زلزله آذربایجان و قدرت نیروی اجتماعی
 

جعفر پویه

زلزله ای که با شدت 6.3 درمقیاس ریشتر شهرهای اهر، ورزقان، هریس و دهات اطراف آن را لرزاند، به دلیل مرکزیت آن در بافت روستایی تلفات زیانبار جانی و مالی فراوانی ببار آورد. هرچند آمار اولیه دولت حکایت از 180 نفر کشته و 1300 نفر زخمی داشت، اما افکار عمومی این آمار را به هیچ وجه نپذیرفت. آگاهان منطقه و کارشناسان، آمار واقعی را بسیار بالاتر از ارقامی دانستند که دولت سراسیمه و با عجله اعلام کرده بود.
به جز این، مسوولان حکومتی سه روز پس از زلزله اعلام کردند که کمک به زلزله زدگان و آوار برداری پایان یافته و با ادعای این که مسلط بر اوضاع هستند، کمکهای خارجی برای مردم این مناطق را رد کردند. رادیو و تلویزیون رژیم از پوشش خبری این فاجعه سرباز زد و مقامات بلند پایه آن انگار نه انگار زلزله‌ای در کشور روی داده و جان و مال هزاران شهروند در خطر افتاده، به کارهای روز مره خود پرداختند.
اما در این میان نیروهای اجتماعی با سازماندهی سریع خود از همان ابتدای کار، به طور گسترده به کمک زلزله زدگان شتافتند. این نیروهای امدادی با بکارگیری تجربه گذشته و وارد شدن عناصر سازمانده، به این کمک رسانی سرو سامان بهتری دادند.

حکومت غیر مردمی
آنچه بیش از همه در این میان چشمگیر بود، عملکرد رژیم و پایوران آن است که به خوبی ثابت کردند، مشکل مردم و در خطر افتادن جان و مال آنان برایشان کمترین اهمیت را دارد. عمده کردن مشکل رژیم در سوریه و عدم توجه به هزاران شهروندی که به علت تخریب خانه هایشان بی جا شده بودند و رها کردن مردم بی پناهی که سرپناههایشان تخریب شده بود، به امان خدا، چهره زشت و ضد انسانی رژیم ولایت فقیه را بیش از گذشته عیان کرد. منهای بی توجهی صدا و سیمای رژیم به این موضوع و بایکوت خبری آن، احمدی نژاد، رییس جمهور برکشیده خامنه ای نه تنها به مردم زلزله زده آذربایجان تسلیت نگفت، بلکه انتشار پیام تسلیت او به رییس جمهور سیرالئون به دلیل مرگ مادرش در 40 روز قبل، موجی از خشم و نفرت را بر انگیخت. همین طور علی خامنه ای ولی فقیه و رهبر رژیم نیز همان روز وقوع فاجعه، در دیدار رسمی با عده ای که منابع حکومتی آنان را "جمع دانشگاهیان" می نامند، سخنرانی کرد، هیچ حرفی از زلزله به زبان نیاورد. او نیز همچون مجموعه حکومتیها پس از انتشار پیام تسلیت بسیاری از مقامات بین المللی در مورد این فاجعه، پیام تسلیت فرستاد. اما مردم فاجعه دیده از این پیام نه تنها استقبال نکردند بلکه خود را شهروندان درجه دومی دانستند که ولی فقیه رژیم پس از رتق و فتق امور جاریش به آنان پرداخته است.
احمدی نژاد نیز در گرماگرم کمک رسانی مردمی و بایکوت حکومتی زلزله زدگان به سفر مکه رفت تا از رژیم بشار اسد در نشست همکاریهای اسلامی دفاع کند.
دو روز پس از زلزله درحالی که بسیاری از روستاهای دور دست به دلیل مشکلات ارتباطی هیچگونه کمکی دریافت نکرده بودند، مسوولان دولتی هلال احمر از پایان عملیات و نجات آسیب دیدگان خبر دادند. اعلام پایان آوار برداری و امداد رسانی به صدها روستای دور افتاده که چشمان مردم در انتظار حداقل کمک دولتی بودند، آخرین تیر بی اعتمادی آنان را به شقیقه رژیم شلیک کرد. و این گونه قطع امید مردم از حکومت و فشردن دستان مردمی که با جان و دل به کمک آمده بودند، قطعی شد. به علت همین عملکردها مردم مناطق زلزله زده به طور کلی رژیم را بیگانه با خود یافتند. اگر تا همین چند روز قبل بسیاری از آنان در مورد تبعیض چیزی شنیده بودند، حال دیگر می توانستند تبعیض حکومتی و درجه بندی شهروندان و بی اهمیت دانستن آنان نزد مدعیان حکومت نماینده خدا بر روی زمین را به خوبی مشاهده کنند.

