رویش سرخ سیاهکل ،  در ماست

جنگلی سرخ  ، فرو خفته در اعماق سکوت

باد آهسته  وزان

در دلش جوش و خروش

بر لبش قفل خموشی...افسوس

باز با اینهمه،  راز گل سرخ

راز چندین گل سرخ

در دل تیره شبی سرد و گرانبار

گذر کرد و

 رسید از جنگل

 تا دل کوه

تا به کویر...تا دریا

+++++++

بر سر قلهء تاریخی دوران

پانزده زخم گلوله

پانزده شعلهء خشم

فصل یادآوری  نبض قیام

فصل فهمیدن و روییدن و پُربار شدن

گاه شاید که زمانی.....

باز

تکرار شدن

+++++++

پانزده مرد چریک

و هزار مرد دلیر

از پس قلهء تاریخی ِ آغاز نبرد

چشم بر ثانیه ها دوخته اند

پانزده زخم گلوله

بر تن کشور من

اولین تیغ سحر بود که بیباک و جسورانه دمید

تا که با مشعل عشق

پردهء ظلمت شب را بدرد

و درید

و طلسم وحشت

 از همان لحظه شکست

+++++++

از سر قلهء تاریخ وطن،

مینگریم:

در دل ورطهء بیداد و ستم

خون از ریشهء جنگل جاری ست

باز هم بر سر هر شاخه هزاران گل سرخ

ریشه ها در دل خاک

خونشان از سر هر برگ روان گردیده

فصل تا فصل نبرد

خشم ، طوفان شده و پیچیده

و نگاهی به افق

منتظر یک فرصت

از دل جنگل سرخ

تا دل کوه و کویر

تا به دشت و دریا

+++++++

و من اینجا با تو

و تو آنجا با من

به دگرگونی این مرحله می اندیشیم

به دگرگونی این شام سیاه

ریشه هامان همه در جنگل سرخ

شاخه هامان همه پیوسته به  هم

ما همه نطفهء رستاخیزیم، در دل خلق

گل خشمیم و کنون

باز ، برمیخیزیم

وقت آن آمده  پُربار شویم

باز  تکرار شویم

جوشش شور و قیام ،

شعله ای تیز ، در ابعاد وسیع

شرق تا غرب

شمال تا به جنوب

هان! برخیز که یاران همگی دربندند

در صف چوبهء دار......

هان رفیقان!

همگی برخیزیم

وقت آنست که قفل از لب خود بگشاییم:

" رویش سرخ سیاهکل ،  در ماست"

شقایق