جهان در آیینه مرور

سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (12)

 

لیلا جدیدی

 

- انتفاضه سوم فلسطین در راه

- "انقلاب دوم" مصر

- آغاز جنبش "برآشفتگان" در اسپانیا و دیگر کشورهای اروپایی

- گامهای بلند تری در یونان

 

اوضاع انقلابی خاورمیانه در ماه گذشته نه تنها به حالت عادی برنگشت، بلکه آتش خشم مردم از سرکوب بیرحمانه دیکتاتورها شعله ورتر نیز شد. همزمان، در اروپا، موج خروشنده تازه ای ساحل آرامی را که حکومتها و صاحبان ثروت و قدرت در آن لم داده بودند، برآشفت.

از این میان به چهار رویداد که شکل تازه ای به دگرگونیها و مبارزات ضد دیکتاتوری و دمکراسی خواهانه در نیمکره غربی داده است، می پردازیم. به امید آن که جنبش آزادیخواهانه مردم ایران بتواند از این تجربیات در خیزشها و اعتراضات خود سود جوید.

 

 

- انتفاضه سوم فلسطین در راه

در پاییز سال جاری و در نشست عمومی سازمان ملل، فلسطینیها خواستار به رسمیت شناخته شدن رسمی دولت فلسطین خواهند شد. آنها خواهان شناسایی مرزها پیش از جنگ اسراییل- فلسطین در سال 1967 می شوند. اما مشخص است که نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل که نظراتش بیشترین حامی را دارد، با آن مخالفت خواهد کرد. وی با اطمینان به این امر که قطعنامه های دیگری که در گذشته از جانب سازمان ملل به تصویب رسیده بی نتیجه مانده، دلیلی نمی یابد که این بار شرایط متفاوت از گذشته باشد.

"امانوئل والتر اشتاین"، محقق دانشگاه "ییل" (Yale) و رییس سابق انجمن جامعه شناسان بین المللی که دارنده کرسی کمیسیون علوم "گالبنکین" (Gulbenkian) نیز بوده و از نظریه پردازان مشهور روابط بین الملل است، در این باره می نویسد:"اهود بارک، نخست وزیر سابق اسراییل (وزیر دفاع فعلی) به نتانیاهو هشدار می دهد که رفتارش غیر منطقی است و می گوید که این قطعنامه یک "سونامی" برای اسراییل خواهد بود و عاقلانه این است که نتانیاهو با فلسطینیها کنار بیاید."

والتر اشتاین این سوال را مطرح می کند، "آیا بارک درست می گوید؟" و خود پاسخ می دهد:"این احتمال زیاد است."

وی برای اثبات نظریه خود ادامه می دهد:"این احتمال بسیار زیاد است که همه کشورهای آمریکای لاتین، اکثر کشورهای آفریقایی و آسیایی به این قطعنامه رای مثبت دهند. آمریکا هم که می دانیم رای منفی خواهد داد و دیگران را هم به دادن رای منفی ترغیب خواهد کرد. اما سوال در مورد اروپا است. اگر فلسطینیها بتوانند رای مثبت اروپا را بگیرند، موقعیت بهتری خواهند داشت. اما آیا اروپا رای مثبت خواهد داد؟"

وی می گوید:"این بستگی به اتفاقاتی دارد که در دنیای عرب روی می دهد و آنچه که در دو ماه آینده پیش خواهد آمد. فرانسه از پیش گفته است که اگر تا آن زمان پیشرفت قابل ملاحظه ای در مذاکرات اسراییل – فلسطین صورت نگیرد (که نخواهد گرفت)، فرانسه رای مثبت خواهد داد و در این صورت دولتهای جنوبی اروپا نیز رای مثبت می دهند. همچنین کشورهای نوردیک نیز از آن پیروی می کنند. پرسش بزرگتر، موضع کشورهای انگلیس، آلمان و هلند است و این که آیا آنها همکاری می کنند؟ چنانچه این کشورها رای مثبت دهند، تردید کشورهای اروپای شرقی نیز از بین می رود و در این حالت است که این قطعنامه، رای مثبت اکثر کشورهای اروپایی را به دست خواهد آورد. البته باید دید در کشورهای عربی چه اتفاقاتی رخ خواهد داد."

