یانیس ریتسوس؛ شاعر مقاومت و امید

(۱۹۹۰ ـ ۱۹۰۹)

م. وحیدی

 

«شاعران از شعر سخن نمی‌گویند، بلکه، با شعر سخن می‌گویند و پیامشان را می‌رسانند.» (ریتسوس)

 

یانیس ریتسوس را باید درکنار شاعران بزرگی چون «پل الوآر»، «آراگون»، «نرودا» و... مایاکوفسکی قـرار داد. شاعری پرتلاش، با بیش از هشتاد مجموعه دفتر شعر، که اندکی دیر شناخته شد. هنرمندی با تشخص شعری و زبانی فخیم و استوار،که به همه چیز رنگ امید می ‌زد و از اشیا وپدیده ‌ها معنی می‌آفرید.

موفقیت او در این بود که هیچ چیزی را سیاه یا سفید نـشان نمی ‌داد؛ بلکه هردو را، درکنار هم و درجای مناسب خود قرار می ‌داد: صلح و ویرانی، نومیدی و امید، رنج و شادی، عدالت و بی ‌عدالتی، آزادی و استبداد، و این چنین، جـهان ‌بینی خود را، به دور از هرگونه شعار و تظاهر هدایت می ‌کرد. اشعار او، حاصل تجربیات و لحظه‌ های بی ‌تابی و کشاکش برآمده از رنجها و آرزوهای یک خلق است. او با نگاهی سوسیالیستی، عمیق و تاثیرگذار، به ستایش از رنجبران و زحمتکشان می ‌پرداخت و با ظرافت و تیـزهوشی، دردهای آنان را، برجسته ودرک ‌پذیر می‌کرد:

ـ «آنان تهیدستان مایند،

دهقانانند، ‌پرولترانند؛

دست‌هاشان یقین‌است؛

دست‌های کارساخته‌ی چرمگون،

دست‌های پینه‌بسته،

با ناخن‌های ساییده‌شده،

با شستی به پهنای تاریخ انسان....»

 

یانیس ریتسوس، ازخانواده ‌ای ثروتمند در یونان زاده شد. درنوجوانی مادر و برادرش را براثر بیماری ازدست داد. املاک پدرش، به موجب بی ‌تدبیری، ازدست رفت و او، برای ادامه زندگی، ناچار به کار در قهوه ‌خانه‌ای شد. اوقات بیکاری ‌اش را با مطالعه می ‌گذارند و در جستجوی دنیاهای تازه، به مارکسیسم رسید. چندی بعد، وارد حزب کمونیست جوانان یونان شد و به فعالیت پرداخت. «تراکتور» اولین مجموعه شعرش بود که در آن نظام سرمایه ‌‌داری را زیر ضرب گرفت. «اهرام» و «آواز خواهرم» (اشاره به جنون کـشیدگی خواهرش) و «سنگ نبشته مزار» (اشعاری سیاسی و اعتراضی) دفاتر شعر بعدی او تشکیل می ‌دادند. سروده‌ ها، با مضامین اجتماعی، طبقاتی و سورالیستی، وی را در یونان به شهرت رساند. «میکیس تـئودراکیس»، آهنگساز بزرگ یونانی، بعدها، از برخی اشعار او،  «سروده‌ های انقلابی و میهنی» ساخت.

یانیس، در دهه سی میلادی، به جرم سرودن اشعار اعتراضی و فعالیت درحزب کمونیست، دستگیر و به جزایر یونان تبعید شد. در جنگ دوم جهانی، یونان اشغال شد و او در نهضت مقاومت و ارتش ‌آزادیبخش، با اشغالگران نازی  به نبرد پرداخت. پس از آزادی کشور، جنگ داخلی درگرفت و حاکمیت دیکتاتوری برقرارگردید و شاعر، بار دیگر، دستگیر و تبعید شد. درآن جا نیز، ازسرودن    باز نماند و شعرهایش را به هرترتیب بود، بیرون می ‌فرستاد و یا در بطری،‌ دفن می ‌کرد. او در‌ بدترین شرایط، روحیه و امیدش را از دست نداد و سرسختانه و مصمم، بی عدالتی را نشانه می ‌گرفت:

ـ «فردا شاید ما را به قتل برسانند؛

اما این لبخند را،

و این آسمان را،

نمی ‌توانند از ما بگیرند».

 

کلمات شعر او قوام ‌یافته و تنیده از رنج و خون هستند. دههِ پنجاه و شصت میلادی، پر بارترین دوران شاعری اوست. با مجموعه شعرهایی چون: «مردی با گل میخک» (اشاره به رهبر کمونیستهای یونان که در جنگ پارتیزانی با حاکمیت، دستگیر و هنگام تیرباران گل ‌سرخی در دست داشت)، «وقتی بیگانه می‌ آید»، «سونات مهتاب» (که برندهِ جـایزه ملی یونان گردید)، «در سایه‌ سار کوهستان»،‌ «پل» و «خانه مرده»، که محبوبیتش را به اوج رساند و نام ریتسوس را به خارج از مرزها گسترش داد.

