” سيا هكــل ”
براي رستا خـــيز سياهـــكل
م.وحيدي(م.صبح)از قرارگاه اشرف
برآمد
نهال سرخ بهمن
از ميان خاك يخزده دا غدار
” و تا دشت و شهر ريشه دواند ”
چشمه هاي دور
تا ستيغ قله ها
ريشه هاي ممنوع را
در خود گستردند
و خواب خلوت باد
آشفته شد
جنگل !
اي تن زده بر ارتفاع خون و جنون !
از زخم ها يت
ــ در اين ظلمت سرد ــ
خنجري بساز !
تا دوباره
نغمه هاي شادمانه سرزمينم را
بسرايم
ما همرازانيم
خنيانگران ازمنه فصول
با پرچم ستمديده قرن ها و عصرها
اي سرودهاي شورشي !
در روزهاي دلتنگي ماهتاب و باد !
از عطر باروت تفنگهاتان
رهكوره هاي متفكر سبزينه پوش را
معطر كنـــيد
نسيم دريا
تجربه شما را مي وزد
اي فاتحان دلداده رزم و فراز و آفتاب
و لبخند !
اين فرياد ماست
كه مي روبد
پيله هاي خشك تيرگي و سكون را
در حجره هاي شكسته بلاهت ارواح پيشه گان
قلب ما
در هزار جانب شعله ها
با تند باد ها سفر ميكند
” نغمه هاتا ن
آرزو ها و ايمان هاي مردم است ” *
ـــــــــ
* شارل بودلر