فراسوی خبر... چهارشنبه ۲ اسفند

شکست جانانه جهادیهای خامنه ای در گُلستان

منصور امان

تنها یک روز برای ارزش سنجی ژست پوزش طلبانه و آشتی جویانه رهبر رژیم ولایت فقیه کافی بود. گُماشتگان تا دندان مُسلح او با یورش به پیروان آیین درویشی، خیابانهای تهران را به صحنه سرکوبی خونین آنها تبدیل کردند.

آقای خامنه ای روز یکشنبه وانمود کرد که صدای اعتراضات مردُم را شنیده است. او به جامعه اطمینان داد "کاملا از انتقادها، گلایه ها و شکوه ها مُطلع است". اما رویدادهای روز دوشنبه آشکار ساخت که او در همان حالی که با این سُخنان فریبکارانه می کوشید مردُم را از تهاجُم بیشتر به تاج و تخت خود بازدارد، در پستوی اندرونی اش نقشه سرکوبهای وحشیانه تری را علیه آنها طراحی می کرده است.

بر این اساس، مُزدوران نظامی و امنیتی آقای خامنه ای از صُبح روز دوشنبه دست به تحریک آشکار درویشهایی زدند که از دو هفته پیش برای جلوگیری از آزار و دستگیری پیشوای مذهبی خود در اطراف محل سُکونت وی گرد آمده اند. عصر همین روز طراحان این جنگ کثیف علیه مردُم بی سلاح، پایان زمینه چینی را اعلام داشته و به خیل ماموران گُسیل داشته به محل فرمان حمله دادند.

صحنه هایی که آدمکُشان اونیفورم پوش و لباس شخصی حُکومت پس از این آفریدند، با فجیع ترین قصابیهای برادر خوانده داعشی رژیم ولایت فقیه برابری می کند. آنها با سلاح گرم به روی مردُم غیرنظامی آتش گشودند، به روی آنها چاقو و باتوم کشیدند، در گله های چندین ده نفره به ضرب و شتم مجروحان و اسیران پرداختند و از تخریب منازل مسکونی، خودروها و مُغازه ها نیز فرو نگذاشتند.

از شُمار کُشته شدگان و مجروحان هنوز اطلاعات تایید شده ای در دست نیست، فاکت اما این است که درویشان و مردُمی که به کُمک آنها شتافته بودند، وحشیگریهای حُکومت را بی پاسُخ نگذاشتند و به مُقاومتی دلیرانه در برابر جهادیهای آقای خامنه ای برخاستند. به مُوازات این، بخش دیگری از مردُم تهران با ایجاد ترافیک و مسدود کردن مسیرهای تردُد نیروهای سرکوبگر، در سنگری دیگر دست به مُقاومت زدند و شب ناگُواری را برای دستگاه استبداد که از وحشت و سُکون قُربانیان اش تغذیه می کند، رقم زدند.

ایستادگی پُر شور درویشان و مردُم در برابر قهر عُریان حُکومت، هدفی را که حاکمیت از این یورش تعقیب می کرد، به یک شکست مُفتضحانه مُنتهی ساخت. از همان هنگامی که در ماه گذشته درویشها تحریکات مُزدوران نظامی و امنیتی را ناکام گذاشتند، ضرورت درهم شکستن تجمُع خیابان گُلستان برای امنیت "نظام" ابعاد فراتری از سرکوب روتین دگراندیشان دینی یافت.

شکل گیری یک کانون مُقاومت و اعتراض مدنی در قلب پایتخت ناآرام، چونان شُعله خُردی در کنار خرمن انباشته نارضایتیها بود که می توانست با هر نسیم و جُنبشی دوباره گُر بگیرد. از سوی دیگر، چنین کانون نافرمانی که در عمل اقتدار دستگاه سرکوب را به چالش گرفته بود، می توانست اُلگویی برای بیان تشکیلاتی و مُنسجم اعتراضها نه فقط در تهران گردد و به شکل گیری هسته های مردُمی مُقاومت در محل کار و زندگی مُنتهی شود.

لشکرکشی روز دوشنبه و بامداد سه شنبه حُکومت برای خفه کردن این تاثیرات به ضد خود عمل کرد. با کشانده شدن بخشهای دیگر جامعه به اعتراضها و درگیری از یکطرف و گُستردگی بی پیشینه مُقاومت در برابر دستگاه قهر از طرف دیگر، آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش نه تنها موفق به بجا گذاشتن تاثیرات مادی و روانی سرکوب نشدند، بلکه نیروی ذخیره شده در این کانون را آزاد و همگانی ساختند.

به خوبی تصور پذیر است که "نظام" برای جُبران این شکست جانانه به اعدام و قتل دستگیرشدگان رو آورده و پیروان آیین درویشی را آماج سرکوب مُستقیم خود قرار دهد. دفاع از حُقوق بازداشت شدگان و کوتاه کردن دست حُکومت از جان و سلامت آنها وظیفه مُبرم کنونی است. رژیم به هراس آمده ولایت فقیه نه فقط مسوول خُشونتهایی است که در کوچه و خیابان علیه شهروندان مُرتکب می شود، بلکه مسوولیت هر آنچه که پس از آن در بیدادگاه ها و سیاهچالهایش روی می دهد را نیز بر گردن دارد.     

 

 

بازگشت به صفحه نخست