اقدام دیر رس
عباس فلاحی باباجان، نماینده اهر و هریس در مجلس آخوندها که به منطقه زلزله زده سفر کرده و مورد اعتراض بسیاری از شهروندان قرار گرفت، وقتی خبرنگاری که از او در مورد علت رد کردن کمکهای خارجی، که مسوولین می گویند به آنها احتیاج ندارند، پرسید، جواب داد:"ما به كمك انساني و به امكانات به لباس گرم به پتو و ... احتياج ضروري داريم. هركس كه مي‌گويد كه ما احتياج نداريم دروغ مي گويد." وقتی خبرنگار اصرا می کند که پس چرا کمکهای خارجی پس زده شده اند؟ او می گوید:"مسايل سياسي پشت پرده و امور خارجي به نوعي است كه احتمالا من هم خبر نداشته باشم. من نمي توانم در اين مورد دخالت كنم. حتما چيزي بوده كه اين كمكها رو قبول نكردند."

با این حساب ملاحضات سیاسی و ادعای رژیم درمورد توانمندی خودش و مدیریت عالی بحران، سرعت عمل و تسلط براوضاع، باعث می شود تا کمکهای انسان دوستانه بین المللی پس زده شوند و مردم محرومی که هست و نیست شان در زلزله از بین رفته از همین حداقلها هم بی بهره باشند.
این گونه رژیم نه تنها خبر رسانی در مورد زلزله و خانه خرابی مردم را امنیتی می داند، بلکه کمک به آنان و انتشار اخبارش را نیز حذف کرده و برای امداد رسانهای مردمی نیز مانع تراشی می کند.
فشار مردم زلزله زده از یک طرف و خبر رسانی و کمک گسترده مردمی از سوی دیگر باعث عقب نشینی رژیم می شود. اکیپهای مردمی که خود به سازماندهی پرداخته اند، یکی بعد از دیگری از راه می رسند. جوانانی از چهار گوشه کشور در حالی که هیچ آشنایی با زبان و گویش آذربایجانی ندارند، وارد می شوند و با تمام نیرو تلاش می کنند تا اندکی از آلام مردم را کاهش دهند.
عکسها و اخبار این اکیپها به سرتاسر گیتی مخابره می شود. شبکه های اجتماعی بار دیگر کار کرد خود را به رخ می کشند. اکیپهای مختلف از مناطق متفاوت با هم در ارتباط اند تا بتوانند کمکها را هرچه گسترده تر به دست مردم نیازمند برسانند.
پس از این درخشش جوانان و نهادهای آنان که خلا وجود ارگانهای حکومتی در این گونه مواقع را پر کرده اند، علی خامنه ای پس از پنج روز از وقوع زلزله روانه یکی از این مناطق می شود تا از قافله بیش از این عقب نماند. اما فاصله نجومی ولی امر خود خوانده مسلمین جهان، با مردم زلزله زده، ترس و وحشت او از آنان و وجود یک دیوار حایل بین او و مردم که توسط اطلاعاتیها بوجود آمده، نه تنها چاره کار او نمی شود، بلکه نشان می دهد که آخوند به مکنت رسیده حتا از نزدیک شدن به مردم آسیب دیده کشور نیز هراسان است. مردم به فاصله خود با خامنه ای بیشتر پی می برند و علت برج عاج نشینی و عدم صدور پیام تسلیت و سرکشی دیر هنگام را به خوبی با چشم خود می بینند.

