با «تامل» در پیشنهاد پوتین، علی لاریجانی برکنار شد.

 

مهدی سامع

mehdi_samee@yahoo.com

 

64 سال بعد از آن که پیروز شدگان جنگ جهانی کنفرانس تهران را برگزار کردند و ژوزف استالین همراه با شرکای غربیش بر سر آرایش جدید جهان مذاکره کرد، روز  ٢٤ مهر ماه سال ١٣٨٦، ولایمیر پوتین به بهانه شرکت در دومین اجلاس سران کشورهای ساحلی دریاچۀ  خزر که هدف آن تعیین رژیم حقوقی این دریاچه بود  به تهران آمد. کنفرانس برگزار شد و عکسهای قد و نیم قد از آقای پوتین و مهماندارانش منتشر شد. بیانیه پایانی اجلاس در شکل و شمایل یک نشست پیروزمند که در محتوا فاقد هرگونه توافق و تفاهم جدی بود منتشر شد و تعیین رژیم حقوقی دریای خزر به صورت معامله نسیه باز هم به بعد موکول شد و آن چه از این مسافرت پر سر و صدا برای رژیم به صورت نقد بر جای ماند، برکناری علی لاریجانی در آستانه ملاقاتش با سولانا بود. در شرایطی که روسیه، آذربایجان و قزاقستان 64 در صد کف دریای خزر را بین خود تقسیم کرده و 36 در صد باقی مانده را برای ایران و ترکمنستان گذاشته اند، متاسفانه صحبت از «تعین رژیم حقوقی دریای خزر» یک جوک خود گو و خود بخند بیش نیست. البته آقای پوتین برای این که مهماندارانش او را بهتر بشناسند و بدانند که کرملین حاضر نیست به هر قیمت بار بحران اتمی ولایت خامنه ای را بر دوش بکشد در مورد زمان شروع به کار نیروگاه بوشهر با گفتن این که «من فقط وقتی بچه بودم به مادرم قول می دادم»، کارگزاران ولایت فقیه را سنگ روی یخ نمود.

سیاست روسیه در مورد رژیم ایران از زبان پوتین به این شکل فرمولبندی شد: «روسیه به دنبال تحکیم روابطش با ایران است بدون آنکه موجب برانگیختگی غرب شود.» و البته قبل از آن در مسکو و در دیدار با ایهود اولمرت گفته بود که:«روسیه و غرب دشمنی مشترک دارند و آن تروریسم بین المللی است.»

اما آیا همه سر و صداها پیرامون این سفر به همین چند جمله دیپلماتیک و یک بیانیه نسیه و بی محتوا و چند ملاقات دوستانه محدود می شود؟ آیا در پس این سفر و به ویژه در ملاقات آقای پوتین با آیت الله خامنه ای پیغامهایی رد و بدل شده است؟

چرا با وجود این که همگان جواب ولی فقیه نظام به پیشنهاد پوتین را شنیدند و در رسانه های دولتی نیز این حرف خامنه ای که گفت «در مورد این پیشنهاد تامل می کنیم» منتشر شد، و علی لاریجانی نیز آن را تائید کرد، احمدی نژاد هرگونه پیشنهاد را تکذیب کرد؟

برای پاسخ به این سوالها نیاز به اطلاعات بیشتری هست. اما بررسی چند موضوع می تواند ما را در فهم آن چه  احمدی نژاد به نیابت از جانب ولی فقیه دنبال می کند کمک کند.

نخست ببینیم چالشهای کلان روسیه و صاحبان قدرت در این کشور، پوتین یا هر کسی دیگر که به جای او بنشیند، چیست؟

اول آن که روسیه از پیشروی آمریکا به شرق اروپا و آسیای مرکزی به شدت نگران است. نصب سیستم دفاعی ضد موشک آمریکا در اروپای شرقی و به طور مشخص در لهستان چراغ قرمز کاخ کرملین را در حالت روشن قرار داده است. تقویت سازمان همکاریهای شانگهای و تلاش روسیه برای ایجاد یک قطب اقتصادی در مقابل آمریکا از طریق این سازمان نمی تواند اقدامی هم عرض آن چه ایالات متحده انجام می دهد ارزیابی شود. البته سازمان همکاریهای شانگهای با وجود قدرت اقتصادی چین و رشد اقتصادی کشورهای عضو این سازمان برای غرب به طور عام و برای آمریکا به طور خاص یک خطر جدی محسوب می شود. اما این خطر در شرایط کنونی جهان هنوز به صورت بالفعل در نیامده است و مهمتر این که وقتی روسیه از بالا رفتن قیمت نفت سود می برد، این چین و دیگر کشورهای نیازمند انرژی در سازمان همکاریهای شانگهای هستند که از این بابت به شدت زیان خواهند دید.