والتر اشتاین ادامه می دهد:"خیزشهای مردم کشورهای عربی در حال حاضر به اوج رسیده است. با این حال نمی توان گفت تا آن زمان کدام حکومت سرنگون شده است. آنچه که مسلم است، فلسطینیها در مرز اجرای انتفاضه سوم هستند. آنها امید به تغییر از راه مذاکره را از دست داده اند. توافق بین الفتح و حماس پیام روشنی بر این امر است. آنجا که مردم کشورهای عربی در واقع همگی در جریان انقلاب و علیه رژیمهای حاکم به پاخاسته اند، چطور می توان انتظار داشت فلسطینیها ساکت بمانند؟ آنها ساکت نخواهند ماند. در این صورت کشورهای عربی از انتفاضه حمایت خواهند کرد و این برای آنها راحت ترین ابزار کنترل مردم در کشورهای خود است. کدامیک از این رژیمها جرات می کند از انتفاضه حمایت نکند؟ همزمان برای اروپا هم سخت خواهد بود که با شروع انتفاضه به قطعنامه رای مثبت ندهد. در چنین حالتی فقط آمریکا، اسراییل و چند کشور کوچک با قطعنامه به مخالفت خواهند پرداخت و شاید هم چند غایب هم داشته باشیم. "

والتر اشتاین می گوید:"این به نظر من یک "سونامی" است. در چند سال گذشته بزرگترین هراس اسراییل "عدم مشروعیت" بوده است و این قطعنامه "عدم مشروعیت" اسراییل را در بر خواهد داشت. در عین حال موقعیت آمریکا نیز در جهان عرب به طور خاص و در کل جهان به طور عام، تضعیف خواهد شد."(1)

بسیاری دیگر از تحلیلگران و فعالان جنبش مردم فلسطین نیز روی دادن انتفاضه سوم را پیش بینی و تاکید کرده اند."رالف شونمان"، تحلیلگر سیاسی آمریکایی می گوید:"دیوان بین المللی کیفری مطالبات مردم ستمدیده جهان را پیگیری نمی کند. محکومیت قذافی با چشم پوشی از فجایع بحرین و غزه بر این امر دلالت دارد. مردم فلسطین باید برای رهایی از اشغالگری رژیم اسراییل با بسیج همگانی، انتفاضه سوم را آغاز کنند."

وی ادامه می دهد:"ما به انتفاضه سوم نیاز داریم که از روحیه آزادیخواهی بر می خیزد و با خیزشهای اخیر مردم در سراسر منطقه تشویق و تقویت می شود. همانطور که خودفروختگان در مصر، تونس، الجزایر، بحرین، اردن و همه کشورهای منطقه با مقاومت مردم خود رو برو شده اند، مسوولان فلسطینی و قدرت اشغالگر اسراییل نیز با مقاومت در انتفاضه سوم مواجه خواهند شد."

"صبری سیدم"، مشاور ارشد محمود عباس نیز معتقد است:""بهار عربی"، فلسطینیها را نیز به استقلال نزدیک کرده است، همانطور که در مرزها شاهد آن بودیم. انقلاب در کشورهای عربی به ما انگیزه داده است. شرایط دیگر مانند گذشته نیست، اکنون وضع تغییر کرده است."

 

- "انقلاب دوم" مصر

مصر، گامهای بلندی به سوی "انقلاب دوم" بر داشته است. مردم این کشور با وجود رفتن مبارک و برقراری حکومت جانشین، دستاوردهای انقلاب خود را در محاصره ارتجاع می بینند و عزم جزم کرده اند تا به آخر برای بازیابی آن جانفشانی کنند.

روز 27 ماه مه بیش از یک میلیون نفر در "میدان تحریر" و سراسر این کشور دست به اعتراضات گسترده ای زدند. سازمانها و گروههای چپ، شهروندان این کشور را به قیام علیه سیاستهای حاکمان نظامی، "اخوان المسلمین" و گروههای لیبرالی که پیشتر خود بخشی از نیروی انقلاب بودند و اکنون همدست نظامیان شده اند، فراخواندند. این روز، "روز خشم" نامگذاری شده بود. این گام بزرگ، نه تنها با سکوت حاکمان و رسانه های وابسته بدانها روبرو نشد، بلکه آنها با شدت هر چه تمام تر به ضدیت با آن کمر بستند.

