فراسوی خبر... پنجشنبه ۱۳ خرداد

جدولهای خاموشی؛ نمودی از رها شدگی اوضاع

منصور امان

هیچگاه به اندازه این دور از نمایش انتخابات ریاست جمهوری مُلاها، وعده های پُر آب و تب مُنتخبان شورای نگهبان پرت و توخالی تر به گوش نرسیده است. در همان حال که "نظام" حتی از تامین برق کشور نیز عاجز است و نان را از دست مردُم قاپ می زند، آنها گزافه رُشد، رفاه و اشتغال در دهان می گردانند و ورد یارانه یک میلیونی، وام ازدواج نیم میلیونی و بسته غذایی ۳۰۰ هزار تومانی می خوانند.

از شهرهای میلیونی تا روستاهای کوچک، جریان برق در گرم و سوزان ترین ماه های سال مُتوقف شده و همراه با آن جریان یافتن عادی کار و زندگی در عمل غیرمُمکن گردیده. تقویم زندگی که بر اثر ویروس کُرونا برای نسل بالنده دانش آموز و دانشجو، اصناف و شرکتها و مشاغل کوچک، کارگران و خوداشتغالها نیمه مُنجمد شده بود، اینک یخ بسته است. فعالیت حیاتی ترین مراکز در عصر ویروس، بیمارستانها و درمانگاه ها، دُشوار یا مُختل گردیده و دستگاه های اُکسیژن ساز و یخچالهای واکسن به ناقوسهای مرگ تبدیل می شوند.

در یک کلام، به جُز اُلیگارشی حاکم و ریزه خوارهایش، هیچیک از بخشهای جامعه از تاثیرات مُخرب و طاقت فرسای قطع برق برکنار نمی ماند. خسارتهای کلان اقتصادی این امر فقط بر دوش جامعه آوار می شود و مشقات آن در زندگی روزمره، روح و روان همه آنهایی را که به تامین برق از سوی حاکمیت وابسته اند، می فرساید.

قطع برق را می توان نمادی از شیوه حُکمرانی استبداد مذهبی دانست، اما تصویر فراگیر از این سبک و سمتگیری هنگامی به دست می آید که این امر در کنار انبوه مُشکلات دیگری که کشور و مردُم با آن دست و پنجه نرم می کنند، گذاشته شود؛ مُشکلاتی که بیشتر آنها حیاتی ترین و ابتدایی ترین زوایای زندگی اجتماعی همچون آب، غذا، کار، هوا، بهداشت، آموزش، حمل و نقل و جُز آنها را در بر گرفته.

پیام نه چندان پنهان در این تصویر می گوید که دستگاه حاکم تامین جامعه و نیازهای آن را وظیفه خود نمی داند و امر "خدمت رسانی" در جایگاه حاکمیت و حُکومت را مساله ای انحصاری و محدود به طبقه حاکم و منافع آن می انگارد. رژیم ولایت فقیه جامعه را به حال خویش رها کرده است، نه برق، نه آب و نه تغذیه آن مُشکل و مشغله اش نیست. مساله "نظام" تمرکُز قُدرت با هر ابزار و انباشت ثروت از هر طریق است. مردُم در این جهانبینی تا جایی به حساب می آیند که بتوان پس اندازهای شان را در موسسات قرض الحسنه غارت کرد، دارایی شان را در بورس بالا کشید، از سُفره شان دُزدید یا به عُنوان سیاهی لشکر نمایش مشروعیت به کارشان گرفت. جُز این، آنها خود باید ببینند که چگونه می توانند راهشان را در برهوت خلق شده ی ولایت فقیه بیابند.

چنین می نماید که جامعه اینک راهش را یافته است. توده به جان آمده مسیر حل مُشکلات ریز و دُرُشت خود را نه در جهنم رژیم ولایت فقیه، بلکه بیرون از آن می جوید. این همان تحولی ست که نمایش سهل و روتین انتخابات را برای حاکمان هراسان ج.ا به حالت فوق العاده و میدان جنگ واقعی بدل ساخته است.      

 

 

بازگشت به صفحه نخست