نکته دوم برای روسیه که بارها بر آن تاکید کرده این است که این کشور با وجود منابع عظیم نفت و گاز خواهان داشتن سهم استراتژیک در تامین این مواد برای اروپا می باشد و اروپا نیز آگاهانه و به دلایل گوناگون به این خواست تن نداده است. در زمینه انرژی همچنین باید به نارضایتی روسیه در مورد سیاست آمریکا در مورد پروژه خطوط لوله انتقال نفت به عنوان چالش سوم روسیه اشاره کرد. سیاست آمریکا منزوی کردن روسیه و انتقال انرژی از آسیای مرکزی بدون مشارکت دادن روسیه است. و بالاخره به عنوان چالش چهارم باید از خواست روسیه برای پیوستن به سازمان جهانی تجارت نام برد که برای این امر هم مانع اصلی ایالات متحد آمریکا می باشد.

با تعمق در این چالشها به این نتیجه می رسیم که کارت آقایان خامنه ای و احمدی نژاد برای حکام کرملین تنها و تا جایی سودمند است که بتوان در زمینه چالشهای کلان امتیازهای قابل توجه از آمریکا و غرب گرفت و به همین دلیل است که آقای ولادیمیر پوتین در تهران به خاطر می آورد که فقط در دوران کودکی به مادرش قول می داده است. آقای پوتین تا کنون از این کارت به مثابه یک فرصت تاکتیکی به بهترین وجه استفاده کرده و البته تا کنون از کیسه مردم ستمدیده ایران بیش از 1.3 میلیارد دلار برای یک نیروگاه چرنویلی به کیسه دولت روسیه منتقل کرده است.

رئیس جمهور روسیه که احتمالا در ماههای آینده پست نخست وزیری را از آن خود خواهد کرد با اعتقاد به این میزان وزن و اعتبار کارت حکام تهران به ایران سفر کرد. اکنون ببینیم در حوالی سفر پوتین چه پیامهایی بین طرفهای درگیر و صاحبان قدرت و ثروت رد و بدل شد. بخشی از این پیامها به گزارش رسانه های جمعی به قرار زیر است.

روز شنبه 31 شهريور(22 سپتامبر) خامنه ای گفت:«كساني كه تهديد مي كنند بدانند و بفهمند كه حمله به ايران به صورت ضربه زدن و گريختن ممكن نيست و هركس تعرض كند عواقب آن به شدت دامنش را خواهد گرفت.»

روز شنبه 7 مهر(29 سپتامبر) سرلشگر پاسدار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در مورد استراتژی راهبردی سپاه در شرایط کنونی گفت:«استراتژی فعلی از سوی رهبر انقلاب مشخص شده» و «استراتژی راهبردی سپاه با آن سالها فرق کرده است.بدین ترتیب که ماموریت اصلی سپاه در حال حاضر مقابله با تهدیدهای داخلی است و سپس در صورت تهدید نظامی خارجی سپاه به کمک ارتش خواهد شتافت.»

روز چهار شنبه 25 مهر(17 اکتبر) جورج بوش گفت:«جامعه بين المللی برای جلوگيری از احتمال وقوع جنگ جهانی سوم، بايد مانع از دستيابی ايران به دانش توليد جنگ افزار اتمی شود.»

روز شنبه 28 مهر(20 اکتبر) مایکل مالن رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا گفت:«گرچه گزینه نظامی علیه ایران آخرین راه حل است، ایالات متحده آمریکا قادر است درصورت ضرورت و بدون در نظر گرفتن این که در عراق و افغانستان در حال جنگ است، به ایران حمله کند.» وی اضافه کرد که: «ایالات متحده در مقابله با ایران که انگیزه های جاه طلبانه ای در برنامه های هسته ایش دارد و همچنین از شورشیان در عراق حمایت می کند، همه تمرکزش را بر شیوه های دیپلماتیک معطوف کرده است.»

