فراسوی خبر... یکشنبه ۹ خرداد

مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی

منصور امان

با اولین نیشتر واقعیت، حُباب "کمپین رای سلبی" و "پیروزی بُزُرگ و ارزشمند در انتخابات خبرگان" نیز ترکیده است. در همان حال که رهبران و پایوران باند ولی فقیه هیچ تریبونی را برای به ریشخند گرفتن رُقبای خود و تمجید از "آرا و مُشارکت مردم" از دست نمی دهند، "برندگان" پیش از این به گوشه ای پناه برده و مُراقب هستند صدا یا نشانه ای از آنها برنخیزد.

کارگزاران جناح میانه حُکومت و زائده های "اصلاح طلب" آنان دلایل خوبی برای خاموشی گزیدن دارند. آنها به بدنه اجتماعی خود وعده داده بودند اگر در نمایش انتخابات خبرگان "مُشارکت همه جانبه" داشته باشند، راه برای نظارت بر رهبر و ولایت مشروطه گشوده خواهد شد.

این وعده با یک صف بندی هیجان انگیز سینمایی علیه سه تن از بدنام ترین خبرگان "نظام"، آیت الله ها جنتی، یزدی و مصباح، تجسُم عینی پیدا می کرد. بدینگونه که با اخراج پرسوناژهای بد از میخانه، "لیست هاشمی" پُشت پیشخوان استقرار می یافت و پایان خوشی را برای همگان رقم می زد.

برای دیدن اینکه "تاکتیک سلبی" جناح میانه حُکومت در حقیقت یک فریبکاری ایجابی به سود بهبود موقعیت خود در توازُن قُدرت با رُقبا بدون در برابر داشتن هرگونه چشم انداز تغییر یا اصلاح در ساختار خبرگان است، نیازی به دوربین چشمی نبود.

همزمان، این واقعیت نیز بر فراز جنجال و هیاهوی نمایش انتخاب مجلس خبرگان به خوبی به چشم می خورد که در نظر به احتمال انتخاب ولی فقیه بعدی در این دوره، باند حاکم می بایست به وسیله انتخابات مزبور جایگاه انحصاری خویش را سنگربندی کرده و زیر ادعای حفظ و تداوم آن امضای عملی بگذارد. از سوی دیگر، آقای خامنه ای، شُرکا و همدستان نیاز داشتند در همان حال که برای پیشرفت سازش خارجی به "مجلس توافُقی" گردن می گذارند، به طرفهای خود در غرب مرزهای داخلی آن را نشان دهند.

با اعلام نتایج نمایش انتخابات خبرگان، خاک پاشی جناح میانه حُکومت به چشم بدنه خود و نیز بخشی از جامعه که برای ابراز بیزاری از "رهبر" و آیت الله هایش با کمپین آن همراه شده بود، ادامه یافت. جناح مزبور "نفر اول شدن" آقای رفسنجانی، "پیروزی" لیست مغشوش خود در تهران و "حذف" دو مُهره شطرنج باند حاکم، آقایان یزدی و مصباح را چونان تحولی چشمگیر در ویترین گذاشته و گرد آن به بازار گرمی برای فروش بهتر خویش و "ظرفیتهای نظام" مشغول شد.

واقعیت صحنه با بالا رفتن پرده نمایش و ریخته شدن مُحتویات صندوق خیمه شب بازی انتخابات بر کف آن آشکار گردید. "نفر اول" با فضاحت از صحنه فرار کرد تا آیت الله جنتی با نزدیک به دوسوم آرا، اداره خبرگان را در یکی از مُهمترین دوره های آن به دست بگیرد. سهم جناح میانه از مجلسی که ادعا می کرد انتخابات آن را "زیرکانه و هوشمندانه" مُدیریت کرده، حتی یک سوم آن هم نیست و از این رو می تواند ادعاهایی همچون "نظارت بر رهبر"، "شورای رهبری"، "ولایت مشروطه" و جُز آن را تا پیدا کردن یک مورد مصرف دیگر با خاطری آسوده به بایگانی بسپارد.

نتیجه نمایش انتخابات خبرگان و ترکیب آن برای جناح میانه حُکومت و ضمایم "اصلاح طلب" اش غیرمُنتظره نیست. کنار کشیدن آقای رفسنجانی از رقابت بر سر ریاست خبرگان، بهترین گُواه این امر است. آنها آگاهانه و از سر قصد به مُخاطبان خود دُروغ گفتند و آنان را گُمراه کردند.

تردیدی نیست که بازی کثیف این باند حُکومتی با بخشی از جامعه که مُشتاق سیاست ورزی و دخالتگری است، با سرخوردگی، بی اعتمادی و دلسرد شدن آن از هر گونه کُنش سیاسی همراه خواهد بود. همزمان، نمایش و صحنه سازی باند مزبور دربرگیرنده درسهای آموزنده ای نیز هست که بی گمان در ارتقای تجربه سیاسی این بخش و استحکام ذهنیت خودآگاه اکثریت جامعه تاثیر به سزایی خواهد داشت. کارزار انتخاباتی جناح میانه حُکومت به گویاترین بیانی که می توانست، به همگان رساند که راه تغییر در شرایط حاکم نه از معبر موسسات استبدادی و ارتجاعی مانند مجلس خبرگان و نه از مسیر باندها و دسته بندیهای حُکومتی می گذرد. باتلاق، ساحل عافیت و کرانه اصلاح شده ندارد، آن را باید خُشکاند.   

 

 

بازگشت به صفحه نخست