درجریان «کودتای سرهنگان» و حاکمیت فاشیسم، مجددا دستگیر و همراه عده‌ ای دیگر از روشنفکران، به جزایر دور دست تـبعید و کتابهایش ممنوع شدند. خبر دستگیری و زندانی شدن او به خارج از مرزها رسید و انجمن جهانی قلم، شاعران و نویسندگان برجسته جـهان از جمله «سارتر»،‌ «نرودا»، «آرتور میلر» و... با بیانیه ‌هایی دست به اعتراض زدند. سقوط حکومت سرهنگان، فضایی گشود و او توانست به چند کشور خارجی سفر کند. دانشگاه یونان، طی مراسمی از وی تقدیر و به او دکترای افتخاری فلسفه اعطا نمود.

 

لویی‌آراگون، شـاعر و نویسنده‌ بزرگ فرانسوی ـ درمورد وی گفته hsj: «گویی این شاعر به رازهای روح من آشناست... تنها او توانست مرا چنین تکان دهد. ابتدا نمی ‌دانستم او بزرگترین شاعر در قید حیات عصر ماست. باور کنید نمی دانستم!‌‌‌ این را ذره ذره  با خواندن هر شعر او دریافتم». و «پابلونرودا»، درجایی اشاره کرده است: «آه! چقدر دلم می‌ خواهد او را ببینم...»؛ و هنگام دریافت جایزه نوبل اش گفته ‌است: «در این ‌جهان، شاعری ا‌ست که بیش از من شایسته دریافت این جایزه ‌است و او یانیس ریتسوس است».

سروده ‌های او به بیش از پنجاه زبان زندهِ دنیا ترجمه شده و تا زمان زنده بودنش در سال ۱۹۹۰، چندین جایزه جهانی را از آن خودکرده‌ است. «جایزهِ بین ‌المللی شعر»، «جایزهِ صلح جهانی»، جایزهِ بزرگ شعر فرانسه»، «جایزهِ صلح لنین» و... از این شمارند.

 

اشعار یانیس ریتسوس، تحت تاثیر تحولات سیاسی و اجتماعی کشورش و با نگاهی ژرف و انسانی، و سرشار از معنا و تصاویر و نماد هستند. او در بسیاری از شعرهایش، از سمبلها و چهره‌ های تاریخی و باستانی استفاده کرده، ولی هیچکدام در آثارش مرکزیت ندارند.

او با عمق بخشیدن به اشیا و مفاهیم و پیوند آنان با آیینها، سنن و باورهای مردم وکمک گرفتن از افسانه ‌ها و نمادها، به شعرش رنگی تراژیک زده و لحن حماسی داده ‌ا‌ست. شعر او در پس اشیا حرکت می ‌کند و جهان آدمی را، با همه ظرافت و پیچیدگیهایش به تصویر می کشد:

ـ «من در پس چیزهای ساده

 پنهان شده ‌ام؛

 بگردید

 تا مرا پیدا کنید!

هر واژّه

 روزنه‌ایست،

برای یک دیدار...».

 

اشعار وی، واقعگرا و با ساختاری ساده، عناصر طبیعی، اجتماعی و انسانی را پیوند می ‌دهند و به قول «تی.اس. الیوت» (شاعر انگلیسی)، «با شکافتن پوست، استخوان را می ‌شکند و مغز را بیرون می‌آورد»، و جلوی چشم مخاطب قرار می ‌دهد. شعر او، «عملگرا» و غنی ازتجربه های اندوخته و احساس انسانی ‌ست:

ـ «توده‌ی کوچک

بی‌شمشیر و بی ‌گلوله می‌ حنگد؛

برای نان همه،

برای نور و سرود

در گلو پنهان می کند،

فریادهای شادی و دردش را،

چرا که اگر دهان بگشاید

صخره ‌ها از هم خواهد شکافت».

 

***

«درسکوت»

ـ در تاریکی به انتظار نشستیم؛

کلمات

مثل پرنده‌ های شکسته،

در آشیانه خوابیده بودند،

و ناگهان

کسی شمعی روشن کرد،

و ما

چهره ‌های یکدیگر را

                          دیدیم؛

چهره‌ هایی که سالها

در سایه زندگی کرده بودند.

 

***

 

«صلح»

صلح

خواب کودک است؛

صلح

نان داغ است بر سفره همه؛

صلح

گشتن عاشقان در سایه‌سار درختان؛

صلح زمانی‌ست،

که توقف اتومبیلی

در خیابان هراس برنمی‌انگیزد.

صلح زمانی‌ست،

که درگودال بمبها

                     درخت بکاریم؛

زندانها را کتابخانه کنیم؛

برادرم،

دستت را به من ده!

صلح همین‌است،

نه چیز دیگر.

 

منبع: همه چیز راز است؛ گزینه شعرهای یانیس ریتسوس، احمد پوری، نشر چشمه ۱۳۸۴

منبع: نبرد خلق شماره ۴۸۹، دوشنبه یک اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۲۱ آوریل ۲۰۲۵

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول