فراسوی خبر... یکشنبه ۳ دی

هراس از سُقوط روحانی، علم الهدی و خاتمی را مُتحد کرد

منصور امان

به طور غیرمُنتظره و همزمانی آقای حسن روحانی از جانب دو باند حُکومتی که  رقیب یکدیگر به حساب می آیند، مورد پُشتیبانی قرار گرفته است. آقای احمد علم الهدی، یک مُخالف سرسخت دولت از باند حاکم از یکسو و آقای مُحمد خاتمی، یک چهره شُهره "اصلاح طلب"، در سوی دیگر، در حمایت از وی به وحدتی بی پیشینه رسیده اند.

آقای علم الهدی در نماز جُمعه که به طور معمول از آن به عُنوان تریبونی علیه دولت و رییس اش استفاده می کند، در یک چرخش تماشایی سینه در برابر هر دوی آنها سپر کرد و گفت: "در این کشور کسی حق تخریب مسوولی که به وسیله حُجت امام زمان نصب شده را به هیچ عُنوان ندارد. [رهبر] گفت که شُما را به عُنوان رییس جمهور جمهوری اسلامی منصوب می کنم و وقتی ولی امر مُسلین و حُجت امام زمان این جُمله را گفت، کسی حق تخریب یا توهین ندارد."

میزان اصرار خلیفه خودسر خُراسان در ابراز و نمایش حمایت از آقای روحانی را می توان از غُبار رویی وی از استدلال "امام زمان" و دست غیبی دریافت. باند آقای خامنه ای پیش از این برای ایجاد مصونیت در برابر حملات و جلب حمایت از آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر منصوب ریاست جمهوری، به گونه گُسترده ای به این استدلال توسُل می جست. اکنون چنین به نظر می رسد که آقای روحانی نیز به حمایتی از همین جنس از زبان مُبتکران اش احتیاج پیدا کرده باشد.

با این حال، فقط باند ولی فقیه نیست که نیاز رییس دولت "تدبیر و اُمید" را دریافته است. چند روز پیش از او، حُجت الاسلام مُحمد خاتمی از طرف باند مغلوب "اصلاح طلب"، لباده به کمر بسته بود تا با عبارات و کلماتی مُتکی به تئوری توطئه و اتهامات پُلیسی به منتقدان زیر بال آقای روحانی را بگیرد.

وی که به نظر می آید به گونه خوش هنگامی از حصرک دادگاه ویژه روحانیت بیرون آمده، حُکم داد: "آقای روحانی را مُوفق می دانیم و این موج تخریبی به وجود آمده را هدفمند و دسیسه ای برنامه ریزی شده برای مایوس کردن مردُم می دانیم."

اشاره مُشترک آقایان علم الهدی و خاتمی به "تخریب" آقای روحانی، مُتوجه "موج" سرخوردگی بدنه اجتماعی "تدبیر و اُمید" و قُدرت گرفتن صدای اعتراضهایی است که از همه سطحها و لایه های جامعه به گوش می رسد.

کارمندان، کارورزان و بازنشستگان علیه فشارهای ریاضتی سر به اعتراض برداشته اند و شهرهای بُزُرگ و کوچک کشور به میدان سربرآوردن نارضایتی و بازخواست "نظام" بدل گردیده. به مُوازات آن، برای نخُستین بار مساله فساد حُکومتی به سطح اعتراضهای خیابانی کشیده شده و غارت شدگان به گونه مُستقیم علیه حاکمیت و مسوولان آن از آقایان صادق لاریجانی و حسن روحانی تا شخص آقای خامنه ای صف آرایی کرده اند. در همین حال از داخل زندان تا مرکز جامعه، مُداخله کوشندگان سیاسی و مدنی، فعالان فرهنگی، کُنشگران صنفی، دانشجویان، زنان و جوانان برای اصلاح و تغییر با صراحت و جسارت افزایش می یابد.

اینان همگی، - صاف و ساده - سهم خود از "عقب نشینی قهرمانانه" را می خواهند و "رونق اقتصادی" و "گُشایش فضای امنیتی" که به آنها وعده داده شده بود را طلب می کنند. آنها خود به جُنبش درآمده اند، زیرا اُمیدی به تحرُک سازنده در "بالا" و برآورده شدن انتظارات شان ندارند. این نگاه و نوع ارزیابی جامعه نسبت به حُکومت، در جریان زلزله کرمانشاه و کارزار کُمک رسانی به آسیب دیدگان، به روشنی و به گونه هراس آور بیان مادی یافت.

صف بندی شکل گرفته، در حال خُنثی کردن کارکرد آقای روحانی به عُنوان کاتالیزاتور دوران انتقال عقب نشینی هسته ای است. رسیدن این "موج" به لایه های نزدیک یا زیر مجموعه های "تدبیر و اُمید"، زنگ خطر را با تمام قُدرت برای "نظام" به صدا درآورده و ژرفا و گُستره نارضایتی و بی اعتمادی را برای آن مفهوم کرده است.

با سُقوط آقای روحانی از این پرتگاه، ریسمانی که باند ولی فقیه برای خُروج از بُحران هسته ای و باند "اصلاح طلب" با هدف بازگشت به قُدرت خود را با آن به وی بسته بودند، به تله ای  مرگبار تبدیل می شود. این چشم انداز هولناک و تلاش برای جلوگیری از شکل گرفتن آن، آقایان علم الهدی و خاتمی را در این نُقطه به وحدت رسانده است.

    

 

 

بازگشت به صفحه نخست