مهمترین و برجسته ترین خواست معترضان مصری، محاکمه "مبارک" که در هتل پنج ستاره ای در "شرم الشیخ" بسر می برد، بود. آنها می خواستند مبارک به خاطر قتل و شکنجه فعالان و معترضان محاکمه شود، اما با مخالفت شورای عالی نیروهای مسلح روبرو شدند. با این حال در اثر ادامه اعتراضها، دادستان کل کشور به شکل غیر منتظره ای اعلام کرد که رییس جمهور برکنار شده باید به اتهام کشتار 865 نفر از معترضان، محاکمه شود. شورای عالی نیروهای مسلح باز هم زیر بار نرفت. نتیجه آن که "روز خشم" به سرعت سازماندهی شد. در عین حال، رسانه های حکومتی و رسانه های لیبرالها برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم ادعا می کردند که تظاهرات 27 مه به منظور راه انداختن جنگ داخلی، قیام مسلحانه و ایجاد هرج و مرج تدارک دیده شده و از شهروندان می خواستند در آن شرکت نکنند. آنها از بانکها خواستند که این روز را تعطیل اعلام کنند زیرا که قرار است تظاهر کنندگان بدانها حمله ور شوند. شرکتهای بزرگ به کارمندان خود دستور داده بودند از شرکت در این تظاهرات خودداری کنند. حتی "اخوان المسلمین" نیز مخالف خود را به صورت علنی ابراز کرد و در اعلامیه هایی که به طور وسیعی پخش شد، هشدار داد که هر کس در این تظاهرات شرکت کند، از "کمونیستها و سکولارها" حمایت کرده است. گروههای بنیاد گرای دیگر نیز به همین ترتیب مخالفت شدید خود را ابراز کردند.

دو یا سه روز پیش از روز موعد، ارتش که اطمینان پیدا کرده بود تظاهرات بزرگ و گسترده خواهد بود، اعلام کرد به سوی تظاهرکنندگان شلیک نخواهد کرد و "اسام شریف"، نخست وزیر مصر گفت:"ناراحتی و عاصی شدن کارگران را درک می کند."

با همه تلاشی که برای به هراس انداختن مردم و جلوگیری از قدرت نمایی جنبش توده ای صورت گرفته بود، بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت کردند و پیام خود را رسا و با اراده اعلام داشتند. یکی از شعارهای قابل توجه تظاهر کنندگان این بود: "برادران کجایید؟ اینجا تحریر است".

خواستهای معترضین در 4 بند زیر جمعبندی شده است:

1- محاکمه مبارک

2- پایان محاکمه فعالان و انقلابیون در دادگاههای نظامی

3- عدم مخالفت با پروسه گذار به سیستمی دمکراتیک

4- آغاز پروسه تقسیم ثروت در میان تهیدستان و تعیین حداقل دستمزد

در پایان این اعتراض گسترده و پیروزمندانه، رسانه ها ناچار به انعکاس آن شدند و به این ترتیب دروغ پردازی کسانی که مردم را به شرکت نکردن در آن تشویق کرده بودند، آشکار گشت.

 

نتیجه گیری:

اهمیت تمرکز بر این رویداد از این روست که به مبارزات کارگری که می توان گفت مهمترین و موثر ترین بخش این جنبش است و همچنین مبارزات دمکراسی خواهانه در مصر امید تازه ای بخشیده است. با این حال مشکلات زیادی هنوز پیش پای مردم این کشور است. یکی از کلیدی ترین پرسشها مجهول بودن عامل اصلی و یا قدرتی است که مانع به ثمر رسیدن انقلاب مردم می شود. برخی معتقدند، مبارک از کانال افراد با نفوذ خود اخلالگری ایجاد می کند و برخی حزب دمکراتیک ملی وابسته به او را که بیشترین خسارات از انقلاب را متحمل می شود، را مقصر می دانند. گروهی نقش غرب بویژه آمریکا و گروهی مسلمانان سلفی ( مسلمانان اهل سنت و یا وهابیها ) و تعداد کمتری ارتش را به عنوان کسانی که بر سر راه پیشروی انقلاب ایستاده اند به حساب می آورند. این موضوع پیچیده مانعی در راه سازماندهی بهتر بوجود آورده و نیاز به بررسی بیشتری از جانب فعالان این جنبش دارد.

هم اکنون بحث در باره ایجاد آلترناتیوی به جای شورای عالی نیروهای مسلح در محور گفتگوهای این جنبش قرار دارد.

به تازگی "سوسیالیستهای انقلابی مصر" فراخوانی داده اند که می توان گفت برنامه عمل انقلاب دوم مصر را نیز تشریح می کند، در بخشی از این فراخوان آمده است:"همه نیروهای سیاسی مدافع طبقه کارگران، مزد بگیران و روستاییان باید خود را در گسترده ترین کمپین ممکن سازماندهی کنند تا بتوانند به حمایت و یاری مبارزات اجتماعی رفته و با تصمیمات خودمدارانه مقابله کنند. آنها باید خواستار آزادی همه روستاییان، کارگران و دانشجویان بازداشت شده که سربازان انقلاب اجتماعی هستند شوند. امروز، تداوم انقلاب ما به آزمایش گذاشته شده است. مبارزه هنوز ادامه دارد. پیروزی در صورتی دست یافتنی خواهد بود که در میان مردم، اتحادیه ها و لایه های سیاسی مختلف دست به سازماندهی بزنیم."