مدیریت ولایت فقیهی
شیوه برخورد مقامات محلی و کشوری رژیم با این مشکل و اظهار نظرهای مختلف درباره آن، اعلام پایان عملیات و شروع دوباره آن، پس زدن کمکهای بین المللی و قبول مجدد آن و ... نشان از یک بهم ریختگی تمام عیار دارد. یعنی رژیم مدعی مدیریت جهان، نه تنها قادر نشد تا این بحران را به گونه ای آبرومند جمع کند، بلکه برخوردهای متفاوت مدیران آن نشان داد که سیستم ولایت فقیه فشل تر از آن است که فکرش را می کردند.
در یک نگاه ساده به آمارهای منتشر شده در مورد کشته شده ها می شود این بهم ریختگی را به خوبی مشاهده کرد. در حالی که پزشکی قانونی از ثبت مرگ ۲۲۷ تن خبر داده، استانداری تعداد کشته‌ ها را ۲۵۲ تن اعلام می کند و وزارت بهداشت هم عدد کشته‌ها را ۳۱۰ تن ذکر کرده است. در برخی منابع رسمی دیگر تا ۳۱۸ تن هم گفته شده است. یعنی یک سیستم، یک رژیم، منابع آن در مورد یک اتفاق، چندین آمار متفاوت منتشر می کنند. چه چیزی جز عدم مدیریت صحیح و بهم ریختگی می شود به این موضوع اطلاق کرد؟
مسعود پزشکیان، نماینده تبریز در مجلس آخوندی در سخنرانی خود در صحن علنی مجلس گفت:"تا آنجایی که من در جریانم 8 هزار چادر را برای اسکان خانواده های آسیب دیده در اختیار قرار دادند، اما عده ای سود جو تعدادی از این چادرها را به تبریز بازگرداندند و چادر در مناطق زلزله زده کم آمده است. این نشان می دهد که برنامه ریزیها به خوبی دنبال نمی شود و همانطور که اذعان داشتم ما با ضعف مدیریت روبرو هستیم."
هرچند پزشکیان تلاش کرده تا دزدی مقامات حکومتی را در لفافه بیان کند. اما کیست که نداند منظور او از "عده ای سود جو" که تعداد زیادی از چادرها را به غارت بردند چه کسانی است.
هرچند فلاحی نیز ستاد مدیریت بحران رژیم که ادعا کرده بود به کمکهای خارجی نیاز ندارد را "دروغگو" خوانده بود، اما این همه ماجرا نیست. اینجاست که مشخص می شود به چه دلیل مردم حاضر نیستند کمکهای نقدی و جنسی خود به زلزله زده ها را به ارگانهای دولتی تحویل دهند. بسیاری به دلایل مشابه استناد کردند که سیل ماشینها به سوی منطقه زلزله زده روانه می شود و هرکس تلاش دارد تا همان اندک کمک خود و دوستانش را با همه زحمات و مشکلاتی که دارد به دست مردم برساند. مردم به خوبی به ماهیت رژیم دزد و غارتگری ولایت فقیه آگاهند و به همین دلیل کوچکترین اعتمادی به آن ندارند.

پاپوش دوزی
مردم و جوانانی که از طریق شبکه های متفاوت به سازماندهی خود پرداخته اند، مدیریت منطقه را بدست می گیرند و با شور و شوق تلاش می کنند تا از امکانات سازمانهای دولتی بهترین بهره را ببرند. آنها کمکهای ارسالی دوستان خود از مناطق مختلف را در مراکزی انبار کرده و تلاش می کنند به شیوه شایسته ای امداد رسانی را به پیش ببرند. دولت و ارگانهایی که عربده های حمایت از مستضعفین جهان گوش فلک را کَر کرده، قبلن پایان امداد رسانی را اعلام کرده اند، اما پشت سرهم خبر می رسد که تعدادی جسد از زیر آورا بیرون کشیده شده و حتا در مناطقی افرادی زنده از زیر آوار نجات پیدا کرده اند.
شبکه ارسال خبر مردمی و تعدادی از خبرنگاران متعهد به شغل خود این اقدامات را پوشش می دهند. خبر رها کردن مردم زلزله زده به حال خود توسط دولت و از راه رسیدن نیروهای امداد رسان مردمی برای کمک به هم نوعان خود، حتا تیتر یک بعضی از روزنامه داخل شد. دولت و دستگاه مدیریت بحران ولایت فقیه که حال دیگر قافیه را باخته اند. توسط روزنامه رسالت امداد رسانها و شهروند خبرنگاران را به "سیاه نمایی"، "همسو با ضد انقلاب" و "اقدام علیه امنیت ملی" متهم می کند. در کجای دنیا کمک به هم نوع و رسیدن به داد مردمی که در اثر زلزله خانه های خود را از دست داده و بدون آب و غذا و سرپناه مانده اند را "اتهامات امنیتی" می نامند و به باد فحش و ناسزا می گیرد. روزنامه رسالت با بی شرافتی و بی وجدانی، اقدامات شهروند خبرنگاران و مردمی که برای زلزله زدگان دلسوزی می کنند و به کمک آنان شتافته اند را "چوب حراج به امنیت ملی در بازار مکاره دشمن" توصیف می کند و می نویسند:"در زلزله آذربايجان عده ای ضد انقلاب نيز تحت عنوان شهروند خبرنگار که فاقد هر گونه اهليت سياسی و اجتماعی و صلاحيت آکادميک و تجربی بودند در برخی شبکه های اجتماعی نظير فيس بوک فعال شدند تا با سياه‌ نمايی وضع موجود دولت را نسبت به زلزله زدگان بی توجه نشان دهند."