روز یکشنبه 29 مهر (21 اکتبر) تونی بلر، نخست وزیر سابق انگلیس که در حال حاضر نماینده ویژه گروه چهارجانبه صلح خاورمیانه است در نیویورک پیرامون بنیادگرایی اسلامی گفت:«جهان با شرایطی مشابه ظهور فاشیسم در دهه 1920 روبرو است» که ایدئولوژی اسلامی «در حال حاضر یک دولت دارد، ایران. دولتی که آماده حمایت و پشتیبانی مالی از تروریسم برای بی ثبات کردن کشورهایی است که مردم آنها دوست دارند در صلح و آرامش زندگی کنند.»

روز دوشنبه 30 مهر(22 اکتبر) سرتیپ پاسدار محمود چهارباغی فرمانده توپخانه و موشکهای نیروی زمینی سپاه پاسداران طی اظهاراتی گفت:« در اولین دقیقه حمله، نیروی زمینی سپاه پاسداران یازده هزار راکت و گلوله توپ به سوی پایگاههای مهاجمان شلیک خواهد کرد.....اهداف و پایگاههای نیروهایی که ممکن است ایران را هدف حلمه قرار دهند شناسایی شده و این پایگاهها در نخستین لحظه حمله هدف حمله مستمر قرار خواهند گرفت تا آنجا که اگر جنگی در آینده اتفاق بیفتد، طولانی نخواهد بود. ...در همان روزهای اول دشمن را به خاک ذلت می‌ نشانیم، دشمن نیز از خود بپرسد، حاضر است چقدر کشته بابت حماقت حمله به ایران بدهد، چون ما برای همیشه تاریخ آنها را پشیمان خواهیم کرد.»

به این رجزخوانیها و تک و پاتکهای گفتاری باید دیدارهای پوتین با نیکلا سکوزی، رئیس جمهور فرانسه، رایس، وزیر امور خارجه آمریکا، رابرت گیس، وزیر دفاع آمریکا، ایهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل و آنجلا مرکل، صدر اعظم آلمان که همگی در آستانه سفر به تهران صورت گرفته است را هم مد نظر قرار داد.

با توجه به چالشهای کلان روسیه و با در نظر گرفتن شرایطی که پوتین به تهران مسافرت کرد می توان پیام او به ولی فقیه به مثابه قدرت مطلقه حاکم بر ایران را چنین ارزیابی کرد. او به آیت الله خامنه ای به صراحت هشدار داده که هوا پس است و برای آن که همه چیز از دست نرود مقام معظم رهبری باید اندکی جام زهر میل فرمایند که می توان این زهر را با کادوهای ویژه روسی علاوه بر کادوهای کشورهای 5+1 قابل نوشیدن کرد. واکنش اول خامنه ای به این پیشنهاد و به منظور نرنجاندن حاکم کرملین تنها قول «تامل کردن» بود. پس از آن خامنه ای برای این که بر سر قولش بماند و البته بازهم بر اساس ارزیابی «عدم امکان جنگ جدی و نظام شکن» و پس از «تامل» در رفتار علی لاریجانی که گویا کادوهای روسی فریبش داده و آن را همان «درّ غلطانی» که حسن روحانی در ازای «آب نبات» از دست داده ارزیابی کرده، مسئولیت علی لاریجانی که یک پاسدار قدیمی است را به یک پاسدار احمدی نژادی واگذار کرد. حاکمیت روز به روز احمدی نژادی تر می شود و آقای خامنه ای که از ضعف نظام و تزلزل در بدنه حاکمیت آگاه است به خوبی می داند که هر عقب نشینی حتی روسی پسند چه هزینه های سنگینی برای بارگاه ولایت دارد و از همین نگاه است که بدون شکاف از احمدی نژاد حمایت می کند.

و اما در مورد عوارض و نتایج این رویداد باید دید که واکنشها پس از ملاقات سولانا با نمایندگان رژیم در روزهای آینده و نیز گزارش البرادعی در پایان ماه نوامبر چگونه خواهد بود. اما واکنش ایرانیان همین امروز به طور روشن و شفاف از جانب دانشجویان پلی تکنیک اعلام شد. صدای زنان و مردان ایران زمین را دانشجویان پلی تکنیک در روز 30 مهر این گونه به جهانیان اعلام کردند:«مرگ بر دیکتاتور».

 

منبع: یادداشت سیاسی نبرد خلق، شماره 268 - سه شنبه 1 آبان ۱۳۸۶ (23 اکتبر 2007)