 

- آغاز جنبش "برآشفتگان" در اسپانیا و دیگر کشورهای اروپایی

مردم اروپا در اعتراض به نابرابری، بی عدالتی ، عدم دمکراسی و خسارتهای سرمایه داری در زندگی خود به خشم آمده و برآشوبیده اند. جنبشی که با کتاب کوچکی با عنوان "برآشوبید" نوشته "استفان هسل" 93 ساله، از نویسندگان بیانیه حقوق بشر آغاز گردید، در روز 15 ماه مه از اسپانیا به فرانسه، ایتالیا، آلمان، انگلیس، بلژیک، یونان و چند کشور دیگر اروپایی کشیده شد. کتاب "برآشوبید" تنها در فرانسه بیش از یک میلیون نسخه به چاپ رسید. "یاکوب آوگشتاین"، ناشر هفته نامه آلمانی Der Freigtag و مقاله نویس "اشپیگل آنلاین" در باره این نویسنده، دیپلمات و شاعر می گوید:"کتاب وی به معنی فراخوان برای به دست گرفتن اسلحه نیست. هسل از اردوگاه مرگ "بوخن والد" جان سالم بدر برده و از خشونت متنفر است. نوشته او فراخوانی است به مبارزه برای برپایی جامعه ای که بتوان به آن "افتخار" کرد. "افتخار" واژه ی مهمی در زندگی ملتهاست. مردم می خواهند به کشور خود افتخار کنند. "هسل" معتقد است که منافع عمومی باید مقدم بر منافع تک تک افراد قرار بگیرد. توزیع عادلانه محصول کار باید مهم تر از قدرت پول باشد. کتاب "هسل" در کیوسک روزنامه فروشیها سرسام آور به فروش می رسد. این نوشته ی مردی کهن سال است که وجدانها را بیدار می کند، آنها را به یاد وجدانهایشان می اندازد و به ابراز خشم علیه سیستمی فرا می خواند که در آن وجدان و ارزشها کمتر به حساب می آیند."

روز 15 ماه مه، در پی فراخوان یک کمپین اینترنتی در فرانسه، اعتراضات در پاریس با شرکت گروههایی از جمله زنان، فعالان محیط زیست و گروه "دمکراسی واقعی، حالا" آغاز گشت. پس از پایان این تظاهرات بزرگ که به جنبش M-15 مشهور شد، 40 نفر از شرکت کنندگان تصمیم گرفتند میدان را ترک نکنند و همانجا چادر زده و به سبک اعتراضات "میدان تحریر"، شب و روز را آنجا بگذرانند.

در پی این تظاهرات و در همبستگی با آن، "میدان باستیل" نیز اشغال شد و به همین منوال اعتراضات آغاز گردید.

روز 29 ماه مه، اعتراضات در مادرید شعله ور شد. در این روز در 120 نقطه مادرید اعتراضاتی برپا شده بود اما بزرگترین تجمع در "پورتا دل سول" صورت گرفت. سخنرانان می گفتند:"ما حرکتی را شروع کرده ایم که در سراسر اروپا گسترش پیدا کرده از این رو باید ادامه دهیم. حمایتی که در سراسر جهان گرفته ایم، به ویژه همبستگی بزرگ پاریس و همچنین در یونان بسیار مهم است و برای ما انرژی بخش است."

آنها پذیرفتند که زمان نا محدودی برای این اعتراضات داشته باشند. بدین صورت، روز 29 مه هزاران نفر از معترضان رای خود را برای اشغال "میدان پورتا دل سول" دادند. آنها فریاد می زدند:"ما نمی رویم، نمی رویم!"

این تظاهرات در مخالفت با سیاستهای حزب سوسیالیست حاکم که منجر به 50 درصد بیکاری جوانان این کشور شده، در جریان است. جوانان می گویند، دولت قصد دارد بدهی بانکها را سوسیالیزه کند یعنی، پول مردم را به بانکها بدهد تا نجات پیدا کنند.

شکل جنبش برآشفتگان، حرکت افقی، بدون سیاستمداران، بدون رهبر و علیه فساد در احزاب دولتی ، بیکاری و وضعیت اقتصادی است. این جنبش دارای مرکزیت نیست و شرکت کنندگان ان افرادی هستند که یا معتقد به اصلاح سیستم هستند و یا خواستار تغییر سیستم به صورت ریشه ای از بالا تا پایین. نکته شایان توجه این که دو اتحادیه بزرگ اسپانیا، CCOO (استالینیست) وUGT (تحت سلطه حزب حاکم،PSOE ) از این جنبش حمایت نمی کنند. معترضان می گویند آنها از دولت پول می گیرند تا حمایتش کنند.

 

- گامهای بلند تر در یونان

اگر چه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از دو دهه پیش، رسانه ها از قول صاحبان خود به طور مداوم "شکست سوسیالیسم" را تبلیغ می کنند، اما واقعیت این است که در کشورهایی مانند یونان، بوروکراسی فاسد حکومت، استثمار طبقه کارگر، ورود همه جانبه تر به بازار سرمایه داری و دور شدن بیشتر از عدالت اجتماعی، عامل اصلی وخامت شرایط موجود به شمار می رود. آنچه که در یونان و همین طور در پرتغال، ایرلند، اسپانیا و غیره می گذرد، سقوط تاریخی روابط سرمایه داری است. سیاستهای سختگیرانه اقتصادی کشورهای اروپایی و صندوق بین المللی پول به سقوط سطح زندگی مردم در لایه های مختلف انجامیده، مشاغل از بین رفته و کسری بودجه و بحران بدهکاری به زنجیری ناگسستنی تبدیل شده است.

در یونان نیز پس تظاهرات 15 مه اسپانیا، تظاهرات بزرگی علیه سیاستهای ریاضت گرایانه دولت سوسیال دمکرات (PASOK) در شهرهای مختلف از جمله آتن و در "میدان سینتاگما" (قانون اساسی) برپا شد.

دامنه این اعتراضات در روز 15 ژوئن به محاصره ساختمان پارلمان این کشور توسط دهها هزار معترض کشیده شد. این تظاهرات همراهی دو اتحادیه بزرگ این کشور، ADEDY و GSEE را با فراخوانی برای 24 ساعت اعتصاب عمومی به دست آورد. طرفداران این دو اتحادیه به معترضین که 3 هفته در برابر وزارت دارایی کمپ کرده بودند، پیوستند. این سومین اعتصاب عمومی در سال جاری است که در اعتراض به برنامه های دولت در فروش اموال ملی، بالا بردن مالیات و کاهش دستمزدها - شرطهایی که اتحادیه اروپا برای کمک مالی یازده میلیارد دلاری به این کشور تعیین کرده - صورت می گیرد.

گستردگی مقاومت در یونان و انگیزه مبارزاتی که ایجاد کرده است، بحرانی را در دولت جورج پاپاندروو حزب چپ میانه او، "پازوک" دامن زده که وی را به اعلام آمادگی برای کناره گیری وا داشت. پاپاندروو سپس با دیگر احزاب به گفتگو نشست. وی امیدوار بود که با "حزب دمکراسی نو" با راست میانه ائتلافی ایجاد کند و در آخرین اقدام، قول تغییراتی در کابینه خود را داد.

"پازوک"، حزب "پاپاندروو" شبیه "حزب کار" (چپ میانه) در انگلیس و سوسیالیستهای فرانسه است. او با فشارهای اقتصادی کمر شکنی که بر مردم تحمیل کرده، موقعیت بسیار بحرانی را برای خود به وجود آورده است.

در همین حال باید توجه داشت که رسانه ها تنها درگیریهای مردم و پلیس را انعکاس می دهند، در صورتی که اگر چه تظاهرات در یونان با درگیریهایی نیز همراه بوده، اما درگیری اصلی بحران بزرگی است که وجود دارد. یکسال پیش مردم شاید برخی فشارهای اقتصادی را تحمل می کردند، اما اکنون با انقلاب در مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه و تظاهرات در اسپانیا و غیره، نارضایتیها و تلخ کامیها رادیکالیزه شده است. حمایت از اعتصابهای عمومی و تظاهرات علیه خصوصی سازی، قطع کمکهای اجتماعی و سقوط سطح معیشتی مردم، افزایش پیدا کرده است.

آنچه که معترضان می گویند:کارگران و زحمتکشان مسوول بحرانهای سرمایه داری نیستند و نباید بهای آن را بپردازند. دولتها باید منافع زحمتکشان را بر منافع سرمایه داران مقدم بشمارند.

اروپا مایل است تمامی جور بدهکاریهای دولت یونان را مردم بکشند، اما مردم نظر دیگری دارند. آنها به مادرید و مصر و دمشق و... می پیوندند و زیر چنین باری نمی روند.

 

 (1) متن کامل نوشته "امانوئل والتر اشتاین" (به زبان انگلیسی) را در لینک زیر می توانید بخوانید:

 http://www.agenceglobal.com/article.asp?id=2581