فراسوی خبر... چهارشنبه 22 مهر

همه فلاکت "نظام" از زبان خامنه ای

منصور امان

آیت الله خامنه ای روزهای سختی را می گذراند و چنین می نماید که به شتاب در حال از دست دادن شیرازه امور است. تصویر سیاهی که او از وضعیت رژیم اش ترسیم می کند و روز دوشنبه یکبار دیگر زیر آن امضا گذاشت، گویای این ارزیابی است. او می گوید در "بالا"، رشته ها از هم گُسسته و راه "نُفوذ دُشمن" باز شده و در "پایین"، مرزهای فکری و فرهنگی با "نظام" پُر رنگ می شود.

رهبر جمهوری اسلامی پس از عقب نشینی هسته ای و فرو ریخته شدن باروهای استراتژی سیاسی، ایدیولوژیک و امنیتی هدایت گر این بُحران، به گونه پیوسته پیرامون "خطر نُفوذ دُشمن" در دستگاه قُدرت حاکم و به توصیف او "در مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی" هُشدار داده است.

آقای خامنه ای که به شدت از شکاف ناشی از "نرمش قهرمانانه" در سیستم و سقوط خود و منافعش در چاله آن نگران است، خویشتن را در مُحاصره "عده ای سهل انگار و بی خیال" می بیند که برای بیرون کشیدن قُدرت انحصاری از چنگ اش، با دُشمن محبوب او، آمریکا، دسیسه می چینند.

رهبر باند ولایت، باند رقیب را به سوواستفاده از مُذاکرات هسته ای مُتهم می کند و از دادن امکان "نفوذ" و "فُرصت" به آمریکا در "یک جاهایی" خبر می دهد. در امتداد همین نگاه، اعضای باند او، پایوران ارشد "نظام" از باند رقیب را "جاسوس"، "نُفوذی"، "مُنافق" می خوانند و برای آنها تدارُک مُحاکمه، اعدام و گور بتونی می بینند.

در "پایین" نیز ولی فقیه جمهوری اسلامی شرایط را بسیار ناگوار می یابد. او روز دوشنبه نسبت به "تغییر باورهای دینی، سیاسی و فرهنگی مردُم" و به زبان دیگر، رُشد نفی و مُقاومت جامعه در برابر تحمیلات مذهبی، فرهنگی و ایدولوژیک حُکومت ابراز نگرانی کرد.

وی اعتراف کرد که نسل جوان "وضعیت کنونی را مایه شرمندگی" می داند و نگاهش به جهان پیرامون همچون حُکومت، کوته بینانه، مُتوهم، انزواگرایانه و مُتعصبانه نیست.

فلاکت "مقام مُعظم" اما به اینجا ختم نمی شود؛ او برای چالشهایی که در برابرش گرفته راه حلی هم ندارد، تدبیری نیست که آقای خامنه ای به کار نبسته و در آن شکست نخورده باشد. او حتی توان مُدیریت مُشکل شخصی خود، یعنی ماله کشی سر کشیدن "جام زهر" را نیز ندارد و ترفندش مبنی بر افکندن بار آن به دوش مجلس و دولت، به یک افتضاح گُسترده تر و از دست دادن بیشتر اتوریته انجامیده است.

تنها امکانی که رهبر جمهوری اسلامی در برابر خویش می بیند، آن است که ورشکستگی چندجانبه "نظام" در "بالا" و "پایین" را دستمایه نگه داشتن خود بر تخت قُدرت کند؛ چونان کرکسی که بر لاشه ای!  

 

 

بازگشت به صفحه نخست