مرثیه

م. وحیدی (م. صبح)

 

برای مرضیه، بانوی آواز ایران

 

سنگ می‌نالد؛

باد مویه می‌کند؛

و

دشتهای خالی

یادهای مرا،

صبوری می‌دهد.

 

دلم گرفته‌ ست؛

ابر نمی ‌بارد؛

و آواز قمری

بر پشت شیشه ‌های پاییزی

رنگ خاکستری می‌ زند.

 

آه!

کدامین اسطوره،

کدامین طلوع،

نشان از تو دارد،

تا به تکرار

                  سخن بگویم؟

کدام تاریخ

کدام افسانه زیبا

که دستهایت

ساغر شبنم بود،

در همصدایی برگ و باد؛

پر از فصلهای شکفتن

 

ای مهربان!

که در تو

صلابت و آهن

با تمامت عشق و آزادی

گره خورده‌بود

میراث تو،

عصیان و رزم

عاشقانه‌ترین پیام رستن.

 

آفتاب گفتارت

ای خنیانگر کوچه‌ های تنهایی

عریانی شور بهاریست،

 که باز نمی ‌ایستد.                                                                 

نبرد خلق شماره  ۴۹۴  - سه شنبه اول مهر ۱۴۰۴ برابر با ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۵

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول