فراسوی خبر... دوشنبه ۲۸ آبان

برهم خوردن بازی ارتجاع در استادیوم آزادی

منصور امان

اگرچه فقط یک ساده لوح درمان ناپذیر یا یک شیاد حُقوق بگیر می تواند صحنه سازی رُسوایی که در استادیوم آزادی انجام شد را آزادی ورود زنان به ورزشگاه به حساب بیاورد، با این حال سُخنان پرده درانه یک مقام ارشد قضایی در این باره یک روشنگری بجا و به موقع است که نمی توان آن را نادیده گرفت.

آقای غلام حسین اسماعیلی، رییس دادگُستری تهران، در واکُنش به هلهله تبلیغاتی جناح میانه حُکومت و زائده های "اصلاح طلب" آن، پوزخند زده است: "گوشه ای از ورزشگاه را به بانوان اختصاص دادیم که مبادا فدراسیون فوتبال تعلیق شود."

لحن تحقیرآمیز این پایور بدنام در باره زنان، همزمان جنس ترفندی که برای فریب افکار عُمومی و محمل سازی برای فدراسیون بین المللی فوتبال (فیفا) به کار زده شده را بازگو می کند. آنچه که در صحنه عمل نیز اجرا شد، جُز این نبود؛ چند صد تن از زنان "خودی" یا اعضای خانواده نورچشمیها در نقش تزیینات مجلس روی چند ردیف از صندلیهای استادیوم صدهزار نفری نشانده شدند. در بیرون از ورزشگاه، زنان "غیرخودی" که به همین گونه خواهان ورود بودند، مکانی بهتر از اتوبوسهای نیروی انتظامی و کمی بعدتر بیابانهای اطراف نیافتند.

رُسوایی و زنندگی این نمایش اما مانع از آن نشد که باند "اعتدال" و ریزه خواران "اصلاح طلب"اش آن را به عُنوان "ورود تاریخی زنان به استادیوم" جا نزنند و به خاطر این "موفقیت" به یکدیگر دسته گُل ندهند؛ یکی "عُبور زنان از آزادی" را مُژده داد، دیگری سوت زد "زنان برنده بازی آزادی" شدند و سومی کف زنان "مُهمترین و مُثبت ترین حرکت فینال" را جشن گرفت. به همین شیوه "خبرنگاران ما" (بنا به تعریف آقای ظریف) در رسانه های فارسی زبان خارجی نیز یک تحوُل "میانه روانه" را مُستقیم از "گوشه ورزشگاه" بو کشیده و رایحه اش را بسته بندی و به مُخاطبان و سفارش دهندگان تحویل دادند.

آقای غُلام حسین اسماعیلی اما نقص جُزیی که این دست ژستها از آن رنج می برد را آشکار کرده و آن توخالی بودن است؛ ایرادی که در نتیجه اش نمای بالا رفته با کوچکترین نسیم مُخالف بر سر طراح فرو می ریزد.

از نظر نوع نگاه ایدیولوژیک – سیاسی به موضوع زنان، جناح میانه رژیم ولایت فقیه و همریشان اش در باند رقیب در یک باشگاه توپ می زنند. با این حال این دسته مایل است از برخی محورهای مُشترک در پهنه حُقوق شهروندی و از جُمله مساله زنان، به مثابه گاو شیرده ای برای امتیاز گیری از باند ولی فقیه بهره ببرد. آقای روحانی ژست مُوافق می گیرد، با موضوع بازی می کند، رُقبا را قلقلک می دهد، واکُنش منفی آنها را برمی انگیزد و به حساب خود می ریزد تا سپس آن را هم در دربار "آقا" و هم در تالار جامعه خرج کند. در همین حال باند ولی فقیه نیز مایل نیست رقیب کلاش از کیسه آن هزینه کند؛ نتیجه این مُناسبات "برادرانه"، پرده دریهای از نوع سُخنان آقای اسماعیلی، به بار آمدن افتضاحاتی چونان نمایش استادیوم آزادی و سوختن این یا آن پادوی خوش ادا است.  

آویختن این طیف حُکومتی به دروازه های استادیوم آزادی فقط ناشی از خالی بودن دست آن برای تحت تاثیر قرار دادن جامعه نیست؛ مُهمتر از آن، آنها می کوشند بخشی از فشار فزاینده اعتراضها و خیزشهای اجتماعی را با نمایش فریبکارانه پاسُخ به یکی از مُطالبات آن، به گونه مُوقت هم که شده تخلیه کنند. حُضور گُسترده زنان در حرکتهای اعتراضی توده ای، نقش بی جایگُزین مُعلمان و بازنشستگان زن در اعتصابات و اعتراضات فرهنگیان، مُبارزه زنان هفت تپه پا به پای مردان و "دُختران خیابان انقلاب" فاکتورهایی هستند که دستپاچگی آقای روحانی و دوستان در جا زدن خرزهره به جای میخک را توضیح می دهد.   

 

 

بازگشت به صفحه نخست