور شدن هرچه بيشتر قيامهاي مردم دلير سوريه وگسترش جنبشهاي بهار عرب براي خامنه اي يک کابوس مداوم ايجاد کرده است؛

و در شرايطي که بحران گراني و فشارهاي طاقت فرساي معيشتي به بروز اعتراضات اجتماعي راه برده و مردم جان به لب آمده ايران به اشکال مختلف خشم و نفرت خود را از استبداد مذهبي حاکم بر ايران ابراز مي کنند، اوضاع ايران انفجاري و تحولات مهمي در چشم انداز است.

مقاومت ايران با برگزاري گردهمآيي بزرگ 3 تير امسال بر عزم خود بر سرنگوني ولايت خامنه اي تاکيد کرد. هم چنان كه در گزارش اجلاس مياندوره اي شوراي ملي مقاومت ، خاطرنشان شده است:

« شوراي ملي مقاومت ضمن قدرداني از شرکت کنندگان و برگزار کنندگان گردهمايي سوم تير در  ويلپنتِ پاريس تاکيد مي كند که اين اجتماع عظيم که شکوهمند تر از هميشه برپاشد، نماد گويايي از گسترش پايگاه مقاومت در جامعه ايران و صحنه درخشاني از همبستگي بين المللي با مقاومت ايران و ايستادگي حاميان اشرفيها در مجالس قانونگذاري و درميان رهبران سياسي و شخصيتهاي ۵۵  کشور جهان بود و برگزاري آن در مقطع حساس کنوني  به ديکتاتوري آخوندي و دست نشاندگانش درعراق نشان داد که توطئه هاي آنها حتي اگرمماشاتگران وکارگزارانشان در نهادهاي بين المللي نيز به امداد رسانيهاي غيبي و علني برخيزند،  قادرنيست، مقاومت  مشروع مردم ايران و پيشگامانش را  ازميان بردارد يا با توسل به تهديد و فشارهاي ضد انساني، به بند بکشد». 

تمامي اجزاي مقاومت سازمانيافته مردم ايران با عزمي جَزم به استقبال تحولات و كارزارهاي پيش رو مي‌روند. دراين مسير و براي تحقق آرمان تاريخي ملت ايران،  شوراي ملي مقاومت در آبان سال 1381«طرح جبهه همبستگي ملي براي سرنگوني استبداد مذهبي» را تصويب كرد. در اين طرح بر همبستگي «نيروهاي جمهوريخواهي كه  با التزام  به نفي كامل  نظام ولايت فقيه  و همه جناحها و دسته بنديهاي دروني آن، براي استقرار يك نظام سياسي دموكراتيك و مستقل و مبتني بر جدايي دين از دولت مبارزه مي كنند» تأكيد شده است.   

بر همين اساس، شوراي ملي مقاومت در آغاز سي و دومين سال حيات خود  با آگاهي به موقعيت و شرائط پرتلاطم كنوني و روند پرشتاب تحولات در خاورميانه و با آگاهي به وظايف سنگيني که پيش رو دارد، با مردم ايران تجديد پيمان مي كند و همه زنان و مردان ايران زمين را با شعار «مرگ بر اصل ولايت فقيه- زنده باد ارتش آزادي» به مقاومت و اعتراض در هر كوي و برزن   و به اتحاد و همبستگي براي پيشرفت راه حل سوم، که سرنگوني رژيم ولايت فقيه و استقرار آزادي و حاكميت مردم است، فرامي‌خواند.

شوراي ملي مقاومت ايران

 15 مرداد 1391

 

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق