فراسوی خبر... چهارشنبه ۲۱ تیر

توتال؛ صُلح کلان "آقا"، جنگ خُرده نان پادوها

منصور امان

قرارداد ۵ میلیارد دُلاری گازی با شرکت توتال، اشتهای زیرمجموعه های بارگاه را تحریک کرده است و در پیامد آن بر صحنه سیاست جمهوری اسلامی یک جدال تقسیم منافع درگرفته است که هر دو طرف زیر پوشش "مصالح ملی" آن را پیش می برند.

مُشاجره ای که از روزهای پیش زیر "خیمه نظام" گرد امضای نخستین قرارداد انرژی با یک شرکت اُروپایی در دهه گذشته به راه افتاده، با تلاش برای به میدان آوردن اُرگان قانونگذاری به میدان، کیفیت تازه ای یافته است. یک پایور باند حاکم در مجلس مُلاها از "تهیه طرح سه فوریتی" با هدف "توقُف موقت" قرارداد مزبور خبر داده است.

پیش از این سرکرده کارتل اقتصادی سپاه پاسداران، نسبت بی خبر ماندن و به بیان روشن تر بی کُلاه ماندن سر نظامی وامنیتها از این نمد شکایت کرده بود. سُخنان وی بخشی از یک کمپین گُسترده تر است که در مُخالفت با قرارداد با شرکت فرانسوی به راه افتاده و از رسانه ها و پایوران باند حاکم تا والیان محلی آن همچون آیت الله علم الهدی در آن شریک هستند.

گذشته از منافع روز جدال حاضر بر سر قرارداد مزبور، مساله مُهم تر برای مُخالفان آن، جلوگیری از چشم اندازی است که شراکت باند رقیب با توتال می تواند برای قراردادهای نفت و گازی آینده ترسیم کند. آنها برای جلوگیری از تبدیل توتال به یک اُلگوی ثابت و کنار گذاشته شدن پیوسته خود از "سُفره نفت"، آستینها را بالا زده اند.

با این همه چنین می نماید که نصیب جنگجویان نفت و گازی از این سفره چرب حداکثر خُرده نانهای آن باشد؛ بیش از همه به این دلیل که در یک مدار بالاتر، آقای خامنه ای و بیت او به صُلح خویش با مُعامله ۵ میلیارد دُلاری رسیده اند. بدون جلب یا خرید مُوافقت این دسته از شُرکا، نه آقای پاتریک پویان و نه حُجت الاسلام روحانی، سند محرمانه ای برای امضا در اختیار نداشتند.

افشای حُضور نماینده یا نمایندگان آقای خامنه ای در پروسه مُذاکرات که از سوی جناح میانه حُکومت صورت گرفت، یک یادآوری ضروری به مُدعیان تازه وارد پیرامون همین واقعیت است. در همین رابطه روز گذشته (سه شنبه) نیز یک مقام وزارت نفت با تاکید بر "محرمانه" بودن قرارداد توتال روشن ساخت: "نهادها و افرادی که باید از متن این قرارداد و جزییات اطلاع داشته باشند، این قراردادها را بررسی کرده و نظرات خود را ارایه می کنند."

ناگفته پیداست که این موضوعی نیست که از سرداروغه های سپاه پاسداران، نماینده آقای خامنه ای در مشهد یا خیل پایوران باند حاکم پنهان بوده باشد. آنها به اُمید گرفتن سهم یا باج نقش خود را بازی می کنند، همانگونه که در جامه "دلواپسی" بازی می کردند. "آقا"ی آنها نیز با لذت وافر به این بازی که به او امکان می دهد در پوست گوسفند بیگناه و بی خبر فرو رود و خود را بین تماشاچیان جا بزند، از دور نگاه می کند. "نظام" به همان اندازه که به توافق هسته ای و "برجام" نیاز داشت و دارد، به درآمد ناشی از حراج سرمایه های نفتی و گازی کشور در بازارهای بین المللی نیز مُحتاج است.

سهم جامعه از مُعاملات پسا برجامی به اندازه خود برجام است، یعنی میزانی برابر با هیچ! از این زاویه برای اکثریت مردُم مُبتلا به بُحران اقتصادی رژیم ولایت فقیه فرقی نمی کند که کُدامیک از باندهای حُکومتی سرمایه شان را به غارت می برد؛ مساله آنها بیشتر می تواند این باشد که چگونه می توان به این تقسیم ناعادلانه پایان داد. 

 

 

بازگشت به صفحه نخست