و این گونه دولت از زبان مقاله نویس رسالت با هتاکی به مردم و کسانی که با خبر رسانی از وضعیت زلزله زده ها، دروغگویی او را افشا و دیگران را به کمک رسانی تشویق کردند، آنها را متهم می کند و پند و اندرز می دهد که:"خبرنگاران در حين بلايا و فجايع طبيعی نمی بايست رو به روی دولت و اتاق مديريت بحران قرار بگيرند."
به زبان دیگر کسانی که اطلاع رسانی درست کرده اند، برخلاف تصمیم دولت عمل کرده اند و روبروی آن قرار گرفته اند. چون دولت مردم روستایی و زحمت کشانی که عزیرانشان را به همراه هست و نیست خود و سرپناه شان از دست داده اند را شایسته کمک نمی داند. زیرا این مناطق در دیدرس دستگاههای تبلیغاتی نیست و نمی شود آنها را روزی صد بار به رخ مجامع بین المللی کشید و در رثای دستگاه ولایت فقیه مدح گفت و بَه بَه و چَه جَه کرد. مرگ صدها روستایی و مردم بی چیز برای دستگاه ولایت فقیه و دولت امام زمانی ارزش چندانی ندارد که صدا و سیمایش بخشی از برنامه خود را به اخبار مصیبت آنان اختصاص دهد. به دلیل این گونه تفکرات است که بعد از پاپوش دوزی روزنامه رسالت برای نهادهای مردمی و جوانان امداد رسان، سیل نیروهای اطلاعاتی و سپاه به منطقه روانه می شوند تا کنترل را بدست گیرند و قدرت خود را به رخ بکشند.
اما این ورود دیرس دردی از رژیم دوا نمی کند. نیروهای اطلاعاتی و سپاه با مصادره اموال نهادهای مردمی که به منطقه رسیده و انبار شده، سعی می کنند تا توزیع کمکها را بدست گیرند. اما برخورد زشت و زننده نیروهای ولایت فقیه که مردم را برده دستگاه خود می پندارند، کار را بجایی رساند که به سرعت به ضد خودش تبدیل شد. مردم بادرگیر شدن با این نیروها و برخورد با کسانی که با مردم با زبان زور سخن می گویند، جلو مصادره اموال از راه رسیده توسط سپاه را گرفته و با آنها وارد زد و خورد می شوند.
در این مورد حسن قدمی، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور، روز چهارشنبه ۲۵ مرداد در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر علت جمع ‌آوری آذوقه و مصادره اموال نهادهای مردمی توسط نیروهای سپاه در این مناطق را "تلاش برای توزیع درست این کمکها" عنوان کرد و گفت:"سپاه پاسداران و هلال احمر و کمیته امداد تمامی کمکها را جمع کرده تا به صورت واحد به درستی توزیع شود."

اما این کمیته امدادیهایی که با زور سپاه و نیروهای اطلاعاتی اموال نهادهای مردمی را تصرف کرده اند نمی توانند از عهده توزیع درست آنها برآیند. کتک کاری و درگیری مردم با این زورگوها به دلیل نوع رفتار ناشایست آنهاست. مردم که رفتار غیر انسانی نیروهای حکومتی را می بینند، سعی می کنند قبل از اینکه کمکهای مردمی توسط سپاه و اطلاعاتی مصادره شود، خود به آنها دسترسی پیدا کنند و این گونه جلو تصرف سپاه در این اموال را بگیرند. یکی از خبرنگاران حاضر در محل در این مورد می نویسد:"چون آقایان می‌آیند چند بسته پرت می‌کنند بین مردم و می‌روند، به خاطر همین مردم مجبورند بروند با زور قبل از رسیدن کمک‌ها به انبارها و ذخیره شدن آن از سوی سپاه، آنها را بگیرند."
حسن قدمی، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور، نیز روز چهارشنبه در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر وجود خشم و عصبانیت در مردم این مناطق را تأیید کرد و در پاسخ به این که؛ مشاهده شده‌ برخی‌ با زور کمکهای مردمی را غارت می‌کنند، گفت:"نمی‌توان نام اینها را زورگیری گذاشت زیرا برخی عصبانی هستند، ولی نیروی انتظامی صحیح نیست در حادثه مداخله کند زیرا موجب تشنج می‌شود و باید در این خصوص کار فرهنگی کرد."

به زبان دیگر زور گویی نیروهای دولتی و کتک زدن مردمی که برای یک لقمه غذا در انتظار کمک حداقل هستند، آنها را ناتوان از کار درست نشان می دهد. مردم با کتک کاری متقابل و مصادره کمکهای مردمی رسیده و اعمال مدیریت خود درسی از چگونگی رفتار و کردار به آنان دادند. به همین دلیل سپاه و نیروهای اطلاعاتی موقتن مجبور به عقب نشینی می شوند. اما این عقب نشینی مصلحتی است، زیرا آنان به زودی و بعد از تجدید قوا و بکار گیری عناصر تازه باز می گردند و با دستگیری نیروهای کمکی و جوانانی که به سازماندهی پرداخته و کمکهای مستمری را که ارسال می شود را به خوبی توزیع می کنند، منطقه را امنیتی کرده و تسلط به شیوه ولایت فقیه با زور و سرکوب را اعمال می نمایند.

بازدیدی بدتر از بایکوت
بازدید علی لاریجانی و تیم مجلسیهای همراه او از منطقه نه تنها باعث کاهش آلام نشد، بلکه نهادهای حکومتی که مشغول امداد رسانی بودند را نیز از کار انداخت و به آنان نشان داد که رییس مجلس و آیت الله زاده مدعی، چگونه به اوضاع مردم مصیبت دیده سرکشی می کند. ورود علی لاریجانی به منطقه دردسر بزرگی برای هلال احمر شد. بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه از قول یکی از منابع خود می گوید:"پنج فروند بالگرد اختصاصی جمعیت هلال احمر که به جابجایی مصدومان و انتقال کمکهای فوری اختصاص داشت از زمان ورود علی لاریجانی در اختیار او و تیم همراهش قرار گرفت. علی لاریجانی و تیمش برای پرواز با این ۵ فروند بالگرد، خلبانهای اختصاصی خود را به همراه داشتند و به همین دلیل حتی خلبانان هلال احمر را نیز مرخص کردند. نیروهای امدادی جمعیت هلال احمر نیز ناگزیر شدند برای انجام مأموریتهای فوری خود در جا بجایی مصدومان و یا انتقال کمکها و اقلام فوری از آمبولانسها استفاده کنند که این موضوع علاوه بر کند شدن عملیات امدادی هلال احمر، آنها را با مشکلاتی دیگر نیز روبه رو کرد."
یعنی علی لاریجانی حتا به نیروهای هلال احمر نیز اعتماد ندارد و برای سرکشی از منطقه و استفاده از هلی کوپتر آنها، پنج خلبان اختصاصی و نیروهای تکنیکی پرواز اختصاصی به همراه برده است. حال چه تعداد نیروی امنیتی به قرق منطقه پرداخته تا احتمالن کسی برای گفتگو و یا تماس با او و هیات همراهش نزدیک نشود، خود آن را حدس بزنید!

آیا به نظر شما چنین بازدیدی و پرواز بر فراز منطقه تخریب شده، می تواند دردی از این مردم دوا کند؟ وقتی لاریجانی حتا جرات نزدیک شدن به مردم را ندارد و از سایه آنان نیز می ترسد، چگونه می تواند بفهمد وضعیت آنان چگونه است و مشکل و درد دل آنان چیست؟
با همه اینها به محض بازگشت از منطقه، لاریجانی گزارش محرمانه ای در جلسه غیر علنی به مجلس می دهد و دو کمیسیون عمران و بهداشت را مسوول پیگیری و نظارت به کمک رسانی و بازسازی منطقه می کند.
این که لاریجانی در گزارش خود چه گفته، چیزی از آن به بیرون درز نکرده است. اما می شود فهمید که با بازدید از فراز منطقه به عمق فاجعه پی برده و رها سازی این مردم توسط دولت و عدم توجه ارگانها و نهادهای مسوول به آنها را بازگو کرده است.
به همین دلیل است که او چهار روز پس از وقوع زلزله همزمان با بازدید خود از منطقه بر خلاف هلال احمر رژیم که اعلام کرده بود "با توجه به توانايی جمعيت هلال احمر در پوشش امدادی مناطق زلزله‌زده، نيازی به کمکهای بين‌المللی نيست" او گفت:"از کمک هر کشوری که بخواهد به زلزله زدگان استان آذربايجان شرقی کمک کند، استقبال می کنيم."
روز قبل از لاریجانی، محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد نیر گفته بود:"اکنون در اين شرايط آماده دريافت کمکهای کشورهای مختلف به زلزله زدگان شهرستانهای اهر، ورزقان و هريس هستيم."
معلوم نیست منظور رحیمی از "اکنون در شرایطی هستیم" چه چیزی است. چه شرایطی تغییر کرده که اکنون رژیم آماده پذیرش کمکهای بین المللی شده است؟ و تا از قبل از این، وضعیت چگونه بود که مردم در زیر آوار مانده و زنده های خانه خراب و گرسنه و تشنه و مصیبت دیده را رها کرده و ادعا کردند که نیازی به کمک خارجی ندارند.

