فراسوی خبر... چهارشنبه ۴ اسفند

کُنفرانس مونیخ، آغاز پایان ماه عسل هسته ای؟

منصور امان

انزوای همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی در کُنفرانس امنیتی مونیخ، همایشی که در آن مُهم ترین چالشهای امنیتی جهان زیر ذره بین دولتها، نهادها و شرکتهای دارای نفع گذاشته می شود، نزدیک شدن گام به گام حاکمان ایران به چشم انداز از دست دادن فُرصت توافُق هسته ای را به گونه آشکار تری به نمایش درآورد.

تعیین رژیم مُلاها به عُنوان موضوع محوری کُنفرانس مونیخ در نشست پایانی آن، بازگشت تدریجی اما شتابان جمهوری اسلامی به جایگاه بین المللی که پیش از توافُق هسته ای وین بدان رانده شده بود را نشانه گذاری کرده است.

سُخنان روشن مُعاون ریاست جمهوری آمریکا و وُزرای خارجه سه بازیگر مُهم منطقه ای، تُرکیه، عربستان و اسراییل در این همایش، زیر صف بندی شکل گرفته علیه جمهوری اسلامی خط تاکید کشید، آقای پنس، رژیم مُلاها را "بُزُرگترین حامی تروریسم" نامید و آقای چاووش اوغلو آن را "خطری برای ثبات منطقه" دانست. به همین گونه آقای الجبیر از حاکمان ایران به عُنوان "سرچشمه چالشهای موجود در خاورمیانه" یاد کرد و سرانجام آقای لیبرمن داد سُخن داد: "بُزُرگترین خطری که جهان عرب و سُنیها را تهدید می کند، اسراییل نیست، صهیونیسم نیست، بلکه ایران است و عُمال ایران." 

رویکردهای مُشابه مزبور بیانگر آن است که بیش از یکسال پس از دستیابی به توافُق هسته ای، آثار سیاسی آن در پهنه مُناسبات بین المللی در حال کمرنگ شدن است و چنین می نماید که حاکمان کشور موفق شده باشند جایگُزنهای موثری برای بُحران هسته ای پیدا کنند.

عُمده ترین تحوُل در سیاست خارجی رژیم ولایت فقیه پس از دستیابی به توافُق هسته ای با طرفهای خارجی اش، تقویت سیاست مُداخله گرانه و توسعه طلبانه در منطقه و تهاجُمی تر شدن روشها و ابزارهای مادی ساختن آن بوده است؛ روندی واژگون در جهت غلط که با اقدامات تحریک آمیز مانند موشک پرانی، قایق سُرانی، گروگانگیری، حمله به سفارتها و جُز آن پُشتیبانی شده است.

به این گونه "نظام" در اثبات ادعای مُخالفان توافُق هسته ای که آن را دستگیره ای برای باز کردن دریچه مُداخله گری و صُدور تروریسم در منطقه ارزش گذاری می کنند، به گونه مُنظم در حال ارایه اسناد و شواهد باورپذیر و استنادپذیر است. 

دستگاه حاکم بر کشور به جای بهره گیری از توافُق هسته ای برای کاهش تنش و بُحران زدایی از مُناسبات خارجی خود، بی درنگ به ایجاد کانونهای جدید بُحران پرداخته و بر نُقاط تضاد دیگر مُتمرکز شده است.

آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش اگرچه نیروی مُحرک تحول یاد شده هستند، اما نقش جناح میانه حُکومت و دولت آقای روحانی در جا اُفتادن آن به مثابه سیاست غالب در دوران "برجام" و حرکت ثابت آن به جلو انکار ناپذیر است. آنها در پهنه داخلی دُنباله رو باند حاکم بوده اند و در پهنه خارجی تلاش کرده اند برای ماجراجوییهای آن پوشش لازم دیپلُماتیک و تبلیغاتی فراهم کنند.

رژیم جمهوری اسلامی با "میانه روها" و "تُندروها" در حال بازگشت به همان نُقطه ای است که پیشتر بود. مُمکن است سهم هر یک از این دو باند حُکومتی در از دست رفتن فُرصت توافُق وین یکسان نباشد، اما نتیجه شراکت شان یکی ست.   

 

 

بازگشت به صفحه نخست