فراسوی خبر... دوشنبه ۴ تیر

آنچه که پورشه و غزه با آبادان کرده است

منصور امان

فقط یک استعداد استثنایی تخریب و منبعی پایان نیافتنی از انرژی تبهکاری می تواند سرزمینی سبز و زرخیز را به بیابان خُشک طبیعی و گورستان رُشد یابنده اجتماعی بدل سازد. رژیم جمهوری اسلامی برخورداری از این تواناییها را در خوزستان به اثبات رسانده است.

به گفته سازمان بهداشت جهانی بیش از ۶۶۳ میلون تن از جمعیت جهان از بی آبی رنج می برند و تخمین زده می شود سالانه یک ونیم میلیون کودک زیر پنج سال در نتیجه مصرف آب آلوده و تاسیسات غیربهداشتی جان خود را از دست می دهند. در گزارش این نهاد بین المللی از پراکندگی جُغرافیایی این مُعضل حیاتی اما هیچ کشوری را نمی توان یافت که همچون ایران بر منابع غنی معدنی، طبیعی و انسانی تکیه زده باشد، سالانه میلیاردها دلار درآمد خالص داشته باشد و با این حال مردُم آن در پنجه خُشک و اُستُخوانی بی آبی اسیر باشند.

چاد، اتیوپی، اوگاندا یا نپال نه نفت صادر می کنند، نه گاز می فروشند و نه همچون ایران حجم تجارت خارجی شان میلیاردها دُلار در سال را در بر می گیرد. با این حال استانداردهای زندگی مردُم خوزستان در پایه ای ترین بخشها با شرایط آنها برابری می کند.

آنچه که شهروندان خوزستانی را در آبادان و خُرمشهر به خیابان کشانده، فقط بی آبی به گونه مُجرد نیست، بلکه - و شاید بیش از آن - ناهمگونی فاحش بین امکانات و داراییهای سرشار سرزمین خود با شرایط نکبت باری است که مُحاصره شان کرده. آنها سالهاست که با مُشکل آلودگی آب، پیامدهای اقتصادی و آثار آن بر سلامتی خویش و کودکانشان دست و پنجه نرم می کنند و در تمام طول این سالهای سختی و تشنگی شاهد بوده اند که چگونه بودجه ای که می توانست خرج ساخت، تعمیر یا نوسازی تاسیسات شهری شود یا صرف ایجاد مراکز مُدرن تصفیه و بازآوری آب گردد، در آتش سوریه، یمن، غزه و عراق خاکستر شده بر باد می رود یا در زیرزمینهای هسته ای و موشکی دفن می شود.

آبادانیها، اهوازیها و خُرمشهریها مُتعجب و حیران به کاخها و ویلاها، امپراتوری خاتم الانبیا و "ستاد اجرایی فرمان حضرت امام"، پورشه سوارها، بابک زنجانی و شهرام جزایری، به آقازاده ها و خوش نشینهای لندن، تورنتو و کالیفرنیا می نگرند و تضاد شوکه کننده ای که بین اینها با جدال روزانه و بی انتهای خودشان در پی آب برای نوشیدن، نان برای خوردن و هوا برای تنفُس وجود دارد را با پوست و گوشت حس می کنند.

مردُمی که این روزها صدای اعتراض شان در سراسر ایران طنین انداخته، دیگر باور ندارند که آب شور و گل آلود و هوای شنی، مُصیبتی طبیعی و سرنوشت ناگُزیر آنهاست. آنها امروز از "حق" سُخن می گویند؛ "حق مُسلم" دسترسی بدون تبعیض، مُطمئن و قابل پرداخت به آب شیرین و خطاب شان به حاکمان کشور است. در کانون اعتراض خشمگینانه آنها غاصبانی قرار گرفته اند که با فلاکت مردُم مخارج هوسهای شان را تامین می کنند، آخرین قطره های باقیمانده آب را از دست آنها ربوده و دُزدانه به خارج از مرزها صادر می کنند و در بستر خُشک رودخانه هایشان پایکوبان بُرج می سازند.

رژیم نالایق و ضد مردُمی جمهوری اسلامی، یک تهدید بالفعل برای زندگی شایسته انسانی در هر نُقطه از سرزمین ایران است. مرزهای انحطاط این رژیم پس از پایمالی حُقوق فردی و اجتماعی شهروندان، اینکه به سلب حق حداقلی دسترسی به آب آشامیدنی نیز رسیده است. نوری از بهبود یا تغییر در اُفق این سیاهی به چشم نمی خورد؛ هر چه هست از تیرگی بیشتر سُخن می گوید. رژیم ولایت فقیه را باید برانداخت، همین امروز، فردا دیر است.

 

 

بازگشت به صفحه نخست