نمایش قدرت نیروی اجتماعی
هرچند هنوز آمار دقیقی از کشته و مجروح شدگان این زلزله در دست نیست. اما به گواه کسانی که از منطقه بازدید کرده اند، بعضی از روستاها صد در صد تخریب شده اند و همان سرپناه اندک خشت و گلی مردمی که کشاورز و دامدار هستند از بین رفته است. ادعای دولت در مورد 2 میلیون تومان کمک بلاعوض برای خانواده های آسیب دیده، نمی تواند دردی از این مردم دوا کند. واقعن با چنین مبلغی می توان چند پاکت سیمان برای ساختن یک سرپناه کوچک که مناسب یک خانواده روستایی باشد خرید؟
پرداخت 12 میلیون تومان وام با بهره 4 درصد به مردمی که همه هست و نیست خود را از دست داده اند، چگونه باید جبران شود؟ آیا آنها توان باز پرداخت این وامها را به دلیل درآمد ناچیز خود خواهند داشت؟
از قبل مشخص است که این مصوبه دولت و ادعاهای پوچ آن نمی تواند کاری برای مردم منطقه بکند. همانطور که در وانفسای مصیبت، دولت و رژیم آنها را رها کردند، اکنون نیز این تبلیغات و توسل به اعدادی که هیچ ارزشی ندارند نیز نمی تواند کارگشای مردم باشد.
اما بیش از همه آن چیزی که در این میانه خود نمایی کرد، قدرت مردم، بسیج سریع و ارسال مستمر کمکها توسط خودشان به منطقه بود. وقوع این زلزله اثبات کرد که نیروی اجتماعی مردم ایران از قدرت بالایی برخوردار است. این نیروی توانمند می تواند به سرعت دست دولت و رژیم دروغگو را رو کند و با اطلاع رسانی دقیق و سازماندهی گسترده، خود بجای دولت و دستگاههای عریض و طویل آن، به انجام وظیفه بپردازد. این همان نیرویی است که می تواند در مواقع حساس وارد میدان شود و با سازماندهی خود، از عهده مشکلترین کارها بر آید. دشمنی وزارت اطلاعات و سپاه با آنها، تنها به دلیل کمک رسانی و دستگیری از مردم مصیبت دیده نیست. دستگاه داغ و درفش و سرکوبگر رژیم ولایت فقیه از این نیروهای جوان و قدرت سازماندهی آنان وحشت دارد. وزارت اطلاعات می هراسد که این نیرو در این میدانها خود را آبدیده تر کرده و برای روز مبادا آماده باشد. به این دلیل است که با یورش به مرکز تجمع و مصادره مخازن کمکهایشان، اقدام به دستگیری آنان می کند.
فحاشی روزنامه رسالت به شهروند خبرنگاران به این دلیل است که دست دستگاه دروغ پراکنی رژیم را رو کرده و آنان را پیش چشم جهانیان رسوا نمود. اینان می دانند که از این به بعد دیگر هرگز نخواهند توانست دست به جنایات ضد انسانی بزنند و با بایکوت خبری آن، اجازه نشت خبر اعمال خود را ندهند.
قدرت نیروی اجتماعی مردم در زلزله اهر، هریس و ورزقان به نمایش درآمد. از این به بعد این سرکوبگران هستند که از وحشت این نیروی بالفعل و بالقوه دیگر خواب راحت ندارند. این نیرو با تجربه اندوزی و بالا بردن توان سازماندهی و جابجایی سریع، خود را برای روز مباداد آماده می کند. تمام قدرت قهاره نیروهای سرکوبگر رژیم ولایت فقیه در مقابل یک کرشمه این نیروهای جوان، از حرکت باز خواهند ماند و مقهور توان، شهامت و شجاعت آنان خواهد شد.

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق