فراسوی خبر... یکشنبه ۲۲ آذر

شرایط تکان دهنده زلزله زدگان؛ بی اعتمادی به حُکومت بی دلیل نبود

منصور امان

زلزله بار دیگر اُستان کرمانشاه را به لرزه درآورده است؛ در تهران اما کماکان هیچکس تکان نمی خورد. آثار و پیامدهای ویرانگر زمین لرزه ماه گذشته همچنان روند زندگی در شهرها و روستاهای این اُستان را مُتوقف ساخته و با گذشت روزها به جای تخفیف یافتن مشقتهای زلزله زدگان، آنها با دُشواریهای تازه تری دست به گریبان شده اند.   

در همان حال که حُکومت سختکوشانه در تلاش برای فرار از کُمک رسانی موثر به زلزله زدگان است، شرایط در منطقه  آسیب دیده، جایی که ده ها هزار کودک، زن و مرد بی خانمان در چادر یا کانکس اُسکان داده شده اند، بُحرانی تر می شود. سرما، باران و برف، نبود سرویسهای بهداشتی و از همه مُهمتر، کیفیت نازل اُسکانهای مُوقت و ناسازگاری فاحش آنها با شرایط طبیعی و اقلیمی، زندگی را برای بازماندگان فاجعه به عُقوبتی سخت بدل کرده است.

تاکنون "اُسکان مُوقت" شاه کلید حاکمیت و نهادها و اُرگانهای آن برای فرار از مسوولیتی بوده که در برابر سرنوشت مردُم در هنگام بُروز حوادث طبیعی همچون سیل و زلزله بر گردن دارند. در همگی حوادث این چنینی، قُربانیان کم و بیش در مسکنهای اضطراری جا داده شده و سپس با مُشتی وعده و مُصوبه به حال خود رها شده اند. "نظام" در حقیقت ناکارایی خود در تهیه مسکن مُقاوم، ایجاد سیستم موثر امداد و نجات، مُدیریت بُحران و در نهایت، نداشتن اراده و برنامه درازمُدت برای بازگرداندن شرایط عادی زیست و کار به مناطق بُحرانی را با چادُر و کانکس روتوش می کند.

زلزله کرمانشاه میزان پیشرفت این بی اعتنایی غیرانسانی و بی اهمیت شماری جان و مال "پایینیها" را به نمایش گذاشته است. دولت با گذاشتن تپانچه بر سینه بی خانمان شده ها آنها را مجبور به انتخاب بین قبول وعده "وام بلاعوض" که به معنای بی سرپناه ماندن در حال است یا رفتن به کانکس کرده است.

همزمان، در یک همدستی آشکار بین دولت، بُنیاد مسکن و کارتل اقتصادی سپاه پاسداران موسوم به "قرارگاه خاتم الانبیا"، یک سُفره ده ها هزار میلیارد تومانی زیر تابلوی "ساخت کانکس برای زلزله زدگان" پهن گردیده که گرد آن بوروکراتهای حُکومتی و "دولت با تُفنگ" جا خوش کرده اند. محصول این مُشارکت "برادرانه"، جعبه هایی ساخته شده از فلز نازل است که به گونه ناشیانه ای به یکدیگر جوش خورده یا پیچ شده اند، بدون کوچکترین امکانات اولیه سُکونت و بدون هر گونه پناه در برابر سرما، باران و برف.

با این وصف ناگُفته می توان پنداشت که روزگار اکثریت زلزله زدگان که زیر چادر شبهای یخ زده غرب کشور و روزهای برف و بارانی اش سر می کنند، چگونه است. چادُرهای آنها اینک بر بستری از آب، گل و لجن قرار گرفته و دست باد آن را با هر وزش تند خود از جا برمی کند. وسایل گرمایشی، پُخت و پز، آب و برق در ردیف اجناس لوکس شمرده می شوند و حمام و دستشویی امکاناتی رویایی. گرد چادرها، ارتفاع زُباله هایی که تخلیه نمی شود، هر روز اندکی بالاتر می رود و همراه آن درجه آسیب پذیری چادُر نشینان و به ویژه کودکان و سالمندان در برابر بیماریهای شناخته شده و جدید.

جامعه ایران که در جریان زلزله کرمانشاه بی اعتمادی سهمگین خود به حُکومت و عوامل آن را در نظر و عمل به نمایش گذاشت، در شرایط کُنونی بازماندگان زلزله و به موازات آن رویکرد ضدانسانی و غیر مسوولانه حاکمان کشور، دلایل مُحکمتری برای مُحق بودن نگاه و برخورد خود می یابد.

آسیب دیدگان زلزله همچنان به کُمکهای فوری و نیز باواسطه و بُنیادی نیاز دارند. این کُمکها هر چه مُنسجم و سازمان یافته تر باشد، موثر تر خواهد افتاد. ایجاد کانونها، مراکز و انجمنهای محلی، صنفی و به خدمت گرفتن امکانات شبکه های اجتماعی بی تردید می تواند زیر بنای حرکت در جهت هماهنگی بین یاری رسانان و وصل ارتباط آنها با نیازمندان کُمک باشد.   

 

 

بازگشت به صفحه نخست