خصوصی سازی متکی بر رانت و تحکیم استبداد (3)

شهره صابری

 

گرچه فلات ایران از حیث آب و هوا خصوصیات گوناگون و متنوع دارد، اما بیشتر مناطق ایران خشک و مشگل کم آبی و حتی بی آبی دارد. به این سبب در این مناطق همواره برای پیشبرد امر زراعت، زارعان برای مدیریت نهرها، قناتها، ساختن پلها و سد ها و سایر امور کشاورزی و آبیاری نیاز به نظارت و پشتیبانی حکومت داشته اند. در دوران فئودالیته در ایران بر خلاف اروپا خانه های روستایی به علت کمبود آب به یکدیگر نزدیک تر ساخته شده و سکونت به علت کمبود آب در اطراف منابع آب متمرکز شده است. چنین مراکز سکونت به عنوان واحد کسب مالیات از جانب جکومت ارزیابی می شده است. در حالی که در اروپا (اروپای غربی) در دوره ی اول و دوم فئودالیته به علل مختلف از جمله حملات متعدد اقوام دیگر به اروپا (اسکاندیناویاییها، مجارها، ژرمنها، اقوام آفریقایی و اعراب) و تخریب زمینهای کشاورزی جمعیت تقلیل یافته و «در اطراف هر خانه ای با فواصل زیاد اراضی بایر، باغچه، مزرعه و حتی چراگاهها گسترده بود».(جامعه ی فئو دالی، مارک بلوخ، ترجمه بهزاد باشی ص 114) پراکندگی محل سکونت روستاییان در اروپا نشان دهنده وجود منابع کافی برای کشاورزی است. حملات اقوام دیگر به اروپا باعث تخریب راهها و موانع برقراری ارتباط بین گروههای انسانی شده و ارتباط حکومت و ساکنان روستاها از همین قاعده تبعیت می کرد. به علت موانع راه و نامساعد بودن راههای ارتباطی کسی که در راس حکومت بود شخصاً نمی توانست بر امور نظارت کند و این امر از تمرکز قدرت می کاست. بحران پول رایج عمومی به دلیل کمبود آن یکی از عواملی بود که سبب تخفیف سلطه قدرت مرکزی می شد. کمبود ضرابخانه ها سبب به وجود آمدن ضرابخانه های محلی شده بود که سکه هایی نا هماهنگ با سکه های رسمی از نظر وزن و آلیاژ تولید می کردند. این امر به هرج و مرج پولی دامن می زد و در نتیجه قدرت سیاسی تقسیم و از تمرکز آن کاسته می شد. همچنین کمبود پول سبب کاهش توانایی ثروتمندان و اشراف برای گماردن افراد به کار و پرداخت مزد و در نتیجه کاهش  انباشت می شد.

شرایط توصیف شده شرایط اجتماعی و آگاهی افراد را شکل داد و  روحیات جامعه ی اروپایی را تکوین کرد. آگاهی شکل گرفته در این دوره نتوانست خود را با شرایط به وجود آمده در دوره ی دوم فئودالیته هماهنگ کند و استثمار و تمرکزی که از دوره ی اول بیشتر شده بود، سبب انقلابهای اجتماعی شد.

 

تاریخ ایران سراسر صحنه ی خصلت های چندگانه است

با ظهور سلسله ی هخامنشیان در حدود 5 قرن قبل از میلاد، حکومت مرکز گرا با تشکیلات بوروکراتیک قوی شکل گرفت و اصول پدر شاهی را کم و بیش از میان برداشت. در این دوران تمام زمینها و ابزار تولید در دست شاه و سیستم زراعتی تیول داری بود. این سیستم گرچه با برقراری حکومت اسکندر کمی رو به سستی نهاد، اما کم و بیش تا دوران اشکانیان پا برجا بود. در دوره ی اشکانیان طوایف هفت گانه ی بیابان گرد سلوکی بر ایران مسلط شده و قدرت مطلقه ی شاه بین سران این طوایف که فئودالهای بزرگ را تشکیل می دادند تقسیم شد و حاکمیت تبدیل به یک طبقه گردید. در این دوران سران طوایف دارای قدرت بوده و حتی با شاه نیز کشمکشهایی داشتند. شهربانان برای خود دارای نیروی نظامی بوده و در صورت ضرورت رعیت و نظامیان را با شاه متحد می کردند. سلسله ساسانیان توسط بابک فرزند مغی قدرتمند در معبد ناهید استخر به نام ساسان بر مخروبه های حکومت ملوک الطوایفی اشکانیان تشکیل شد. ساسانیان خود را وارث سلسله ی هخامنشیان می دانستند و سعی در ایجاد یک حکومت مرکز گرا داشتند. اما قدرت فئودالها و سران قبایل که از دوران حاکمیت اشکانیان به یادگار مانده بود به سلسله ی ساسانیان خصلتی دوگانه داد. از طرفی شاه در پی قدرت مطلقه بود و از طرفی هم قدرت و مداخله طبقات نزدیک به شاه تضاد و کشمکش را بین شاه و طبقه ی نجبا و اشراف سبب می شد. به علت جلوگیری از نزدیک شدن طبقات به یکدیگر و خصوصا جلوگیری از نزدیک شدن نجبا به شاه، برای تنظیم فاصله ی طبقاتی همواره قوانین و مقرراتی جهت تحکیم فواصل طبقاتی وجود داشت و به آن عمل می شد.

در این دوران به علت تضاد طبقاتی، جنبشهای اجتماعی ظهور کرد. به عنوان مثال جنبش مزدک و مانی زاییده تضاد طبقاتی این دوران است. بعد از پیروزی اعراب بر ایران که یکی از علل آن را می توان تضاد طبقاتی در جامعه ایران ذکر کرد، سیستم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دستخوش تغییرات اساسی شد. از خصایل چند گانه اعراب شبه جزیره ی عربستان می توان روابط قبیله ای همراه با برده داری را بر شمرد که با ظهور اسلام و در پی آن پیدایش حکومت مقتدر و مرکز گرای اسلامی این روابط با هم درآمیخت. قانون بقای نسب حاکم بر جامعه ی اعراب، برده داری که به هیچ وجه خلاف قوانین اسلامی نیست، برتر انگاری عرب بر عجم سبب می شد که بی رحمانه ممالک دیگر مورد سود جویی قرار گیرند. از طرفی وجود خصوصیت قومی و قبیله ای در جامعه ی عربستان و لزوم شرکت سران قبایل در قدرت برای پیروزی محمد بر دیگر ممالک قدرت را در طبقه ی اشراف و قدرتمندان عرب پخش می کرد. این امر در نهایت موجب پدیدار شدن جنبشهای ضد استثماری فراوانی در ایران و دیگر ممالک مستعمره شد و نهایتا موجب پاشیده شدن امپراتوری اسلامی شد. در دوران بعد از این فروپاشی نیز تسلط و استبداد شخص شاه و مالکیت شخصی شاه بر زمینهای زراعی و وسایل تولید مشهود است و اغلب راه تشویق و ترعیب رعایا و نظامیان حتی اشراف و زیر دستان شاه روش اقطاع و تیول و فسخ آن بوده است. این روش تا دوره ی اصلاحات ارضی بر ایران حاکم بود.

 

با ظهور سرمایه داری، ایران که در نظام امپریالیستی در رده ی کشور های پیرامونی و مورد استثمار و غارت محسوب می شد، بسیاری از شکلهای رشد یافته ی سیستمهای فکری و صنعتی را دریافت می کند و اندوخته های قبلی خود را در دوره ی گسترش امپریالیسم مورد بازبینی قرار می دهد. اما جایگاه ایران در نظام امپریالیستی و ویژگی رشد چندگانه ی ایران به دلیل واردات محصولات فکری و صنعتی مانع از رشد سرمایه داری داخلی می شود. روحیه ی شکل گرفته در دوران استبداد آسیاسی تا به امروز هم بر جامعه ایران حاکم است. اما خصوصی سازی در ایران که به منظور بهره کشی بیشتر و رشد طبقه ی حاکم بر ایران اجرا شده، همانطور که قابل مشاهده است تضاد طبقاتی با حکام ایران را تشدید کرده و حاکمیت را هرچه بیشتر به فنا نزدیک و جامعه ی ایران را به مسیری که ماتریالیسم تاریخی توصیف کرده نزدیکتر خواهد ساخت.

 

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق