فراسوی خبر... پنجشنبه ۳ مهر

«مُعجزه» سرنگون نشدن تکرار شدنی نیست

منصور امان

بر کسی پوشیده نیست که فعال شدن «مکانیزم ماشه» مُترادف با تشدید درگیری خارجی رژیم ج.ا با آمریکا و اُروپا است. این امر فقط به گُسترش دامنه تحریمها و تشدید وخامت شرایط زندگی و معیشت مردُم محدود نمی شود، بلکه در این میان با ورود اسراییل به درگیری و افزوده شدن سویه نظامی بدان، قُدرت ویرانگری بُحران خارجی ج.ا ابعادی دوزخی پیدا کرده است.  

دُرُست در چنین بزنگاه حساسی آخوند علی خامنه ای در سُخنانی تحریک آمیز بر آتش جنگ و تحریم دمید. او راه حل مُسالمت آمیز را «بُن بست» نامید، مُذاکره را «ضرر» خواند، بر غنی سازی و موشک سازی پافشرد و از «افزایش قُدرت نظامی» دم زد.

اعلام مواضع جنگ طلبانه وی به مُوازات حُضور رییس دولت او و وزیر خارجه اش در نیویورک و وجود فُرصت واقعی برای دور کردن خطر جنگ و تحریم از کشور صورت می گیرد. بیرون آمدن علی خامنه ای از مخفیگاه بدین منظور، ماموریت پزشکیان و عراقچی را فاش می کند. آنها جُز تکرار آنچه که خامنه ای به زبان آورد، دستور کار دیگری ندارند. فراتر از آن، گفته های او جنس «ابتکارات دیپلُماتیک» رژیم ج.ا در خلال شش ماه گذشته و از هنگام شروع مُذاکره با آمریکا را نیز بازگو کرده است.

نگاه رژیم ولایت فقیه به مذاکره و دیپلُماسی، همواره امکانی برای سردواندن طرف خود، وقت کُشی، سوراخ فرار و جُز آن بوده است؛ رویکردی که سیاست مُماشات آن را به خوبی تقویت کرده است. اکنون اما رژیم خامنه ای با وضعیت جدیدی روبرو شده که راه های حفظ وضع موجود را مسدود ساخته است. تاکتیکها و ترفندهای پیشین آن دیگر موثر نیست و همزمان اما به خُشکاندن چشمه قُدرت و ثروت خود یعنی تنش خارجی حتی فکر هم نمی کند.

سُخنان او و رویکرد حاکمیت در جریان «مُذاکرات»، بازتاب مادی این منافع در سیاست است. در ترازوی حُکمرانی خامنه ای و شُرکا، وزنه بقا بر سریر قُدرت و ثروت از هر وزنه انسانی، اقتصادی و اجتماعی دیگر سنگین تر است. پُرسش برای آنها این نیست که چه چیز و چه کس قُربانی حفظ تاج و تخت شان می شود، مُهم حفظ تاج قُدرت و تخت ثروت است.

علی خامنه ای با گُستاخی حیرت آور و در حالیکه نه توان نظامی و نه پُشتوانه اقتصادی لازم را برای رویارویی دارد، از کُنج پناهگاه خود حریف می طلبد و آگاهانه مردُم و کشور را به گرداب تحریم و جنگ می اندازد. در بیش از سه دهه او نشان داده که برای بقای رژیم فاسدش هیچ مرز اخلاقی، انسانی و سیاسی را به رسمیت نمی شناسد و کاملا آمادگی دارد تا آنجا پیش رود که ایران و ایرانی را با خود به قعر جهنم ببرد.

جامعه مُعترض اما دیرگاهی است که مرز خود را با شرارتهای بُحران زای دستگاه حاکم پُررنگ ترسیم کرده است. «مُعجزه» دیگری در کار نیست، استبداد مذهبی حاکم خود به کام چشم انداز سیاهی که به روی مردُم گشوده، فرو خواهد رفت.

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست