با مردم در شبکه اجتماعی

مرجان

 

این مجموعه حرفهای مردم در شبکه های اجتماعی با اندکی ویرایش است.

 

این رسم کشورداری نیست آقایان

باورتان نمی ‌شود اگر بگویم شهردار ماهشهر با همکاری رئیس اداره کار، چند قاضی و مأموران اداره اطلاعات نیروی انتظامی و پلیس آگاهی، برای نپرداختن حقوق کارگران معترض شهرداری، طی ماههای گذشته آنها و وکیل شان را تحت چه جور آزار، اذیت و شکنجه ‌هایی قرار داده‌ اند.

باورتان نمی ‌شود اگر بگویم کارگران ساده را با شوکر و کابل شکنجه کرده ‌اند، با پابند و دستبند در هر چرخانده‌اند و یک ماه در زندان نگه داشته ‌اند، در دهان خانم وکیل پارچه فرو کرده‌ اند و تلاش داشته‌اند او را وادار به اعتراف اجباری درباره رابطه با بازپرسی کنند که به نفع کارگران رأی داده و سپس به شهری دیگر تبعید شده است.

باورتان نمی‌شود اگر بگویم رئیس اداره کار چند بار پرونده‌ های شکایت کارگران را از سامانه پاک کرده و از وکیل کارگران، که به دلیل تبانی به او اعتراض کرده بود، شکایت کرده است. باورتان نمی ‌شود اگر بگویم قضات از کارگران شاکی، شکایت کرده‌اند.

و همه اینها در شهری رخ داده که با وجود ۱۷ شرکت پتروشیمی و دریایی از ثروت، هنوز حقوق ۱۵ میلیون تومانی کارگران شهرداری پرداخت نمی‌ شود.

حالم خیلی بد شد، حکایت شکنجه یکی از کارگران و وکیل شریف آنها، قلبم را جوری فشرد که حال تهوع پیدا کردم.

 

*نظام‌الملک در سیاست‌نامه میگه: «پادشاهان باید دانست که رعیت بی ‌گناه، بی‌داد نتوان دید و خون ایشان ریختن، بی‌جهت روا نیست. که خون بی‌گناه دولت را بسوزد و بنیاد ملک را ویران کند.»

 

‏*ج.ا. به یک دو راهی و انتخاب بسیار مهم و مهمترین در تمام طول دورانش رسیده ، با شرایط موجود:

-یا باید ایدئولوژی سیاسی خود مبنی بر مبارزه با آمریکا را کنار بگذارد ( که پیش ‌نیاز آن هم حل معضل مبارزه همیشگی با اسراییل است) و به روشی جدید رابطه دیپلماتیک و اقتصادی با آمریکا برقرار کند و تغییر ساختاری و ایدئولوژیک در تمام سیستم حکومت بوجود اید

-ویا به روشهای گذشته اصرار ورزد (که به نظر میرسد فعلا به این مسیر می رود) و بعد از متلاشی شدن کامل اقتصاد شاهد فروپاشی حکومت باشیم.

 

آموزش طبقاتی

*آیا می‌دانستید بسیاری از دانش ‌آموزان به دلیل ناتوانی در تامین لوازم ‌التحریر یا کیف و کفش و لباس مناسب، ترک تحصیل می‌کنند. بیایید به میزان توانایی مان و از طریق کانالهای قابل اعتماد و یا مراکز معتبر اجازه ندهیم دانش ‌آموزی به‌ خاطر فقر از تحصیل بازبماند‌.

 

*دفتر و مداد هم لوکس شد؛ هزینه مدرسه،بلای جان خانواده‌ها! خانواده‌ها در برابر خرید لوازم‌التحریر لِه می ‌شوند. یک دانش‌آموز ابتدایی برای دفتر و مداد و کیف ساده، باید حدود ۳ میلیون و ۸۵۰ هزار تومان خرج کند؛ یعنی چیزی نزدیک به ۷۰ درصد حقوق یک کارگر!

زیر و بَم کُنسزتها

‏*کنسرت شجریان رایگان نیست، چهار ساعت قطعی برق در روز، دلار ۱۰۵ هزارتومنی، فعال شدن مکانیزم ماشه و نابودن شدن زندگی مردم ایران، هزینه ‌های این کنسرت هست.

 

*کنار ساحل جشنواره بود، خیلی دلم واسه مردمم سوخت! با همون دو تا آهنگ آنقدر شاد شدن! آنقدر قر دادن! این همه غم و ماتم حق ما مردم نبود

 

*لغوکنسرت شجریان دلیل دیگری است بر وجود مراکز مختلف تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری و عدم پاسخگوییِ ناشی از عدم شفافیت و مشخص نبودن مسئولیتهاست.

یکی از اصلی ‌ترین چالشهای حکمرانی در ایران، همین نکته است.

 

*من تا زمانی که تورم صفر نشده و مالیات بر ارزش افزوده صفر نشده و باقی مالیاتها به یک دهم امروز نرسیده، ارز تک نرخی نشده، تعرفه صادرات و واردات صفر نشده، وزارت صمت و ارشاد و چندتا دیگه تعطیل نشدن، حتی اگه لیدی گاگا رو بیارید مشهد برای علم الهدی کنسرت بذاره هم گول نمی‌خورم.

 

*از  راه آهن تا تجریش پیاده بروید، یک نفر را نمی ‌بینید که ترند توییتر کنسرت همایون شجریان مساله ‌اش باشه. مردم وحشت زده قیمت دلار را نگاه می ‌کنند که قرار است دست ‌شان را از گوشت و برنج کوتاه تر کند. وقتی به پدری که این روزها شرمنده بچه‌هاش میشه فکر می‌ کنم قلبم مثل گنجشک می زنه.

 

جایزه به بابک زنجانی

*برخی گزارشها حاکی از آن است که گروه سورینت بابک زنجانی ۷۰ شرکت با سرمایه تخمینی ۲۲ میلیارد یورو دارد.

ثروت دونالد ترامپ ۶.۵ میلیارد دلار است و ازجمله ۵۰۰ ثروتمند اول جهان به شمار می‌رود.

مدافعان بابک زنجانی می گویند که او این ثروت را از کجا آورده است؟

 

*با توجه به خوردن کفگیر تهِ دیگ/ و ری برند و بازسازی ظاهری: بابک زنجانی می شود ناجی اقتصادی، لاریجانی می شود ناجی سیاسی و سعید طوسی هم ناجی فرهنگی!

از کران تا به کران لشگر ظلم است...

 

قیمتها؛ به کجا چنین شتابان

*حتی پولدارترین و بی‌حساب و کتاب خرج‌ کن ‌ترین رفقا هم افتادن به صرفه‌ جویی و حساب و کتاب تو خرج کردن، اوضاع همه داره خراب میشه.

 

*انگور کیلویی دویست هزار تومان، یادش بخیر روزگاری نون و پنیر و انگور غذای فقرا بود و الان با این قیمتها شده لاکچری.

 

*‏خیلی مردمِ عجیبی هستیم، خیلی. چطور تاب این همه آزار و فشار و سرکوب را می آوریم، سرعت روزانهِ تغییر قیمتها را، قطعی برق را چطور پذیرفته ایم؟ از مسببان قطعی آب و گرانی گاز چه جوری پاسخ نمی خواهیم؟ تشنه در تاریکی می نشینیم به انتظار که، این نیز  بگذرد. چرا همواره یا در سکوتیم یا انفجار؟

 

*صندوقدار بهشون گفت حسابتون شده سه میلیون و دویست هزار تومان!

زن و شوهر هول کردن و مرد گفت: گوشت و مرغ و ماهی و قند و شکر و چایی و برنج تو خریدمون نیست! یه کم خنزر پنزره فقط!

صندوقدار معذب شد و شروع به خواندن قیمتا کرد و منم نموندم ببینم تهش چی می شه...

 

*نفت را بدهید برادران قاچاقی زیر قیمت بفروشند، هرچقدر خواستند بردارند، باقیمانده‌ اش را امشب سر سفره بگذاریم، تا فردا خدا بزرگ است.

 

*فقر و عقب ‌ماندگی کشور؟ ما سیریم. بحران آب و برق؟ منبع آب، موتور برق. محیط زیست؟ مهم نیست. مهاجرت جوانان؟ نان ‌خورِ کمتر، بهتر...

 

*‏از هر فضایی (مجازی، خیابون) که امکانش رو دارید برای مطالبه حقتون از ج‌‌‌.ا استفاده کنین.

 

*حکومت داره با فلاکت زندگی کردنو برامون عادی سازی می کنه. یه جوری که انگار خیلی خوشحالیم و خوش می گذره و همه چیز عادیه!

فقیر بودن برای یه کشور ثروتمندی مثل ایران یه مساله کاملا غیر عادی و غیر طبیعیه.

 

‏*دم غروب رفته بودم میدان تره بار شهرک تهرانسر، مادری نحیف رو دیدم با سه فرزند کوچک نحیف تر و لباسهابی به شدت مندرس که آرام به‌ من نزدیک شد و با نجابت خاصی زمزمه کرد، آقا میشه برای بچه هام یه دونه مرغ بگیری؟ به جای پولش ماشینتون کنار بلوار می شورم!

 

‏*فقر مواد غذایی دارد به خانواده های ما هم می آید. فقر به در خانه هایمان رسید (برای بسیاری خیلی وقت است رسیده است). با درآمد جاری دیگر باید با احتیاط خرید کرد. مگر از سرمایه در گردش بخواهی خرج کنی. وای به روزی که مریضی جدی رخ دهد یا وسیله ای خراب شود. زندگیمان نابود شد، چشم انداز هم مثبت نیست.

 

*تمام دستاش خشک شده بود انگار بیماری پوستی داشت چندجای دست هم زخم بود؛ گفتم چرا اینجوری شدی؟ گفت با دست لباس می شورم! یه لباسشویی دست دوم چندسال پیش یه نفربهم داد سوخته‌ درست نمیشه.

با بچه یتیم و ۵ تومن ماهیانه حقوق؛ چجوری میتونه بخره؟

 

*انگار جدی دارن برنامه‌ریزی میکنن برای خرید و انبار کردن کالاهای اساسی به میزان زیاد، مطمئن هستن که با کارهایی که دارن می کنن علاوه بر فعال شدن ماشه وخامتهای بیشتری در راه است

 

*بابا مردم گرفتارن، شرمندهِ زن و بچه‌شون هستن. حالا یه دو روز میان شهر شما و زیرانداز میندازن تو پارک میخوابن. پول هتل و ویلا ندارن. سخت نگیرین دیگه....

 

*امروز صبح تو شرکتی که دوستم کار میکنه، ۲۰ نفر از کارمندها رو صدا کردند جلسه، باهاشون خداحافظی کردند و اخراج /بهشون دوماه حقوق هم دادند تا کار پیدا کنند.

حالا چند روز پیش یه ماجرایی شبیه همین جای دیگه شنیدم. واقعا اوضاع خرابه

 

در گوشه و کنار

*‏کاش می‌شد موقع ماه ‌گرفتگی یه اتفاق جادویی می افتاد، برمی ‌گشتیم به ۷ سال پیش، زمانِ آخرین خسوف.‌..  آخرین باری که شوق زندگی در ما زنده بود...

قبل آبان، قبل هواپیما، قبل کرونا، قبل مهسا، قبل جنگ...

 

‏*یه دختر ۱۶ ساله رو تو ابادان کشتن و انداختن تو دپوی زباله. کی کشته؟ عموش. پدر مقتول هم گفته هیچ شکایتی از قاتل نداره

 

‏*می ‌گن اگه دولت نباشه یا کوچیک باشه، دزدها حاکم بر کشور می‌ شن. شما تاحالا دزدی دیدید که از خونه فقرا دزدی کنه؟

ولی من دیدم، اسمش دولته و اول از همه از جیب فقرا دزدی می‌کنه. یه بار به اسم تورم یه بار به اسم مالیات بر ارزش افزوده!

 

نبرد خلق شماره  ۴۹۴  - سه شنبه اول مهر ۱۴۰۴ برابر با ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۵

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول